سخنرانی
تفاوت های حکومت اسلامی با حکومت های دیگر
سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی (تفاوت حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 20 اردی‍ب‍ه‍ش‍ت‌ ‭1358

زمان (قمری) : 13 جمادی الثانی ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 233

موضوع : تفاوت های حکومت اسلامی با حکومت های دیگر

زبان اثر : فارسی

حضار : پرسنل شهربانی جمهوری اسلامی ایران

سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی (تفاوت حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها)

سخنرانی

‏زمان: 20 اردیبهشت 1358 / 13 جمادی الثانی 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: تفاوتهای حکومت اسلامی با حکومتهای دیگر‏

‏حضار: پرسنل شهربانی جمهوری اسلامی ایران‏

‏[بسم‏‏ الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

سلوک رؤسا و امرای صدر اسلام

‏     ... یکی از فرقهای بین حکومت اسلام با سایر حکومتها، این است که در حکومت‏‎ ‎‏اسلام جوّ، جوّ محبت است. بین شخص اول مملکت مثل رسول خدا که شخص اول بود‏‎ ‎‏و در زمان خلافت امیرالمؤمنین شخص اول امیرالمؤمنین بود با اَدنی فردی که به حسب‏‎ ‎‏نظر مردم اَدنی حساب می شدند فرق اساسی مربوط به دنیا نبود. اینطور نبود که رسول‏‎ ‎‏خدا حالا که در رأس واقع شده و رئیس امت است مثل سایر حکومتها ریاست بکند. در‏‎ ‎‏مسجد می آمدند می نشستند؛ اصحابشان و اتباعشان هم توی مسجد بود؛ کسی، از خارج‏‎ ‎‏که می آمد نمی دانست کدام از آنها پیغمبر است. می پرسید کدامتان پیغمبر هستید؟ در‏‎ ‎‏نشستن اینطور نبود که یکی در بالای تخت بنشیند و مابقی مقابلش بایستند و سلام نظامی‏‎ ‎‏بکنند! حضرت امیر هم همین طور بود. صدر اسلام وضع اینطور بود، اینطور نبود که‏‎ ‎‏امرای لشکر ـ امرای لشکر خیلی مهم هم داشتند ـ با مردم دیگر فاصله بگیرند؛ جوّ محبت‏‎ ‎‏بود. آنها در یک محیط دوستی و رفاقت و محبت زندگی می کردند. بین خودشان‏‎ ‎‏«رُحَماء» بودند؛ یعنی همه با هم دوست و رفیق... با رحمت رفتار می کردند. و وقتی که‏‎ ‎‏مقابل کفار واقع می شدند، آنجا «اَشِداء» بودند‏‎[1]‎‏. همین آدمی که، همین حضرت امیری‏‎ ‎‏که توی مسجد وقتی که می آمد با سایرین پهلوی هم می نشستند و صحبت می کردند‏‎ ‎‏وقتی رفته بود توی آن مزرعه آن رعیتی که آنجا بود یک غذایی داشت. حضرت فرمود:‏

‏غذا داری؟ گفت: چیزی که لایق شما باشد ندارم. ‏‏[‏‏حضرت‏‎ ‎‏]‏‏گفت: چیه؟ بیاور. پیه را‏‎ ‎‏آورد؛ کدو را با پیه سرخ کرده بود؛ و خیال می کرد حضرت امیر منزلش بساطی هست و‏‎ ‎‏حالا این کم است! در صورتی که حضرت امیر شاید در تمام عمرش هم یک همچه‏‎ ‎‏غذای دلچسبی شاید ـ شاید ـ نخورده بود! بیا؛ با هم نشستند: آن رعیت مزرعه، و این هم‏‎ ‎‏رئیس همه. با هم نشستند و خوردند. بعد هم پاشد حضرت، لب آن آبی که داشت عبور‏‎ ‎‏می کرد دستهایش را با شن شست و با مشتش آبش را خورد و شکر کرد.‏

شدت و رحمت در حکومت اسلامی

‏     همین آدمی که این است و همین آدمی که دور خانه ها می گردد و طعام تقسیم‏‎ ‎‏می کند، بدون اینکه بشناسندش، و وقتی که در خانۀ یک نفر می رود و بچه هایش‏‎ ‎‏گرسنه اند، یک مقدار نان به آنها می دهد، دهنشان می گذارد؛ و بعد هم برای اینکه بچه ها‏‎ ‎‏را دلجویی کند با آنها بازی می کند و صدایی مثل شتر می کند که بچه ها خوششان بیاید!‏‎ ‎‏همین آدم که رئیس قوم است و آن کار را دارد می کند؛ اینطور ملایم، اینطور رئوف،‏‎ ‎‏وقتی مقابل دشمن می ایستد، شمشیر را می کشد به فرق می زند، دو تا می کند! از این ور‏‎ ‎‏می زند دو تا می کند!‏

‏     یهود «بنی قریظه»، که قیام نکرده بودند و از مفسدین بودند ـ این یهودیها از اول مفسد‏‎ ‎‏بودند ـ هفتصدتایشان را همین طور از دم شمشیر گذراند در یک روز هفتصدتایشان را‏‎ ‎‏کشت! بین خودشان دوستی، رفاقت، ملایمت، رحمت ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ لکن وقتی در مقابل غیر‏‎ ‎‏واقع می شدند، آنجا شدت. در موقع خودش شدت، در موقع خودش رحمت. این وضع‏‎ ‎‏حکومت اسلام است.‏

کِبر جانسون و کُرنش شاه

‏     حکومتهای غیر اسلامی ملاحظۀ مطالبی را می کنند. من واقعاً متأسف می شدم، به من‏‎ ‎‏برمی خورد این مطلب ‏‏[‏‏ناراحت‏‏]‏‏ شدم. که دیدم محمدرضاشاه ـ شاه سابق ـ در مقابل‏

‏جانسون‏‎[2]‎‏ آن مرد که ایستاده بود و عینکش را هم اینطور چشمش را از این ور گردانده‏‎ ‎‏بود، این هم مثل یک بچه ایستاده بود جلو میز او. جانسون این طرف ایستاده بود، و او‏‎ ‎‏مقابل میز او، مثل یک فراش! من اینقدر ناراحت شدم از اینکه وضع ما اینطور شده، که‏‎ ‎‏این شخص ـ که رئیس قوم است ـ در مقابل او رفته اینطور! آن وقت وقتی می آمد، در‏‎ ‎‏مقابل شما چه می کرد؟ عکس آن بود دیگر! آنجا حکومت اسلام اینطور بود که بین‏‎ ‎‏خودشان... رفاقت و دوستی و وقتی در مقابل غیر می ایستادند، آنطور شدت؛ لکن‏‎ ‎‏حکومتهای غیر اسلامی اینطور نیستند. می بینند احتیاج چقدر دارند! آنکه می بیند که‏‎ ‎‏حالا به او محتاج است، پهلویش می رود! شاه یک مملکت است؛ لکن مثل یک فرّاش‏‎ ‎‏پیش او می رود! من عکسش را خودم دیدم. مثل یک فرّاش ایستاده بود! او وقتی که‏‎ ‎‏می آمد توی مملکت خودش و بین مردمی که به اصطلاح رعیت خودند، بین سربازهای‏‎ ‎‏خودش، آنطور شدت می ورزید. این عکسِ آنی که آنها بودند. این، شدت را در‏‎ ‎‏بین خود، قشر زیردست خودش، می کرد، و در مقابل آنها خاضع بود. اما به‏‎ ‎‏حسب منطق قرآن ‏أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَمآءُ بَیْنَهُمْ‎[3]‎‏؛ بر کفار شدید، بین خودشان رحیم‏‎ ‎‏و دوست.‏

حکومت اسلامی و حکومتهای طاغوت

‏     این، یکی از فرقهایی است بین حکومتهای اسلامی و حکومتهای غیر اسلامی است.‏‎ ‎‏اینطور نبوده که وقتی وارد بشود یک کسی در محیط حکومت اسلامی، وحشت بَرَش‏‎ ‎‏دارد! اگر یک کسی می خواست آن وقت وارد بشود در یک حکومتی، در یک‏‎ ‎‏وزارتخانه ای، خیر، در یک کلانتری وقتی وارد می خواست بشود، وحشت داشت از‏‎ ‎‏اینکه چه خواهد شد؟!‏

‏     در حکومت اسلامی وقتی که پیش نخست وزیرش بروند، پیش رئیسش هم بروند،‏‎ ‎


‏هیچ ابداً ‏‏[‏‏وحشتی‏‏]‏‏ نیست. وقتی که آن ... ‏‏[‏‏پیرزن در دیدار با‏‏]‏‏ پیغمبر خواست وحشت‏‎ ‎‏بکند، حضرت فرمود: ... من پسر آن زنی هستم که گوشت را قدید‏‎[4]‎‏ می خورد! روی‏‎ ‎‏سنگ می گذاشت؛ من پسر آن هستم؛ تو برای چه...؟ خودش را اینطور پیش او ‏‏[‏‏پایین‏‎ ‎‏می آورد‏‏]‏‏ که نبادا او وحشت بکند.‏

‏     در حکومتهای طاغوتی با مردم مملکت جوری رفتار شده است و رفتار کردند که‏‎ ‎‏وحشت برشان می دارد از اینها! یکی در یک طرف واقع می شود، آنها در یک طرف‏‎ ‎‏دیگر؛ مثل دو تا دشمن! بازار تهران با کلانتریهای بازار، دشمن بودند؛ دو تا دشمن. برای‏‎ ‎‏اینکه اینها رفتار دشمنانه معاملۀ دشمنی با آنها می کردند. در صورتی که باید‏‎ ‎‏رفاقت باشد. او پاسبان است؛ یعنی باید پاسداری از این مردم بکند. همۀ‏‎ ‎‏قشرهای انتظامی، برای رفاه مردم است. الفاظش نباید باشد؛ واقعش باید باشد. نظام‏‎ ‎‏برای این است که رفاه مردم را تهیه کند. بله، قشرهای نظامی باید اشخاصی را که تعدی‏‎ ‎‏می کنند با آنها با شدت رفتار کنند؛ اما اشخاص عادی و مردم را باهاشان به دوستی و‏‎ ‎‏رفاقت رفتار کنند. اما درست برعکسِ حکومتهای غیراسلامی ‏‏[‏‏یعنی‏‏]‏‏ آنها با همۀ مردم،‏‎ ‎‏با شدت باید رفتار کنند. می خواهند ایجاد رعب کنند در دل آنها. برای چه؟ برای اینکه‏‎ ‎‏اینها با مردم آنطور رفتار نکردند که مأمون باشند از سوی مردم؛ وقتی مأمون نباشند از‏‎ ‎‏مردم، می خواهند با این ترساندنِ مردم، خودشان را حفظ کنند! به خلاف یک نظامی ...،‏‎ ‎‏یا حکومتی که مردم دوست او هستند؛ این وقتی در بین مردم می رود، مردم همه دورش‏‎ ‎‏را می گیرند و دستش را می بوسند، صورتش را می بوسند. این دیگر ترسی ندارد از مردم.‏

‏     اینکه می بینید اینها برنامه شان این است که در مردم ایجاد رعب بکنند، برای این است‏‎ ‎‏که وضعشان در جامعه یک وضع نابسامانی است؛ از این جهت ایجاد رعب می کنند. اما‏‎ ‎‏اگر خیر، اینها با مردم دوستی و رفاقت داشته باشند، خوب، مردم دشمنی ندارند با اینها؛‏‎ ‎‏از خودشان اند.‏


ترس از قانون

‏     باید تفاهم باشد؛ باید دوستی باشد؛ باید وقتی که یک کسی می آید در کلانتری، مثل‏‎ ‎‏این باشد که دارد به منزل خودش می رود. کار دارد در آنجا، به منزل خودش می رود،‏‎ ‎‏مأمون؛ بدون اینکه از هیچ کس بترسد. در اسلام هر کسی باید از خودش بترسد! هر‏‎ ‎‏آدمی از خودش، به چه معنا؟ به این معنا که اگر خودش خطا کرد جزا دارد؛ اگر نکرد، نه.‏‎ ‎‏اما اگر خودش خطاکار نباشد، دیگر از ژاندارمری نباید بترسد؛ ـ عرض می کنم که ـ از‏‎ ‎‏ارتش نباید بترسد، از پاسبان نباید بترسد، از شهربانی نباید بترسد، از نخست وزیر نباید‏‎ ‎‏بترسد، از رئیس جمهور هیچ نباید بترسد. برای اینکه آنها آزارش نمی کنند. وضع این‏‎ ‎‏است که نباید آزار بکنند. از خودش باید بترسد که نبادا من خطا کنم. وقتی خطا کرد،‏‎ ‎‏قانون او را جزا می دهد. وضع ما باید این جور باشد؛ وضع شماها این جور باشد، تا حالا‏‎ ‎‏هر جوری بوده است. تجربه کنید ببینید که آیا با محبت با مردم رفتار کنید دلتان آرامتر‏‎ ‎‏است، یا خدای نخواسته با شدت؟ با شدت ناراحتی می آورد. اگر با مردم با دوستی رفتار‏‎ ‎‏کنید، دلتان آرام است. شب می روید منزل، آرام می گیرید می خوابید؛ نه وجدانتان‏‎ ‎‏ناراحت است که یک کسی را اذیت کردی ـ بالاخره وجدان آدم ناراحت می شود ـ نه‏‎ ‎‏وجدان ناراحت ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ ظلم به او کردی، یک خلاف کردی و نه خوف این را دارید که‏‎ ‎‏مبادا یکوقتی ـ مثلاً ـ تلافی بکنند. وقتی با مردم به محبت رفتار کنید، مردم را از خودتان‏‎ ‎‏بدانید ما ‏‏[‏‏باید‏‏]‏‏ خدمتگزار همه باشیم، دولت خدمتگزار همه باشد؛ این وجدان، خودش‏‎ ‎‏راحت هست. شب هم می رود منزلش راحت می خوابد، بعد هم فردا می رود سر‏‎ ‎‏خدمتش. خدمتش هم خدمت به مردم است. از اول که راه می افتد برود اداره، برای‏‎ ‎‏کارگشایی مردم؛ برای خدمت مردم. نه مثل ادارات سابق که هرکس صبح پا می شد‏‎ ‎‏ـ بسیاری را که صبح پا می شدند ـ می رفتند که نقشه بکشند چطور مردم را به دام بیندازند!‏‎ ‎‏چطور از ایشان درآورند!‏

حکومت ایده آل اسلامی

‏     وضع حکومت اسلام یک همچو وضعی است. اداره اش برای رفاه مردم است،‏

‏نظامش برای رفاه مردم است، رئیس جمهورش برای رفاه مردم است، نخست وزیرش‏‎ ‎‏برای رفاه مردم است، و محیط، محیط محبت؛ یک محیط محبت. اگر ما موفق بشویم به‏‎ ‎‏اینکه اسلام را به آن معنایی که بوده است، به آن معنایی که بنای اسلام بر آن بوده، در‏‎ ‎‏خارج متحقق بکنیم، هم نظام راحت می شود، هم شهربانی. دیگر احتیاج به اینکه به‏‎ ‎‏مردم تعدی بکند ندارد. هم ژاندارمری، هم ارتش. همه دوست و همه رفیق و با هم‏‎ ‎‏دوست و برادر. و من امیدوارم که یک همچو چیزی پیش بیاید و یک همچو حکومتی‏‎ ‎‏تحقق پیدا بکند؛ فقط آرزو نباشد، واقعیت باشد.‏

‏     ما الآن از جمهوری، چیزی که داریم رأیش بوده، چیز دیگری نبوده. همان رأی‏‎ ‎‏دادیم. اما جمهوری اسلامی، به آن معنایی که ما می خواهیم، تا حالا مع الأسف نشده‏‎ ‎‏است؛ و باید بتدریج بشود. یعنی شما باید خودتان را درست کنید، ما هم باید خودمان را‏‎ ‎‏درست کنیم. همه، همه مان باید متحول بشویم، از آن حال طاغوتی به یک حالِ الله ؛‏‎ ‎‏رحمت، دوستی ، محبت. از محیط رعب و وحشت بیرون بیاییم، و وارد بشویم در یک‏‎ ‎‏محیط محبت و دوستی و رفاقت. و من امیدوارم که موفق بشویم به یک همچو معنایی، و‏‎ ‎‏همۀ ما با هم دوست و رفیق و آشنا. ان شاءالله خداوند شما را سعادتمند کند؛ مؤید کند.‏‎ ‎‏موفق باشید.‏

‎ ‎

  • ـ اشاره به آیۀ 29 سورۀ فتح.
  • ـ لیندون جانسون، رئیس جمهوری ایالات متحدۀ امریکا.
  • ـ بخشی از آیۀ 29 سورۀ فتح.
  • ـ گوشت خشک شده.