سخنرانی
زمان: 1 اردیبهشت 1358 / 23 جمادی الاول 1399
مکان: قم
موضوع: محرومیت اقشار ملت به دست رژیم پهلوی
حضار: نمایندگان روحانی کُرد
بسم الله الرحمن الرحیم
ایجاد محرومیت توسط رژیم پهلوی
ما در این مدت که یک روابطی پیدا کردیم با طوایف مختلف مملکت و اقشار مختلف پیش ما می آیند، می بینیم که هر طایفه ای در هر جا که هستند می گویند که با ما بدتر از همه جا رفتار شده. از بختیاریها می آیند می گویند که با ایل بختیاری بدتر از همه جا عمل شده است و اینها بیچاره تر از همه هستند. از هر طرفی از اطراف ایران که می آیند، از شهرستانها یا از دهات ـ خصوصاً از عشایر مختلفی که ایران دارد ـ همه این مطلب را می گویند که هیچ جا بدتر از منطقۀ ما نیست؛ و این برای این است که هر کسی منطقۀ خودش را می بیند. همۀ مناطق اینطوری است. شما تهران را ملاحظه کنید که مرکز ایران است و هر چه باشد باید در اینجا بهترش باشد، قریب سی محله ـ یا یک قدری بیشتر ـ در تهران هست یعنی در شهر هست، کنار شهر که اینها زاغه نشین، چادرنشین هستند و عائله شان پنج نفر، بیشتر کمتر، در یک سوراخی زندگی می کنند؛ و نه برق دارند و نه اسفالت دارند، نه آب دارند اینها. آنطوری که به من گفتند ـ و مکرر می آمدند و گفتند ـ در یک گودالهایی منزلشان هست که از این گودالها پنجاه [تا] بیشتر پله می خورد، پله های گلی می خورد و می آید لب خیابان. آنجا آن زن بدبخت بیچاره که در این زاغه هست کوزه اش را برمی دارد که برود آب بیاورد! از پنجاه ـ شصت پله باید بالا برود در زمستان، آنجا کوزه اش را آب بکند؛ پنجاه ـ شصت پله پایین بیاید، چند دفعه زمین بخورد تا ببرد آنجا. هیچ از آثار تمدن، از قبیل اسفالت و از قبیل آب و از قبیل برق، در
آنجا نیست. خانه شان هم این جور است که می بینید. این در تهران است. سایر شهرها هم همین جورها در آن زیاد است؛ قصبات بیشتر، دهات بدتر، عشایر بالاتر. خیال نکنید که فقط شما هستید که محروم هستید و محروم بودید؛ این رژیم همه را محروم کرد. فشار این رژیم بر شهرستانها به یک نحوی بود و بر عشایر به یک نحوی و بر دهات و قرا و قصبات به یک نحوی. همه در فشار بودند، همه در سختی زندگی می کردند. این شهرستانیها، خیال نکنید که خانه دارند، چه دارند و در آن وقت حالشان خوب بود؛ آنها هم فشارها داشتند، گرفتاریها داشتند، حبسها داشتند، زجرها داشتند. در حبسها اینها را پاهاشان را اره می کردند از روحانیون ما! خیال نکنید که روحانیون، فقط روحانیون شما گرفتار بودند؛ روحانیون ما که ما انگشت روی آنها می گذاریم که فلان و فلان، پاهایشان را اره کردند! بعضی از محبوسین را توی تابه گذاشتند و بو دادند؛ زیرش آتش زدند و به آن برق متصل کردند! در حال حیات این را... توی یک تابه ای گذاشتند، بو دادند آدم را! این طرز [برخورد] رژیم بود. و ما و شما و همۀ اقشار ملت پنجاه و چند سال به این مبتلا بودیم. قبل از اینکه [عامل بدبختی] شما... باشد، در این رژیم بیشتر از همه به این گرفتاریهای همه جانبه مبتلا بودیم.
دو خاطره از دوران رضاخان
این گرفتاریهای شخصی خودمان که شما می گویید که سلام می کنید، من خاطره دارم از این. دو خاطره خودم دارم؛ یعنی یکی را دوست من ـ خدا رحمت کند ـ مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی نقل کرد: که من در اراک بودم و از آنجا می خواستم بیایم به قم. رفتم اتومبیل بگیرم؛ شوفر گفت که ما دو طایفه [را] بنا گذاشتیم که سوار اتومبیل نکنیم: یکی فواحش، یکی معممین! این در زمان آن خبیث اول بود که با روحانیون اینطور کرد. تبلیغاتش اینطور و عمالش اینطور کردند. یکی هم خود من در اتومبیلی که جمعیت در آن بود نشسته بودیم. بنزین تمام شد بین راه. من سید بودم، یک شیخی هم همراهم بود.
شوفر برگشت گفت که این از اثر اینکه این شیخ را سوار کرده بودیم بنزین تمام شد! تمام شدن بنزین را اثر نحوست یک روحانی می دانست! اینطور بود آقا!
اطلاعات ناگفتنی از عصر پهلوی
خیال نکنید که شما برادرهای اهل سنت ما مبتلا بودید، ما هم مبتلا بودیم. در شهرها، در دهات، در قصبات. اطلاعاتی که گفتنی نیست. توجه کنید! توجه کنید! اطلاعاتی ما داشتیم که گفتنی نیست. بانوان ما اطلاعاتی داشتند که روی تاریخ را سیاه کرده است. نمی دانید چه قضایایی در اینجا واقع شده است. در همین قم ـ مرکز روحانیت ـ نمی دانید چه بساطی اینها درست کردند و زنها را چطور بیرون آوردند که بروند جشن بگیرند! با زور بروند جشن برای کشف حجاب بگیرند. نمی دانید اینها با ما چه کرده اند!
حالا بحمدالله با قدرت الهی و با همت همۀ اقشار ملت است که دیگر کسی نمی تواند بگوید «من بودم»؛ همه بودند، همه با هم. و همه هم نمی توانند بگویند «ما بودیم»؛ ایمان بود، قدرت خدا بود. اگر قدرت خدا نبود، دست خالی نمی توانستند این قدرتهای بزرگ را بشکنند. ملت چیزی دستش نبود، مشت و خون داشتند؛ غیر از این چیزی نداشتند. مع ذلک قدرت ایمان بود که شهادت را برای خودشان فوز می دانستند. این قدرت ـ که شهادت را برای خودش فوز بداند ـ غلبه داد ایران را بر قدرتهای بزرگ دنیا. همه پشت سرش ایستاده بودند، همۀ قدرتها. من داخل کار بودم. از امریکا مکرر پیغامها به من بود، و همه پشت سرش ایستاده بودند. مع ذلک قدرت ایمان این مردم غلبه کرد.
زندان 35 میلیون نفری
حالا این ملت ما، 35 میلیون ملت ما، از یک حبسی بیرون آمدند و اگر چنانچه یک حبسی باشد که مثلاً 35 میلیون را حبس بکنند، درهایش بسته باشد، دیوارهایش چه باشد، یک روز بشکند این قفس و بیرون بریزند، چه حالی پیدا می کنند؟ یک حال اغتشاش، یک حال به هم خوردگی. الآن وضع ایران این است. یک حال اغتشاش است، یک حال به هم خوردگی است. همه چیز ما را از بین بردند و رفتند. یعنی خزانه را خالی
کردند. بانکها را همه را خالی کردند و رفتند. الآن هر بانکی از این عائله چند صد میلیون دلار طلبکار است. همه چیز را بردند. فرهنگ ما را بردند، روحانیت ما را تضعیف کردند و رفتند، فرهنگ ما را از بین بردند و رفتند، اقتصاد ما را خراب کردند و رفتند، کشاورزی ما را بکلی از بین بردند و رفتند، همه چیز ما را بردند؛ حالا که همه چیز ما را بردند و ما مثل یک حبسیهایی که از حبس یکدفعه قفس شکسته و بیرون آمدیم و هر کدام یک طرف، یک جایی می پریم، همه متوجه شدیم به گرفتاری خودمان.
همکاری اقشار ملت در سازندگی
توجه [کنیم] به اینکه یک همچو گرفتاری نمی شود فوراً رفع بشود؛ یک شب نمی شود یک همچون گرفتاری یک قرن، نیم قرن، پنجاه و چند سال را که برای ما... درست کردند و برای ما خانه خرابی درست کردند، این را با یک ماه، دو ماه، چهار ماه نمی شود... درست کرد. شما خیال نکنید که به فکر شما نیستند؛ الآن نمی توانند به فکر هیچ کس باشند. شما خیال می کنید که اینها مثلاً راجع به سایر بلاد هم کاری کردند و برای شما نکردند. نمی توانند آقا، مطلبْ مطلب بزرگی است؛ همه با هم باید دست به هم بدهیم، یک مقدار باید فرصت بدهیم، یک مقدار باید همراهی کنیم، همه مان همراهی کنیم. اگر من طلبه با این آقایان علما، با شما علما، با شما آقایان، دست به هم ندهیم و دولت را تأیید نکنیم و همه با هم نشویم، نمی توانیم این خرابیها را درستش کنیم. خرابی است الآن؛ همه خراب است.
عمدۀ مطلب ایران کشاورزی بود. اینها به اسم «اصلاحات ارضی» کشاورزی را بکلی از بین بردند و ایران شد یک بازاری که دستش را مرتب دراز می کند پیش دولتهای خارجی ـ خصوصاً امریکا ـ [که] «گندم بده، جو بده نمی دانم چه»! با اینکه ایران اگر خودش کشاورزی را بکند، باید صادر بکند به سایر ممالک؛ نباید از آنجا بگیرد. همه چیز ما را از بین بردند. دامداری ما را از بین بردند. مراتع ما را، مراتعی که ـ به تصدیق خود خارجیها ـ گفتند بهترین مراتع برای دامداری، غنی ترین مراتع برای دامداری، مرتع فلان
جاست ـ و من هم اسمش را یادم نیست ـ این را دادند به ملکۀ انگلستان و چند نفر از دوستان او! این را به او دادند و الآن نمی دانم... وضعشان چطور است. تمام مراتع ما را از بین بردند به اسم ملی کردن. مردم را دستشان را منقطع کردند و خودشان چاپیدند و رفتند. و همین طور جنگلهای ما را به اسم ملی کردن... به اشخاص خارج فروختند و استفاده اش را کردند. نفت را هم که همه می دانید که چطور بردند و هیچ چیز هم ندادند به ما. الآن به دولت ما پول نفت نرسیده؛ نفت صادر شده اما پول نفتش بعد باید برسد.
این جور نیست که الآن دولت به فکر شما نباشد، به فکر ما باشد. به فکر مثلاً، بلوچستان نباشد، به فکر تهران باشد. به فکر کردستان نباشد. به فکر همه جا هستند اما نارساست مطلب. صبر می خواهد. ما پنجاه و چند سال صبر بر این بلیات کردیم و سوختیم و ساختیم، حالا یک مقداری باز باید بسوزیم و بسازیم و مهلت بدهیم و کمک کنیم تا درست بشود. کارگری درست بشود. الآن تو کارخانه ها می ریزند نمی گذارند کارگری درست بشود؛ تو کشاورزها می ریزند نمی گذارند کشاورزی صورت پیدا بکند؛ و تو مدارس می ریزند نمی گذارند مدرسه ها درست باز باشد. همه جا را اینها خراب کردند. حالا هم تتمه ای که مانده است نمی گذارند که ما راحت باشیم؛ دولت راحت باشد تا کار انجام بدهد.
نبودن تبعیض در اسلام
شما این را بدانید که اسلام برای یک قشر نیست، اسلام برای یک طایفه نیست؛ اسلام برای همه است، اسلام برای بشر است، برای انسان است، برای همه است. خیال نکنید که یک تبعیضی در اسلام باشد؛ در اسلام تبعیض نیست. خیال نکنید که کسانی که در مرکز هستند یا علمایی که در مراکز علمی هستند تبعیض قائل باشند. این حرفها نیست در کار. ما همه هستیم و با هم هستیم و برادر هستیم. و این نهضت همچو... توفیق داد که الآن شما برادرها با ما برادرها همه با هم نشسته ایم، همه با هم تفاهماتمان را می گوییم. لکن شما فکر این را نکنید که ما در فکر شما نیستیم و نشسته ایم خودمان داریم یک کاری می کنیم
برای خودمان نه برای شما؛ ابداً این مطلبْ طرح نیست؛ این مطلب در جمهوری اسلامی ـ این مسائل ـ طرح نیست اصلاً. لکن اوضاعْ اوضاع اغتشاش و درهم و برهمی است که باید با مهلت انجام بگیرد.
حکومت انتقالی
من به شما اطمینان می دهم که وقتی که استقرار پیدا کرد حکومت ما ـ الآن بین راه هستیم، ما الآن حکومت مستقر نداریم، حکومت انتقالی است یک حکومت مستقر پیدا کنیم که همۀ شما رأی بدهید، همۀ شما سرنوشت خودتان را تعیین کنید، بعد از اینکه تعیین کردیم سرنوشت خودمان را... همه مان رأیمان را دادیم به اشخاص که دلخواه خودمان هستند...، آن وقت حکومت را آن اشخاصی که از طرف ما رأی دارند درست می کنند؛ یک حکومتی که مال همۀ ملت است. همۀ ملت حکومتشان عبارت از یک حکومت صحیح است و اسلامی ان شاءالله . ان شاءالله قدرت اسلامی، احکام اسلامی. و آن وقت خواهید دید که قضیه، قضیۀ تبعیض و تجزیه و اینها هیچ ابداً مطرح نیست. نه از اول اسلام مطرح بوده نه حالا مطرح است. اگر چهار روز یک نفر آدم قاچاق آمد در این مملکت و خرابکاری کرد، این را نباید ما به اسم این بگذاریم که مثلاً مسائل باید اینطور باشد؛ نخیر، وقتی که دولت اسلامی ان شاءالله استقرار پیدا بکند، ان شاءالله همۀ ما، همۀ شما در رفاه هستیم. و من سلام خودم را به برادرهایی که شما از پیش آنها آمدید اعلام می کنم و از آنها می خواهم که یک قدری حوصله داشته باشند، صبر داشته باشند. ان شاءالله خداوند همه تان را حفظ کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته