سخنرانی
زمان: 26 تیر 1358 / 22 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: عنایات الهی در پیروزی نهضت
حضار: پاسداران مهدیۀ تهران
بسم الله الرحمن الرحیم
وظیفۀ ما در قبال عنایات الهی
در این آیۀ شریفه ای که آقا خواندند، یک جهت مربوط به ذات مقدس حق تعالی بود که تحقق پیدا کرد؛ یک جهت هم مربوط به ماست. آنکه مربوط به قدرت الهی بود تبدیل کرد خوفهای ما را به ایمنی. قبلاً ما از قوای انتظامی، ملت ما از سازمان امنیت، از شهرداری، از شهربانی، از همۀ اینها، از دستگاه ظلم، خوف داشتیم. خدای تبارک و تعالی تبدیل کرد این خوف را به ایمنی. و الآن ما با کمال امانت و ایمنی در اینجا نشسته ایم. یک جهت هم مربوط به ماست: یَعبُدُونَنی لاَ یُشرِکُونَ بِی شَیئاً. ما باید چه کنیم؟ عبادت خدا، و کسی را شریک با او قرار ندادن. نه قدرتها را ما شریک قرار بدهیم؛ و نه نَفْس اماره را؛ و نه شیاطین را. همه چیز را از او بدانیم؛ و همۀ قدرتها را قدرت او بدانیم. کسی را ما صاحب قدرت ندانیم الاّ او؛ این پیروزی را از او بدانیم. ما چیزی نداشتیم، قدرتی نداشتیم، تشکیلاتی نداشتیم، مردم متفرقی بودیم، هر کسی مشغول به کار خود و حال خود، و همه گرفتار دست جبارها. آنکه ما را مجتمع کرد، آنکه همۀ دلهای ما را
یک جهت کرد، آنکه همۀ مقاصد مختلفۀ ما را در یک مقصد خلاصه کرد، آن ذات مقدس حق تعالی بود. هیچ بشری نمی تواند یک همچو نهضتی ایجاد کند، نهضتی که اغراض مختلفه، گروههای مختلف، مقصدهای مختلف، مکانهای دور از هم، افراد متشتّت، اینها همه برگشت به یک جامعۀ واحد. یک روز ما جوامع متعدد بودیم، هر فرد برای خودش علی_' حده بود؛ فکر هر فرد غیر فکر دیگری بود. آن قدرت خدای تبارک و تعالی بود که تمام افکار را متوجه کرد به یک فکر؛ تمام مقاصد را خلاصه کرد در یک مقصد. یک اشخاصی که باید بگوییم قطره هایی بودند، مثل قطرات باران بودند و از هیچ قطره ای کاری برنمی آمد، اینها را متبدل کرد به یک سیل بنیان کن. سیلی که در مقابل توپها و تانکها، و قدرتهای بزرگ، با عالَم، نه فقط قدرت شیطانی رژیم؛ همۀ قدرتها دنبال او بودند. بعضیها تصریح می کردند مثل امریکا، انگلستان و بعضیها هم بودند، ولو تصریح نمی کردند، نه فقط قدرتهای خارج از حیطۀ اسلام؛ قدرتهای اسلامی هم، حکومتهای اسلامی هم همه با هم متفق الکلمه پشتیبانی می کردند. از آن طرف، قدرت داخلی او آن طور بود و از آن طرف، قدرتهای بزرگ و کوچک خارجی پشتیبانی می کردند. ما می توانستیم در مقابل قدرتی که عالَم مجتمع شده بود با هم، ما می توانستیم کاری بکنیم؟ ما که نمی توانیم یک محله را با هم مجتمع کنیم، ما که نمی توانیم چند نفر افراد را با هم در یک راه ببریم، ما می توانیم یک ملتی را از مرکز تا حدود، و از بچه تا پیرمرد، و از مُلاّ تا غیرملاّ و جاهل، کسی غیر خدا می توانست اینها را در یک جا مجتمع کند؟ یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بیشَیْئاً.
محاسبات غلط مادیگرایانه
هیچ خیال نکنید که کسی بتواند یک همچو معجزه ای را ایجاد کند. معجزه ای که همۀ دستگاهها و متفکرین حرفهایی را که می گفتند، طرحهایی را که می دادند، همه خنثی شد؛ همه تصدیق کردند که این غیر آن مسائلی بود که ما طرح می کردیم. آنهایی که طرح مسائل می کردند برای حفظ قدرتشان در اینجا حسابهایشان غلط درآمد. آنها حساب
مادیت را می کردند، روی حساب مادی درست می گفتند. روی حساب طبیعیِ کسی که جز طبیعت را نبیند معلوم بود که روی طبیعت، ما باید نتوانیم یک قدم برداریم؛ شکست بخوریم. آنها حساب معنویات را نمی کردند. آنها غافل بودند از آن قدرتی که با ارادۀ خودش یک ملت را متبدل می کند. یک ملتی که از یک پاسبان می ترسید متبدل می کند به یک ملتی که از تانک و توپ نترسد، نه بزرگها، بچه ها! یکی از دوستان من برای من نقل کرد که من شاهد بودم که یک پسر بچۀ دوازده، سیزده ساله سوار بر یک موتورسیکلت یا یک دوچرخه بود و با همین حمله کرد به تانک! ولو زیر تانک رفت لکن یک همچو روحیه ای پیدا شده بود. این خوفی که بیش از پنجاه سال بر این ملت سایه افکنده بود چطور در ظرف یکی، دو سال ـ البته از عمر نهضت از اول تا آخرش پانزده سال بیشتر می گذرد؛ لکن آنکه نهضت بود قریب دو سال است. چطور امکان داشت آن کسی که، آن ملتی که پنجاه سال خائف بود، اگر اسم «سازمان امنیت» را می شنید می لرزید، همچو متبدل شد که ریخت در خیابانها و فریاد زد «مرگ بر شاه» از هیچ چیز نترسید. چطور یک ملت متبدل شد به جوانهایش، به یک اشخاصی که آرزوی شهادت می کردند؟ الآن هم باز با اینکه ان شاءالله دیگر مبارزه تمام شده، الآن هم باز بعضیها می آیند در همین اتاق ـ یک شخصی همین دو روز [پیش ]آمد ـ تعقیب اینکه شما دعا کن من شهید بشوم، حتی تا دم در باز تعقیب کرده بود. من می گفتم که خداوند به تو ثواب شهدا را بدهد و او اصرار می کرد که شما دعا کن من شهید بشوم. این تبدل روحی را کی می تواند ایجاد کند؟ کی می تواند تصرف کند در ارواح مردم؟ کی مُقلِّب القلوب است؟
پیروزی و استمرار انقلاب در گرو توجه به خدا، برادری و وحدت
توجه به خدا داشته باشید و هیچ در مقابل خدا کسی را شریک قرار ندهید. نه در عبادت تنها، در همه چیز؛ نه عبادت تنها. همین فریادهایی که می شنوید فریاد خداست؛ قدرت خداست. این نهضت را خدا پیش برده؛ والاّ به حسب موازین طبیعی ما چهار تا
معمّم بودیم و یک عده هم بازاری که شغلشان کسب و کار بود و تمام قوا هم دست آنها بود. این خدا بود که وقتی که این نهضت پیدا شد، هی فوج فوج از آنها را برگرداند به این طرف، منصرفشان کرد از اینکه آن قوای شیطانی شان را استعمال کنند، والاّ اگر صد تا از این طیاره ها که از امریکا خریده بودند می آمدند بالای سرِ ما و بالای سرِ شما و بمباران می کردند، ما قدرت نداشتیم، اما خداوند آنها را از این هم منصرف کرد. ایجاد خوفی در آنها کرد که دست و پایشان را بست راجع به این. از باطن خودشان از هم پاشید؛ خود قوایشان رو آورد به مردم، پایینیها دیگر از بالاییها اطاعت نکردند. اینکه فرار کرد عادی نبود، به هم خورده بود، دیگر پایینیها از بالاییها نمی شنوند؛ قدرت فرمانفرمایی از هم پاشیده شده بود. همه اش از خداست، خدا را در این امور ببینید. خدا ظاهرتر از این آفتاب است. از این به بعد هم اگر ما حفظ کنیم این توجهمان را به خدا، اگر حفظ کنیم این برادری و وحدت را، از این به بعد هم پیش می بریم؛ تا آخر هم پیش می بریم.
دعا کنید که ما غفلت نکنیم از خدای تبارک و تعالی، غفلت نکنیم از اسلام، نرویم سراغ آن چیزهایی که خودمان به آن احتیاج داریم؛ اینها می گذرد. نرویم سراغ اینکه کارم چطور و مسجدم چطور و محرابم چطور و خانه ام چطور، اینها یک چیزهایی است که عبور می کند و می گذرد؛ آنکه باقی است معنویات انسان است.
خداوند ان شاءالله این امان را هیچ وقت از ما به خوف مبدّل نفرماید. خداوند ان شاءالله ما را اهل عبادت و اهل اینکه کسی را شریک خدا در هیچ چیز ندانیم قرار بدهد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته