سخنرانی
زمان: 2 خرداد 1358 / 26 جمادی الثانی 1399
مکان: قم
موضوع: خطر روشنفکرمآبها و جمعیتهای بیگانه از اسلام
حضار: دانشجویان دانشکدۀ ادبیات و فرهنگیان اهواز
بسم الله الرحمن الرحیم
طرح کوتاه مدت و دراز مدت
همان طور که دولتها گاهی برنامۀ طویل المدت و برنامۀ قصیرالمدت دارند، الآن ملت ما باید یک برنامۀ طویل المدت و یک برنامۀ عاجلِ قلیل المدت داشته باشند. برنامۀ قلیل المدت این است که این انقلاب را و این نهضت را کوشش کنند که محفوظ باشد. این انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خدای نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت کلمه به پیش برود، همین اشکالاتی که شما اشاره کردید ممکن است که پیش بیاید؛ و دستهایی که در کار است برای اینکه نگذارند این نهضت به ثمر برسد ـ این ریشه های گندیده ـ کم کم با هم اجتماع کنند، پیدا کنند هم را و با هم متحد بشوند؛ و ما هم خدای نخواسته به توهّم پیروزی، رو به سستی و سردی برویم و مشغول به این بشویم که حالا من چه گرفتاری دارم: گرفتاری شخصی از قبیل کار نداشتن، بیکاری، مقروض بودن، و خانه نداشتن امثال گرفتاریهایی که قشرها دارند. اگر ما الآن در این موقع که هستیم و در این موقع حساس که مملکت ما شاید از همۀ اوقاتی که بر آن گذشته الآن حساستر باشد، اگر ما مشغول بشویم به کارهای شخصی خودمان و از آن نظری که اول داشتیم و آن توجهی که همه با هم داشتیم و این نهضت را تا اینجا رساندیم اگر غفلت بکنیم، ممکن است ـ البته حالا چیزی نیست ولی ممکن است ـ که دشمنها با توطئه ها و نقشه هایی که دارند و منافع خودشان را دیدند از دستشان رفته است، این اقشار مختلفی که هستند، اینها با هم اتحاد پیدا کنند و موجب زحمت بشوند، و خدای نخواسته نهضت را جلوگیری کنند از
پیشرفت.
ارزیابی جمعیتها و گروههای سیاسی
برنامۀ قلیل المدت و عاجل ـ که حالا ما برایش مکلف هستیم ـ این است که با توجه به اینکه ما پیروزی که پیدا کردیم در اثر وحدت کلمه و اینکه همۀ اقشار با هم دست به دست هم و با فریاد واحد و آن اینکه ما این سلطنت کثیف را نمی خواهیم و ما یک سلطنت الهی، یک جمهوری الهی می خواهیم، می خواهیم احکام الهی در خارج تحقق پیدا کند، همه گفتیم جمهوری اسلامی، باید همین معنا را حفظ کنیم و در خلال این معنا یک توجه خاصی همۀ ملت ایران به جمعیتهایی که در شرف تشکیل هستند، یا تشکیل شدند و دارند تشکیلات خودشان را بیشتر می کنند، یک توجهی به اینها بکنیم ببینیم که اینها مسیرشان مسیر ملت است یا مسیرشان با ملت فرق دارد. علامت اینکه مسیر همان مسیر ملت باشد این است که در صحبتهایی که می کنند، در مقالاتی که می نویسند، در میتینگهایی که می دهند، همان طوری که ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا میتینگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نویسندگان ملت می افتد ـ ملی افتد، اینها همه فریاد می زنند و می نویسند «جمهوری اسلامی»، اگر این جمعیتهایی که حالا در شرف تکوین است یا تکوین شده است و دارند تقویت می کنند خودشان را، و مردم را از اطراف جذب می کنند، اگر اینها هم همین مطلب را بگویند جمهوری اسلامی، مضایقه ای نیست از اینکه اینها ... هر کدام یک اجتماعی داشته باشند؛ ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند. اما اگر دیدید که در حرفهایشان از خدا خبری نیست، از اسلام هم خبری نیست، هیچ به جمهوری اسلام فکر نمی کنند، هیچ دمی نمی زنند از جمهوری اسلامی، از آنکه ملت همه با هم رأی دادند به اتفاق کلمه که ما جمهوری اسلامی می خواهیم، اگر شما دیدید که این جمعیتهایی که الآن مشغول فعالیت هستند، جمهوری که می گویند، یا «جمهوری» می گویند یا «جمهوری دمکراتیک» می گویند یا «جمهوری دمکراتیک اسلامی»، اگر اینها جمهوری گفتند، این همان معنایی است که دشمنهای ما می خواهند، دشمنهای ما از
جمهوری نمی ترسند، از اسلام می ترسند. از جمهوری صدمه ندیدند، از اسلام صدمه دیدند. آنکه تودهنی به آنها زد جمهوری نبود، جمهوری دمکراتیک هم نبود، جمهوری دمکراتیک اسلامی هم نبود؛ جمهوری اسلامی بود. علامت اینکه شما بفهمید که مسیر این جمعیت ـ هر که می خواهد باشد ـ اگر چنانچه جمعیتی باشد که در پیشانی او از نماز خواندن پینه بسته ـ نظیر «خوارج» که پینه بسته بود پیشانی شان از شدت طول سجده لکن حق را کشتند ـ اگر اشخاصی باشند که صد در صد ملی به خیال شما یا به خیال خودشان هستند، اگر اشخاصی باشند که دم از آزادی می زنند، دم از استقلال می زنند لکن در نوشته هاشان از خدا خبری نیست، از اسلام خبری نیست، از جمهوری اسلامی خبری نیست، اینها همان طوری که شیطان از بسم الله می ترسد اینها از اسلام می ترسند! علامت اینکه شما بشناسید اشخاصی که از مسیر شما خارج است، از مسیر این ملتی که خونش را داد در راه اسلام، اینهایی که خون دادند، جوانهای ما که به خیابان ریختند، بانوان ما که به خیابان ریختند، و تظاهر کردند و با مشت گره کرده این دشمن بزرگ را از بین بردند، باید دید که اینها اشخاصی بودند که دمکراتیک بودند؟ مذاقشان و مسلکشان دمکراتیک بود؟ اینها جمهوری می خواستند مثل جمهوری که شوروی می خواهد؟ شوروی هم جمهوری است مثل جمهوری که سایر ممالک دشمن ما می خواهد؛ امریکا هم جمهوری است. ملت ما که خون خودش را ریخت و فریاد کرد «الله اکبر» و فریاد کرد «جمهوری اسلامی»، اسلام اینها را وادار کرد به یک همچو جانبازی و خونریزی و فدایی دادن یا آن معنایی که شوروی ها می خواهند؟ یا آن معنایی که امریکایی ها می خواهند؟ یا آن معنایی که اسرائیل می خواهد؟ آنها هم جمهوری اند. اینهایی که می گویند جمهوری، «اسلامی» را دنبال آن نمی گذارند ـ و فقط این دو کلمه، که من از اول فریاد زدم که ما همین دو کلمه را می خواهیم: «جمهوری اسلامی» ـ اگر دیدید یک کلمه ای اضافه شد، بدانید مسیرشان با شما مختلف است. اگر کلمۀ اسلام پهلویش گذاشتند می خواهند شما را بازی بدهند. اگر دیدید که یک کلمه از آن افتاد و گفتند جمهوری، بدانید مسیرشان با شما مختلف است.
واژگونی رژیم شاه در راه اسلام
اینها می خواهند شما را بکشانند به آن مطالبی که برخلاف اسلام است. بر فرض اینکه مخالف با رژیم سابق هم باشند ـ و بسیاری شان هستند ـ لکن ما فقط مطلبمان این نبود که رژیم سابق از بین برود؛ ... مطلبِ مسلمان این نیست که فلان طایفه از بین بروند. از باب اینکه رژیم مانع بود از اینکه اسلام در خارج تحقق پیدا بکند، احکام اسلام تحقق پیدا بکند، به قرآن عمل بشود، از این جهت ما با رژیم مخالفت کردیم. اگر رژیم هم احکام اسلام را به آن عمل می کرد، همانی که ما می گفتیم او هم می گفت، که با او دعوا نداشتیم! ... این خونها ریخته شده است نه برای اینکه رژیم از بین برود، برای اینکه اسلام تحقق پیدا کند. مقصود [از] رفتن رژیمهای فاسد، مقصود [از] قطع ایادی دشمنها این است که ایران بشود یک مملکت اسلامی؛ حکومت اسلامی باشد، برنامه ها برنامه های اسلامی باشند. اگر بنا باشد که حکومت و رژیم سابق از بین رفت لکن یک رژیم غیر اسلامی دیگری آمد، خونهای بچه ها و جوانهای ما هدر رفت. ما زحمت کشیدیم و این سد را از بین بردیم، و دیگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهای غیر اسلامی را در خارج تحقق دادند به آن!
خون در راه اسلام
برنامۀ ملت ما ـ آن هم برنامۀ قلیل المدت ـ این است که دشمن را شناختند و از میدان رد کردند؛ حالا هم بشناسند دشمن را و از میدان ردش کنند. دشمن ما فقط محمدرضاخان نبود؛ هرکس که مسیرش مسیر اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم می خواهد باشد. هرکس جمهوری را بخواهد دشمن ماست، برای اینکه دشمن اسلام است. هرکس پهلوی جمهوری اسلامی «دمکراتیک» بگذارد این دشمن ماست، هرکس «جمهوری دمکراتیک» بگوید، این دشمن ماست، برای اینکه این اسلام را نمی خواهد. ما اسلام را می خواهیم. ما این همه فداکاری کردیم، جوانهای ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند، برای این بود که اسلام را
می خواستند. آنی که این نهضت را پیش برد آنی بود که می گفت من شهادت را فوز می دانم. شهادت را برای «دمکراتیک» فوز می داند؟ شهادت را برای مسیر چپ یا راست فوز می داند انسان؟ بچه های ما برای اینکه همان جمهوری که در شوروی هست، همان جمهوری که کمونیستها می خواهند، فریاد بزنیم دنبالش؟! ما خون دادیم برای آن جمهوری؟! ما خون دادیم برای جمهوری غرب؟! ما برای اسلام خون دادیم. جوانهای ما برای اسلام خون دادند. شما جوانان ما که از راه دور آمدید، زحمت کشیدید و آمدید، شما آمدید یک نفر آدمی که دمکراتی است ببینید؟! یک نفر آدمی که مایل به شوروی است ببینید؟! یک نفر آدمی که امریکایی است ببینید؟! انگلیسی است ببینید؟! یا آمدید یک نفر آدم مسلمان ببینید؟ یک نفری که دعوت به اسلام می کند ببینید؟ این همه زحمت کشیدید که یک نفر روسی را ببینید؟! یک نفر انگلیسی را ببینید؟! یک نفر آلمانی را ببینید؟! شما که برای این جهت نیامدید؛ شما آمدید پیش یک نفری که با شما همدرد است، همه اسلام را می خواهیم، همان که شما می خواهید، می خواهد. باید بشناسید؛ علامتش هم همین است که من عرض می کنم.
مقاصد شوم برای انحراف ملت
روزنامه ها را بخوانید: اینهایی که فریاد می زدند که باید دمکراتی باشد، اینها مسیرشان غیر از ماست؛ اینهایی که اسم از اسلام نمی آورند و اجتناب می کنند از اینکه اسمی از اسلام بیاورند، در عمرشان «بسم الله الرحمن الرحیم» را نمی خواهند بگویند، اینهایی که نوشته هاشان را بخوانید ببینید که از جمهوری اسلامی اصلش صحبتی نیست، اینهایی که از این فداکاری که روحانیین کردند و قدم اول را روحانیین برداشتند، 15 خرداد، 15 خردادِ روحانی است و باید تعطیل بشود برای روحانی، نهضت روحانیت. اینهایی که می بینید که اجتناب از این دارند، حتماً باید اسم دیگری روی آن باشد، اسلام نباشد هرچه می خواهد باشد، اینها سرپوش می خواهند بگذارند روی مقاصد خودشان؛ آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت
نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می خواهیم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم. هرکس را دیدید با هر اسمی، هر هیأتی را دیدید با هر اسمی، هر جمعیتی را دیدید با هر اسمی، هر نویسنده ای را دیدید با هر اسمی، هر کسی که دعوی می کند که ما حقوقدان هستیم، دعوی هر چی که می کند ببینید مقالاتشان چه جوری است؛ در روزنامه ها مقالاتشان را می نویسند. ببینید وقتی که اجتماع می کنند ـ که کردند ـ ببینید که با اسلام چطور مخالفت می کنند. ببینید این اجتماعات از چه، از چه جور جمعیتی مجتَمع می شود. ببینید چه مردمی در این اجتماعات جمع می شوند و خودشان را متصل می کنند، و بعد هم از اسلام هیچ خبری نیست. ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را می خواهند کنار بگذارند؛ همان طوری که در صدر مشروطه روحانی کار را کرد و اینها زدند و کشتند، ترور کردند. همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر، همان نقشه الآن هست که مطهری را می کشند؛ فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را.
آزادی و استقلال در پناه اسلام
مسیرْ غیرِ مسیر ماست. مسیر ما اسلام است؛ ما اسلام می خواهیم. ما آزادی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمی خواهیم. ما استقلالی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمی خواهیم. ما اسلام می خواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما می خواهیم. ما آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان می خورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد.
ممالک دیگر هم آزادی دارند. ما آن را نمی خواهیم.
دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی می کنم. و این نواری که من می گویم، امروز، امشب ـ یا هر وقت که می شود ـ باید در رادیو، بی یک کلمه این طرف و آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب می کنم آن روزنامه را، برای اینکه برخلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما توطئه را می شکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام می کنم برای ملت ایران. من می بینم بدبختیهایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی می کشند برای ملت ایران، من بدبختی را دارم می بینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام می خواهیم، استقلال در پناه اسلام می خواهیم، اساسِ مطلبْ اسلام است.
آزادی منهای اسلام، توطئه استعمار
معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم هیچ کاری به آن ندارند، می خواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما. آنهایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمی خواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد هستند.
اینها می خواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا ـ نه نمازی و نه هیچ چیز. شما شهادت را برای خودتان فوز می دانید برای اینکه مثل ـ مثلاً ـ سوئیس بشوید یا شما قرآن را می خواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و می برد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آزادیِ منهای اسلام است، استقلالِ منهای اسلام است.
روحانی با توطئه مخالف است، نه با آزادی
این همه تبلیغاتی که می کنند اهل قلم ـ نمی دانم ـ اهل بیان، تبلیغاتی که می کنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند. می دانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند می خواهد مردم آزاد باشند، آخوند می خواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها می خواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت ـ آنهایی که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام هم نه! اینها ـ آنهایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را می خواهند ـ با او دشمنند ـ و نه اجانب را می خواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام و هرچه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم مُدغَمند.آنکه به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هرکس ـ به من هرچه هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند، اما استقلالی که تو[ی] آن امام زمان نیست، آزادی که تو[ی] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را می خواهد؟ خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سیدالشهداء شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت می خواست؟ استقلال می خواست؟ آزادی می خواست؟ او خدا را می خواست، او اسلام را می خواست، او می خواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را می خواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را می خواهد، و آزادی در پناه اسلام را می خواهد.
تز «اسلام منهای روحانیت» شعار مخالفان اسلام
این برنامۀ کوتاه مدت؛ که شما بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری
اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها[ی] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن می گویند، این را برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن] نیست. اسلامی که گویندۀ اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین می برند.آنی که روحانیت را می خواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم می خواهد بریزد دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته می شود، آتش زده می شود. این برنامۀ کوتاه مدت برای ملت ما؛ اَللهُمَّ قَد بَلَّغتُ، من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که می دانم و می فهمم وظیفه ام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامۀ قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کنید، [سخت تر] از آن مبارزه ای که با شاه کردید.
رسالت مبارزه با روشنفکر مآبها
دشمنی بعض از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او نبود. او در عین قدرتش هم باز اسم خدا می آورد، باز زیارت می رفت ـ ولو ریا هم بود؛ اما اینها ریایی اش را هم حاضر نیستند! اینها همچو فرار می کنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعض از این نویسنده های ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو[ی] کار بیاورند ولو برای اینکه بازی بدهند ما را. با اینها باید ما همان مبارزه ای را بکنیم که با محمدرضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیۀ آزادی. آزادی لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راه انداختن برای هر بهانه ای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست.
برنامۀ درازمدت
و برنامۀ طویل المدت برای شما جوانها، برای شما خانمها، برای همه، این است که اگر شماها یک انسان مذهبی باشید مقاصد اسلامی را پیش می برید. اگر این خانمها بچه های مهذب بار بیاورند، بچه های اسلامی بار بیاورند، شما هم دینتان و هم دنیاتان محفوظ است. اگر خدای نخواسته در دامن اینها بچۀ غیر مهذب، بچۀ غیر اسلامی پیدا بشود، و در کفالت شما جوانها بچه های غیر اسلامی، بچه های غیر مهذب پیدا بشوند، و در دبستانهای ما که بچه هامان می روند مهذب و مؤدب به آداب اسلامی نباشند، در دبیرستانهای ما که جوانهای ما می روند تهذیب در کار نباشد، ادب اسلامی در کار نباشد و در دانشگاهْ اسلامی نباشد و از علوم اسلام و از احکام اسلام خبری نباشد، رو به زوالیم. یعنی هم اسلام به باد می رود و هم کشور. برنامۀ طویل المدت ـ دراز مدت ـ این است که شما خودتان را تهذیب کنید و بچه هایتان را برای آتیه. شما کشور لازم دارید برای بچه های خودتان و اسلام برای بچه های خودتان. شما حالا به واسطۀ اینکه مؤدب شدید به آداب اسلام، برای حالا کار می کنید لکن اولاد شما اگر مهذب نباشد، مؤدب به آداب اسلام نباشد، فردا برای اسلام هیچ کار نمی کند. و کسی که ایمان نداشته باشد، کسی که به خدا اعتقاد نداشته باشد، کسی که به روز جزا اعتقاد نداشته باشد، این نمی شود که برای کشورش مفید واقع بشود. ممکن است یکی ـ دو تا پیدا بشود اما ما صحبتمان سر تودۀ مردم است.
نجات کشور و ملت در پرتو معنویات
مردمی می توانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی می توانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط به مادیت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور می روند ولو اینکه آن آخور را امریکا برایش درست کند. اینهایی که خیانت به مملکت ما کردند و همه چیز ما را بردند، اینها پیششان فرق نمی کرد که امریکا به آنها مادیت را بدهد، پارک و ـ نمی دانم ـ دستگاه
را بدهند، یا از یک راه صحیحی باشد. راه صحیح و غیر صحیح پیش آنها فرقی نمی کند. آنها اتومبیل می خواهند: اتومبیل از دست پیغمبر به آنها برسد یا از دست ابوجهل برسد فرقی نمی کند؛ به او کار ندارند، به اتومبیل کار دارند. اینهایی که به مملکت ما خیانت کردند و مملکت ما را به تباهی کشاندند، آن بودند که ایمان نداشتند. اگر در بین آنها یک نفر ایمان داشت، آن یک نفر این کارها را نمی کرد. آنهایی که خوردند و بردند و ما را به تباهی کشاندند، آنهایی بودند که به اسلام کار نداشتند، اعتقاد نداشتند؛ به ماورای طبیعت اعتقاد نداشتند، به معنویات عقیده نداشتند. آنها می گفتند همین چهار روز زندگی است؛ پس هر چه هست بهتر، مرفه تر؛ از هر راهی می خواهد باشد.
لزوم آشنایی نسل جوان با معنویت
برنامۀ طویل المدت ملت ما، برنامۀ دراز مدت ملت ما این است که بچه های خودشان را، اینهایی که در تحت تربیت آنهاست، معلمهای ما، مادرهای بچه های ما، پدرهای بچه های ما، معلمهای بچه های ما، استادهای بچه های ما، نویسندگان برای بچه های ما، گویندگان برای بچه های ما، اینها معنویات را به این ملت بفهمانند؛ آشنا کنند آنها را با معنویات. این مادر که بچه در دامن او بزرگ می شود بزرگترین مسئولیت را دارد؛ و شریفترین شغل را دارد: شغل بچه داری. شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است، و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برایش انبیا فرستاد، در طول تاریخ از آدم تا خاتم. انبیا آمدند انسان درست کنند. شغل مادری؛ که مع الأسف اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند؛ و مادرهای بچه های ما را از بچه ها جدا کردند، نه همه، مقداری را؛ این شغل بزرگ را مبتذل کردند که از دامن این مادر، بچه ـ بچۀ صحیح بیرون نیاید. و بعد که به دبستان می رود و بعد که تحت حمایت پدر می آید، پدر را هم یک کاری بکنند که توجهش به بچه نباشد؛ تربیت نکند. بعد هم در دبستان؛ بعد هم در دبیرستان؛ بعد هم در همه جای دیگر؛ در بالاتر از این. اینها می خواهند که انسان در این کشورها نباشد. اگر انسان در این
کشورها باشد، دست آنها کوتاه خواهد شد. می خواهند مسلمانِ صحیح مؤمن، مؤمن بالله ، آنکه شهادت را فوز می داند، در این مملکت نباشد. دیدند که اینهایی که دست آنها را کوتاه کردند همینها بودند که توی خیابان ریختند زن و مرد و فریاد کردند اسلام. اینها از اسلام می ترسند.
برگزیدن نمایندۀ معتقد به جمهوری اسلامی
آن برنامۀ قلیل المدت و کم مدت؛ این برنامۀ دراز مدت. و این مطلبی است که من به شما عرض می کنم، و شما به برادرها و خواهرهای من از قول من عرض کنید که مطلب این است. همه با هم و مسئله، مسئلۀ جمهوری اسلام.
بعد هم که ان شاءالله می خواهید وکلا تعیین بکنید، هر جور وکیلی برای هر محلی که می خواهید تعیین بکنید، وکیلی که جمهوری اسلامی را اعتقاد دارد. ... اگر وکیلی باشد که اینجایش پینه بسته از شدت سجده ولیکن جمهوری اسلامی را نمی خواهد، این به درد شما نمی خورد. و اگر وکیلی باشد که بدانید دشمن با رژیم منحوس بود و دشمن با امریکا و شوروی بود لکن جمهوری اسلامی را نمی خواهد، این وکیل را وکیل تعیین نکنید. وکیلی که تعیین می کنید آنی است که جمهوری اسلامی را عقیده داشته باشد؛ نه چهار روزی که حالا می خواهد وکالت بکند بگوید جمهوری اسلامی! ما یک نفر را داشتیم که می خواست وکیل بشود؛ می گفتند که این آدم در ایامی که می خواهند رأی بگیرند نماز می خواند! این جور نباشد. خودتان فهمیده باشید؛ بین خودتان زندگی کرده باشد. فهمیده باشید که مسیر همان مسیری است که شما دارید. اگر یک نفر آدمی باشد که فیلسوف باشد، یک آدمی باشد که تمام عالم را در تحت سیطرۀ علمی خودش برده باشد لکن جمهوری اسلامی را نمی خواهد، این را تعیین نکنید.
[یکی از حضار: ما با خون خودمان راه شما را امضا می کنیم. حضار: صحیح است].
خداوند ان شاءالله که شما را حفظ کند، مؤید و منصور کند؛ و این راه را همۀ ما با هم ان شاءالله ادامه بدهیم.