ایشان داده است و ناراحت شدهاند. وقتی از موضوع میپرسیدم، مردد میشدند و میگفتند:
چه اصراری است که مطلب را بگویم و تو هم
ناراحت شوی؟
اما از طرف دیگر، هر بار که خبر خوشحالکنندهای
به ایشان میرسید، به محض این که از در وارد
میشدند، میگفتند:
بیایید این خبر را برایتان بگویم.
و سپس شادمانی و خوشی را با همه در میان میگذاشتند و ناراحتی را برای خودشان نگه
میداشتند.
سوسک سر به سر روبات میگذارد، حتی وارد بدن او هم میشود و او را قلقلک میدهد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 368صفحه 5