عزیزجونم داره میاد اینجا من که میگم تو رو بهش معرفی کنم اما تو میگی نه پس خودتو یه جا قایم کن
سلام عزیزجون می خواستم بیام پهلوتون اینجا تو انباری یه چیزی می خواستم پیدا کنم برای مامانم ببرم
سلام به روی ماهت مامانت بهم گفته بود قراره برام نون بخری بیاری من که تو این سرما راضی نیستم با دوچرخه بری بیرون
حالا بگو تو انباری چی می خوای؟ خودم برات پیددا کنم تو برو خونه سرما نخوری
نه عزیزجون اصلا چیز مهمی نمی خوام هوا سرده بیا بریم تو خونه
ماموریت لوسو چیست؟ داستان را در شماره آینده دنبال کنید
گرد و غبار لحظه به لحظه به آن دو نزدیک میشود اما ایوا توجهی نمیکند تا عاقبت...
مجلات دوست کودکانمجله کودک 368صفحه 24