
طنز مریم شکرایی
علائم شناسی!
علائم شهروند متمدن
چکش و میخ و سیخ و کلنگ، و ... جهت درج یادگاری
هله هوله میخورد و پوست آن را به شاخۀ درختان به همراه خود دارد.
کوچه و خیابان آویزان میکند. علاقه دیوانهوار و عجیبی به نابودی طبیعت و
بلیت اتوبوسهای شرکت واحد را دو دره میکند و مکانهای زیبا و تفریحی دارد.
فرار می نماید. تا از ادارۀ آب و فاضلاب و برق و گاز حالش را
در هنگام باز شدن درهای مترو، رفتارهای تهاجمی اساسی نگیرند صرفهجویی حالیاش نمیشود.
حیات وحش گونه دارد. به هنگام برگزاری اعیاد و جشنهای عمومی نظیر
در هنگام رانندگی الفاظی نظیر گوساله، گوسفند، چهارشنبه سوری حتماً باید یک بلایی سر خود و سایر
حیوون و... را زیاد به کار میبرد. شهروندان بیاورد و پای آقای ایمنی را وسط بکشد.
از روی نردههای وسط خیابان به سان اسب مسابقهای توالتهای عمومی را در نهایت توان به گند و کثافت
پرش میکند. میکشد.
با پدیدهای به نام پل هوایی به هیچ وجهمنالوجوه به علائم و توصیههای هشداری هیچگونه واکنشی
نمیتواند ارتباط برقرار کند . نشان نمیدهد. مثلاً همراه با پنجاه نفر اقدام به سوار
مرض دارد و هنگام لنگ ماندن در ترافیک به طرز شدن در آسانسوری با ظرفیت 5 نفر میکند و تا
دیوانهواری بوق میزند. آسانسور سقوط نکند بعید به نظر میرسد که اهمّیّت
حتماً و الزاماً میبایست نگهبان داشته باشد و گرنه هشدارها را درک کند .
شهر را با خاک یکسان می کند. (پلیس، چمنبان پارک! در صفوف و مکانهای پر ازدحام علاقۀ عجیبی به
دوربین مدار بسته، کنترل نامحسوس، پلیس مخفی هُل دادن و تنه زدن و له کردن و فشار دادن سایر
و ...) همنوعان خود احساس میکند.
* به هنگام بازدید از آثار باستانی و دیدنی، مغار و * و...
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 145صفحه 6