سخنرانی
چگونگی به حکومت رسیدن رضا خان و محمد رضا به سلطنت
سخنرانی در جمع پزشکان و هیأت مدیره هلال احمر اراک (رضاخان و محمد رضا)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 22 اردی‍ب‍ه‍ش‍ت‌ ‭1358

زمان (قمری) : 15 جمادی الثانی ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 249

موضوع : چگونگی به حکومت رسیدن رضا خان و محمد رضا به سلطنت

زبان اثر : فارسی

حضار : پزشکان و کارکنان بیمارستان دکتر مصدق ـ هیأت مدیره جمعیت هلال احمر اراک

سخنرانی در جمع پزشکان و هیأت مدیره هلال احمر اراک (رضاخان و محمد رضا)

سخنرانی

‏زمان: 22 اردیبهشت 1358 / 15 جمادی الثانی 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: چگونگی به حکومت رسیدن رضا خان و محمدرضا به سلطنت‏

‏حضار: پزشکان و کارکنان بیمارستان دکتر مصدق ـ هیأت مدیرۀ جمعیت هلال احمر اراک‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

گذری به دوران رضاخان و محمدرضا شاه

‏     من اولاً از آقایان که زحمت کشیده اند و تشریف آورده اند برای ملاقات من و تسلیت‏‎ ‎‏بر این مصیبت‏‎[1]‎‏، تشکر می کنم. امیدوارم خداوند همۀ آقایان را و خانمها را توفیق‏‎ ‎‏عنایت کند که در خدمت به اسلام ـ که در حقیقت خدمت به بشریت است ـ شما و ما‏‎ ‎‏موفق باشیم ـ ان شاءالله .‏

‏     شما می دانید که در ظرف پنجاه و چند سال در ایران چه گذشت. مسلماً همۀ شما‏‎ ‎‏شاهد نبودید، از باب اینکه جوان هستید اغلب؛ لکن من از همان زمان، از کودتای‏‎ ‎‏رضاخان تا امروز، شاهد همۀ مسائل بوده ام. رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسی و اظهار‏‎ ‎‏دیانت و سینه زدن و روضه بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرّم، مردم را‏‎ ‎‏اغفال کرد. پس از آنکه مستقر شد حکومتش، شروع کرد به مخالفت با اسلام و‏‎ ‎‏روحانیین، به طوری که مجالس روضۀ ما هیچ امکان نداشت که منعقد بشود. اگر بعضی‏‎ ‎‏مجالس می خواست منعقد بشود، قبل از اذان صبح منعقد می شد که اول اذان تمام بشود.‏‎ ‎‏مأمورین دور می گردیدند برای اینکه نگذارند مجالسی باشد. روحانیین را در هر جا که‏‎ ‎‏بودند یا به حبس کشید، و یا بعضی را تلف کرد، کُشت. و در همان وقت آنهایی که قیام‏‎ ‎‏کردند بر ضد رضا شاه، روحانیون بودند؛ که یک دفعه مشهد قیام کرد و قضیۀ مسجد‏‎ ‎‏گوهرشاد پیش آمد و قتل عموم، قتل عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد؛ و یک دفعه‏

‏از تبریز قیام واقع شد و دنبال آن علمای بزرگ تبریز را گرفتند و تبعید کردند؛ و ظاهراً به‏‎ ‎‏سُنْقُر تبعید کردند؛ و بعدش علمای اصفهان قیام کردند؛ که در این قیام سایر علمای بلاد‏‎ ‎‏هم از همۀ جاها به قم آمدند و مرکز را قم قرار دادند؛ لکن باز با حیله و با فشار این را هم‏‎ ‎‏ساکت کرد و خفه کرد؛ و دیدید که در مدت چندین سال که این مشغول به فعالیت بود و‏‎ ‎‏مشغول به سلطنت بود با مردم چه کرد و با ذخایر ما چه کرد؛ که شاید نتواند تاریخ درست‏‎ ‎‏اطلاع در آن پیدا بکند. و آن وقت که بنا شد برود، و رفت، انگلستان اعلام کرد به وسیلۀ‏‎ ‎‏رادیو دهلی ـ که آن وقت تحت نظر انگلستان بود ـ که رضاشاه را ما آوردیم؛ و بعد از‏‎ ‎‏اینکه خیانت کرد به ما، او را بردیم! وقتی که بردند او را، جواهرهای ایران را در چمدانها‏‎ ‎‏گذاشتند و در کشتی گذاشتند او را، و خود او هم، یعنی جواهرها را خود او جمع کرد،‏‎ ‎‏چمدانها را پر کرد از جواهر. و با کشتی حرکتش دادند برای بیرون از ایران و در بین دریا ـ‏‎ ‎‏آنطوری که به ما آن وقت اطلاع دادند ـ در بین دریا یک کشتی دیگری آوردند و متصل‏‎ ‎‏به این کشتی کردند، و به او گفتند بیا توی این کشتی. رفت و گفت پس چمدانها چه؟ گفتند‏‎ ‎‏خوب آن هم می آید. او را بردند به جزیرۀ موریس، و چمدانها هم به انگلستان رفت!‏

‏     و بعد از او بر حسب، آنطوری که خود محمدرضا در یکی از کتابهایش‏‎[2]‎‏ نوشت‏‎ ‎‏«اینکه متفقین که آمدند به ایران، صلاح دیدند که من باشم!» اعتراف کرد که متفقین او را‏‎ ‎‏تحمیل کرده اند منتها بعد این را ـ از قراری که گفتند ـ از کتاب حذف کرده اند ... . این هم‏‎ ‎‏که خیانتش را دیگر همۀ شما و جنایتهایی که کرده ـ خصوصاً در این چند سال اخیر ـ همه‏‎ ‎‏اطلاع دارید. جنایاتی که او کرده است نمی شود همه مطلع باشند همۀ جنایات را؛ برای‏‎ ‎‏اینکه بعضی از جنایات همچو مخفی بوده است که کسی اطلاع از آن پیدا نکرده جز خود‏‎ ‎‏او، و بعضی از اشخاصی که خواص بودند؛ و کارش را هیچ کس مطلع نشده است غیر از‏‎ ‎‏خودش، و مثلاً کارتر‏‎[3]‎‏ یا امثال آنها. این هم وقتی که می خواست برود، ... جواهرات را‏‎ ‎

‏جمع کرد؛ و علاوه بر آن، قرضهای زیاد در ایران گذاشته است از بانکها. هر چه توانستند‏‎ ‎‏اینها قرض کردند و رفتند.‏

نهضت همگانی در راه سازندگی

‏     لکن با خواست خدای تبارک و تعالی و همت والای ملت ما این دیوار شکسته شد. و‏‎ ‎‏خائنها رفتند، و بسیاری شان به جزای خودشان رسیدند؛ و خود او هم می رسد . و اینها‏‎ ‎‏رفتند و مملکت را آشفته کردند و رفتند. یعنی الآن برای مملکت ما تقریباً می شود گفت‏‎ ‎‏هیچ چیز نمانده؛ از جهت اقتصاد خراب است؛ از جهت فرهنگ خراب است، و محتاج‏‎ ‎‏به این است که دوباره ساخته بشود. و آن باید به همت همه باشد؛ یعنی یک قشر که‏‎ ‎‏نمی تواند بسازد ... ، همان طور که این نهضت را اگر یک قشر می خواست به آخر برساند‏‎ ‎‏نمی شد، همۀ اقشار وقتی با هم شدند این سد شکسته شد، از اینجا به بعد هم باید همۀ‏‎ ‎‏اقشار با هم باشند تا بتوانند این بار را به آخر برسانند و این نهضت را به آخر. نباید هر‏‎ ‎‏کسی به عهدۀ دیگری بگذارد. هر فردی موظف است، مکلف است که به اندازه ای که‏‎ ‎‏می تواند عمل کند؛ در هر جا که هست به همان اندازه ای که می تواند همراهی کند، و این‏‎ ‎‏وحدت کلمه باید محفوظ بماند؛ که اگر خدای نخواسته این وحدت کلمه از دست برود و‏‎ ‎‏خدای نخواسته به شکست برگردیم، تا آخر دیگر ایران روی خوش به خودش نخواهد‏‎ ‎‏دید. بنابراین همۀ ما موظف هستیم که این نهضت را حفظ کنیم و وحدت کلمه را حفظ‏‎ ‎‏کنیم، و رمز مهم این است که برای خدا باشد. چنانچه این نهضت «اسلامی» بود که اینطور‏‎ ‎‏زود به ثمر رسید و به آخر رسید و این سد بزرگ را شکست.‏

ترفند گروهکها

‏     و ان شاءالله که همۀ شماها موفق باشید و همۀ ما موفق باشیم و مصمم باشیم، برای‏‎ ‎‏اینکه این نهضت را به آخر برسانیم؛ و کشور مال خود شما باشد، ذخایرتان مال خودتان‏‎ ‎‏باشد، زراعتتان مال خودتان باشد؛ همه چیزش را خودتان درست بکنید برای خودتان.‏‎ ‎‏حالا که بعضی از این ریشه ها ماندند و بعضی از عمال که با اسمهای مختلف هستند در‏‎ ‎


‏ایران، و نمی گذارند این مسائل حل بشود و آرام بگیرد ایران، موظفیم ما به اینکه اینها را‏‎ ‎‏هم ـ هر طوری که بتوانیم ـ جلوشان را بگیریم؛ و لااقل نگذاریم در قشرها نفوذ کنند، در‏‎ ‎‏دبیرستانها نگذاریم نفوذ کنند. مثلاً اولادهای خودتان را سفارش کنید که اینها اگر آمدند‏‎ ‎‏در دبیرستانها و در دبستانها و ...، جلوشان را بگیرند؛ نگذارند که در آنجا نفوذ کنند. اگر‏‎ ‎‏کارخانه هایی را روابط دارید به آنها بگویید، کارگرها را، که نگذارند اینها نفوذ کنند.‏‎ ‎‏اینها نمی خواهند ایران آرام باشد اینها می خواهند مغشوش و منقلب باشد تا در خارج‏‎ ‎‏منعکس بشود که ایران رشد ندارد و نمی تواند خودش را اداره کند، آن وقت خدای‏‎ ‎‏نخواسته یک کودتایی به پیش بیاورند، و باز برگردد به همان حال سابق. باید این قشرهای‏‎ ‎‏مختلفی که موجب این ناراحتیها می شوند، گاهی آدم می کشند، گاهی در کارخانه ها‏‎ ‎‏می روند و از این کارها می کنند، ... بیدار باشید! توجه داشته باشید که اینها غرضهای سوء‏‎ ‎‏دارند؛ و مقصودشان این است که برگردانند این حیثیت را به حال اول؛ اربابها بیایند و‏‎ ‎‏بخورند و به اینها هم بدهند.‏

‏     و من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه را، سلامت همه را خواهانم، و امیدوارم که‏‎ ‎‏همه موفق باشید به خدمت به اسلام، به خدمت به کشور خودتان؛ و ان شاءالله این تتمه هم‏‎ ‎‏از بین بروند و باز خودمان ان شاءالله همه با هم این قافله را به آخر برسانیم، به منزل‏‎ ‎‏برسانیم. ان شاءالله موفق باشید.‏

‎ ‎

  • ـ شهادت آقای مرتضی مطهری.
  • ـ کتاب «مأموریت برای وطنم» نوشتۀ محمدرضا پهلوی. بخشی از مطالب این کتاب، بعد از انتشار به دستور محمدرضا، سانسور شد.
  • ـ جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده امریکا.