سخنرانی
ادامه جهاد تا استقرار کامل جمهوری اسلامی
سخنرانی در جمع گروهی از پاسداران (ادامه جهاد تا استقرار کامل)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 14 اس‍ف‍ن‍د ‭1357

زمان (قمری) : 6 ربیع الثانی ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 308

موضوع : ادامه جهاد تا استقرار کامل جمهوری اسلامی

زبان اثر : فارسی

حضار : جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی

سخنرانی در جمع گروهی از پاسداران (ادامه جهاد تا استقرار کامل)

سخنرانی

‏زمان: پیش ازظهر 14 اسفند 1357 / 6 ربیع الثانی 1399 ‏

‏مکان: قم ‏

‏موضوع: ادامۀ جهاد تا استقرار کامل جمهوری اسلامی‏

‏حضار: جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی ‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‎ ‎‏     من همیشه دعاگوی شماها، دعاگوی تمام اقشار ملت، دعاگوی پاسداران‏‎ ‎‏انقلاب بوده ام و ان شاءالله خواهم بود. خداوند این چهره های نورانی را به نور جمال‏‎ ‎‏خودش روشن تر فرماید. خداوند شما پاسداران را عزت و عظمت عنایت فرماید.‏‎ ‎‏خداوند شماها را با سعادت و سلامت نفس در این دنیا، و با سعادتهای بزرگ و رحمت‏‎ ‎‏بزرگ خودش در آخرت محشور فرماید.‏

‏نقش جوانان در پیروزی انقلاب‏

‏     شماها قشر جوان بودید، قشر جوانی که از همین توده؛ نه در طبقۀ بالا که همه چیز ما را‏‎ ‎‏آنها به باد دادند و نه آنهایی که به خارج فرار کردند، یا بودند و اموال این ملت را به یغما‏‎ ‎‏بردند. شما جوانهایی که در متن توده، در متن جامعه بودید منت بر ما دارید. همه منتِ‏‎ ‎‏اسلام را دارند، ما منتی بر اسلام نداریم؛ اسلامْ منت بر ما دارد، قرآن منت بر ما دارد لکن‏‎ ‎‏من منت از شما می کشم. شما جوانهای قدرتمند، شما جوانهای باایمان، شما جوانهای با‏‎ ‎‏قدمِ ثابت، این پیروزی را تحصیل کرده اید. من ـ خدا می داند ـ در مدرسه که بعد از یکی ـ‏‎ ‎‏دو روز متوجه شدم به این عکسهایی که از جوانهای ما در مدرسه هست ، که البته این‏‎ ‎‏بعض از آن شهیدان ما هستند، خدا می داند که بر قلب من چه می گذرد و من چقدر‏‎ ‎‏متأسفم، متأثرم. اینها جوانهای خود ما هستند؛ اینها فرزندان من هستند. این جوانهای‏‎ ‎‏برومند برای اسلام شهید شدند. خداوند آنها را با صاحب اسلام محشور فرماید.‏


‏     ما متأسفیم از این کشتارها، از این وحشیگریهایی که رژیم منحوس کرد؛ لکن‏‎ ‎‏متشکریم که خون ما، خون جوانهای ما در راه اسلام ریخته شد. اسلام از این شهیدها‏‎ ‎‏خیلی داشته است، از این عزیزها خیلی داشته است. و شما جوانها مثل جوانهای صدر‏‎ ‎‏اسلام به اسلام خدمت کرده اید. اسلام داشت منسی‏‎[1]‎‏ می شد؛ اسلام را داشتند منهدم‏‎ ‎‏می کردند، قرآن را داشتند زیر چکمه ها از بین می بردند. قیام شما جوانهای ایران، قیام‏‎ ‎‏شما ملت ایران که قیام الهی بود، نهضت الهی بود، قرآن را زنده کرد، اسلام را زنده کرد؛‏‎ ‎‏حیات تازه به اسلام بخشید.‏

‏مجاهدت برای استقرار جمهوری اسلامی‏

‏     و من امیدوارم که از این به بعد باز همۀ ما، همۀ ما مجاهدت کنیم تا جمهوری اسلام را‏‎ ‎‏مستقر کنیم در این مملکت و دست اجانب را همان طوری که تا حالا قطع کرده ایم، از این‏‎ ‎‏به بعد هم نگذاریم سلطه پیدا کنند بر ما، و نخواهیم گذاشت. ما اجازه نخواهیم داد که‏‎ ‎‏دولتهای ابرقدرت در مقدرات مملکت ما دخالت کنند، در ارتش ما دخالت کنند، در‏‎ ‎‏فرهنگ ما دخالت کنند، در اقتصاد ما دخالت کنند. گذشت آن وقت که اینها بدون ‏‎ ‎‏چون و چرا دخالت می کردند در این امور.‏

‏     امروز ملت ما زنده است. امروز جوانهای برومند ما زنده اند، ایستاده اند. اینها بودند‏‎ ‎‏که ثابت کردند که توپ و تانک اثر ندارد در مقابل ملت، در مقابل ایمان. ایمان به خدا،‏‎ ‎‏ایمان به مبادی اسلامی بود که شما را پیروز کرد. عزیزان من! ایمان خودتان را قوی کنید.‏‎ ‎‏گمان نکنید که قدرت مادی این کار را کرد. روی حساب قدرت مادی، قدرتهای آنها‏‎ ‎‏میلیونها برابر شما بود؛ روی حساب دنیایی نباید شما غلبه کنید؛ آنها باید با یک یورش‏‎ ‎‏شما را از بین ببرند لکن همۀ حسابهایی که حسابگرها می کردند باطل شد! و خودشان هم‏‎ ‎‏تصدیق کردند که این نهضت موافق با هیچ حسابی نبود؛ ‏‏[‏‏این‏‏]‏‏ پیروزی موافق با هیچ‏‎ ‎‏حسابی نبود. آنها حسابهای مادی را دارند، حسابهای دنیایی را می کنند. و البته روی‏

‏حساب مادی و روی حساب دنیایی، یک جمعیت فاقد همه چیز، یک جمعیتی که نه‏‎ ‎‏ارتش دارد، نه اسلحه دارد نه نظام دارد، هیچ یک از اینها را ندارد بر یک ارتشی که همه‏‎ ‎‏چیز داشت، بر یک ابر قدرتهایی که همه چیز داشتند غلبه کرد. این حساب معنوی است‏‎ ‎‏نه حساب مادی. روی حساب مادی درست نیست. آنها که حسابهایشان روی مادیات‏‎ ‎‏است و روی دنیاست باید بیایند بگویند که روی چه حسابی این ملت غلبه کرد بر همۀ‏‎ ‎‏ابرقدرتها. کارتر که از اول پشتیبانی خودش را اعلام کرد؛ و با هیاهو، با نطقها، با حرفها‏‎ ‎‏ـ پشت سر هم ـ اعلام پشتیبانی کرد. آنهایی که گفتند ما اسلحه می آوریم، ما کشتیهایمان‏‎ ‎‏می آید در آبهای شما ـ آوردند هم بعضی را ـ و ما چه خواهیم و چه خواهیم کرد، کجا‏‎ ‎‏رفتند؟ آنها فهمیدند که مسئله مسئلۀ مادیات نیست؛ باید بفهمند این را. نمی دانم‏‎ ‎‏می فهمند یا نه! باید این مطلب را بفهمند که همۀ ابرقدرتها پشتیبانی کردند، پشتیبانی از‏‎ ‎‏محمدرضا کردند. خود او هم دارای همه چیز بود الاّ انسانیت، الاّ شرف.‏

‏رمز پیروزی‏

‏     روی موازین مادی، روی موازین عادی باید با یک یورش، ما از بین رفته باشیم. باید‏‎ ‎‏همۀ ما یک لقمۀ آنها باشیم! لکن قدرت ایمان، پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، اتکال به‏‎ ‎‏ولی عصر ـ سلام الله علیه ـ شما را پیروز کرد. برادران من! از یاد نبرید این رمز پیروزی را.‏‎ ‎‏این وحدت کلمه ای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود. کسی نمی تواند این را‏‎ ‎‏ایجاد کند؛ این معجزه بود. این امر الهی بود. این وحی الهی بود نه کار بشر. رمز پیروزی‏‎ ‎‏شما اول ایمان ثابت؛ و بعد وحدت کلمه. این دو مطلب را حفظ کنید. ایمان خودتان را‏‎ ‎‏قوی کنید. شما یک موجود مادی نیستید ـ ‏‏[‏‏به قول‏‏]‏‏ آنهایی که انسان را یک موجود‏‎ ‎‏مادی می دانند، انسان را مثل سایر حیوانات می دانند ـ شما یک موجودی هستید که هم‏‎ ‎‏جهت مادیت دارید و بالاتر، جهات معنویت. شما دارای یک نفْس قدوسی هستید. شما‏‎ ‎‏دارای یک نفْس مجرد‏‎[2]‎‏ هستید که اگر چنانچه در خدمت اسلام، در خدمت خدای‏‎ ‎

‏تبارک و تعالی باشید، آن نفْسِ شما نفْسِ طاهر، زکی و سعادتمند است؛ و هر جا که بشود‏‎ ‎‏و هر طور که بشود، آن نفْس زکیۀ سعادتمندْ سعادتمند است. در شکستها سعادتمند، در‏‎ ‎‏مردن ‏‏[‏‏هم‏‏]‏‏ سعادتمند است. مردن انسان، انسان طاهر، اول زندگی انسانی اوست. اینجا‏‎ ‎‏زندگی حیوانی است، زندگی محدود است. آن زندگانی انسانیِ غیرمحدودْ مال یک‏‎ ‎‏عالَمِ غیر محدود است. اگر تصفیه کردید، اگر نفْس خودتان را تطهیر کردید، اگر اعمال‏‎ ‎‏خودتان را با قرآن کریم وفق دادید، با احکام اسلام وفق دادید، اگر اخلاق خودتان را‏‎ ‎‏اخلاق قرآن کردید، اگر نفْس خودتان را تصفیه کردید، باک از هیچ چیز نداشته باشید.‏‎ ‎‏مردن چیزِ سهلی است، چیز مهمی نیست. این است که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏مولای همه می فرمود که من به موت آنقدر انس دارم که بیشتر از انسی که بچه به پستان‏‎ ‎‏مادرش دارد.‏‎[3]‎‏ برای اینکه او فهمیده بود که دنیا چیست و ماورا چیست؛ فهمیده بود که‏‎ ‎‏موت یعنی چه. موتْ حیات است. ما شهید دادیم لکن شهیدان ما زنده اند؛ پیش خدا‏‎ ‎‏زنده اند، آنجا رزق می خورند؛ ابدی هستند آنها‏‎[4]‎‏. و ما هم از خدا می خواهیم که موفق‏‎ ‎‏به شهادت بشویم. یک آنْ است و سعادت همیشگی. زحمت یک آنْ، سعادت‏‎ ‎‏همیشگی دنبالش؛ سعادت همیشگی.‏

‏مقصد الهی‏

‏     اگر بخواهید به اسلام و ملت خودتان خدمت بکنید، اگر بخواهید خدمت شما دوام‏‎ ‎‏داشته باشد، اگر بخواهید خدمت شما پیش خدای تبارک و تعالی اجر داشته باشد، مقصد‏‎ ‎‏را مقصدِ الهی کنید؛ برای خدا قدم بردارید، مجاهده را برای خدا بکنید، پاسداری را‏‎ ‎‏برای خدا بکنید. شما زحمت خیلی می کشید، زحمت خیلی کشیدید، شما به اسلام حق‏‎ ‎‏دارید لکن جهاد کنید؛ جهاد نفْس کنید. این شب زنده داریها که الآن مجاهدین ما دارند‏‎ ‎‏می کنند، در این دلهای شب با خدای تبارک و تعالی مناجات کنید. از خدا بخواهید که‏‎ ‎


‏شما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادتْ عزت شماست.‏‎ ‎‏شما نترسید از هیچ چیز. شما طبقۀ ملت، که حقیقتِ ملت شما هستید، واقعیت ملت‏‎ ‎‏عبارت از همین توده است، همین کارگر و صانع و بازاری و این صنفِ اداری و کشاورز و‏‎ ‎‏اینها تودۀ حقیقی ملت است، آنها که چپاولها را کردند و رفتند، از ملت ما نیستند، شما از‏‎ ‎‏هیچ چیز نترسید که با قدرت ایمان بر همۀ مشکلات ان شاءالله غلبه خواهد شد.‏

‏انهدام رژیم 2500 ساله توسط ملت‏‏ ‏

‏     البته الآن می دانید که انقلاب است. و این را بدانید که در تمام انقلاباتی که از اول عالَم‏‎ ‎‏واقع شده است تا حالا، انقلابی به این سرعت و به این کم ضایعه ای نبوده است. ما شهید‏‎ ‎‏دادیم، بسیار هم دادیم لکن در مقابل آنها که قیام کردند و میلیونها آدم از آنها کشته شده‏‎ ‎‏است، خرابیها برایشان واقع شده است، ایران بحمدالله در تحت حمایت ولیّ امر ‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ ضایعاتش کم و عایداتش زیاد. بالاتر از این عایده چیست که یک رژیم‏‎ ‎‏2500 سالۀ ظلم را که ریشه هایش در اعماق این مملکت رفته بود شما کندید در ظرفِ‏‎ ‎‏چند ساعت؟! البته مقدماتش طولانی بود لکن آن وقت که قیامِ حقیقی شد و آنها‏‎ ‎‏خواستند کودتا بکنند ـ کودتا می خواستند بکنند، این کودتا بود ـ شما شکستید در ظرف‏‎ ‎‏چندین ساعت و همه چیز را فرو ریختید. آنها هرچه داشتند، هرچه خواستند خرابی‏‎ ‎‏کردند؛ هرچه توانستند خرابی کردند. خرابی کردند، رفتند و مملکت ما را به باد دادند و‏‎ ‎‏رفتند. الآن ما یک خرابه در دستمان است. شما پنجاه و چند سال با دیکتاتوریها، با‏‎ ‎‏اختناقها، با بی ارزشی ای که به شما دادند، شما را هیچ حساب می کردند، شما پنجاه و چند‏‎ ‎‏سال ساختید، تحمل کردید. حالا باید باز برای ساختن تحمل کنید. گمان نکنید که ما یا‏‎ ‎‏دولت یا ـ عرض می کنم ـ قشری از دولت بتوانند، قشری از ملت بتوانند این خرابه ها را‏‎ ‎‏بسازند. این کار همه است؛ همۀ ملت، همۀ ملت مکلفند. اینهایی که گاهی یک نغمه ای‏‎ ‎‏سر می دهند، یک چیزی می گویند ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ «پس چه شد، چرا، چرا» اینها می خواهند تفرقه‏‎ ‎‏بیندازند. «چه شد» یعنی چه؟ بیشتر از این چه بشود؟ ملتی که تمام ابرقدرتها را با مشت‏

‏کوبید، باز چه شد؟! ملتی که یک دستگاه جابر را که 2500 سال بر این مملکتْ حکومتِ‏‎ ‎‏جابرانه کردند زیر خاک کرد، باز چه شد؟! «چه شد» باید گفت؟! ‏

‏عنایت الهی در پرتو اتحاد ملت‏‏ ‏

‏     البته مشکلات داریم؛ الآن ما مشکلاتمان زیاد است لکن همه باید دست به هم بدهیم‏‎ ‎‏تا حل مشکله بکنیم. من نمی توانم، روحانیت هم نمی تواند، دولت هم نمی تواند، هیچ‏‎ ‎‏قشری از اقشار نمی توانند لکن ‏یَدُالله ِ مَعَ الجَمَاعَة‎[5]‎‏؛ خدای تبارک و تعالی با جماعت است.‏‎ ‎‏جماعتْ روی هم وقتی که اتفاق بر یک امری کردند، خدای تبارک و تعالی پشتیبان‏‎ ‎‏آنهاست. و ما حس کردیم این مطلب را، ذوق کردیم این مطلب را، که این جماعت ایران‏‎ ‎‏که با هم شدند خدا پشتیبان آنها بود، و الآن هم هست. کاری نکنید که عنایت خدا ـ‏‎ ‎‏خدای نخواسته ـ کم بشود؛ کاری نکنید که برای ولی عصر ایجاد نگرانی بکنید. تفرقه‏‎ ‎‏نداشته باشید با هم؛ با هم تفرقه اندازی نکنید. با هم باشید همه؛ همه با هم جمهوری‏‎ ‎‏اسلام، جمهوری اسلامی؛ همه با هم. و من امیدوارم که با تحقق جمهوری اسلامی و‏‎ ‎‏توفیق ما و توفیق شما به اینکه یک همچو عدل اسلامی را مستقر کنیم، گرفتاری همۀ ما‏‎ ‎‏رفع بشود؛ گرفتاری کارمندها رفع بشود؛ گرفتاری کارگرها رفع بشود. دولت، ما ـ همه ـ‏‎ ‎‏در صدد این هستیم که یک زندگی صحیح خوب برای کارمندها، برای طبقۀ ضعیف،‏‎ ‎‏برای این مستضعفینی که سالهای طولانی تحت فشار بودند، برای این کارمندانی که در‏‎ ‎‏کارخانه ها، کارگرانی که در کارخانه ها کار می کنند، برای کشاورزها، برای همه... .‏

‏تقوا؛ رمز پیروزی و برتری‏‏ ‏

‏     اسلام برای همه است. اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار می کند؛ اسلام از‏‎ ‎‏طبقۀ بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود، از همین توی جمعیت پا‏‎ ‎‏شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند؛ از این طبقۀ سوم بودند. آن طبقۀ‏‎ ‎‏بالا بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت،‏

‏همین ملت قیام کرده است و به نفع همین ملت احکام آورده است: ‏اِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَالله ِ‎ ‎أتقیکم‎[6]‎‏؛ خدای تبارک و تعالی به طبقات نگاه نمی کند که این طبقۀ بالاست، این‏‎ ‎‏نخست وزیر است، این اعلیحضرت همایونی است، این نمی دانم چه است، این سردار‏‎ ‎‏است. نزد خدای تبارک و تعالی اینها هیچ مطرح نیست. در اسلام تقوا مطرح است. آنکه‏‎ ‎‏تقوا دارد، هر که تقوایش زیادتر است، پیش خدا کرامتش زیادتر است. آن کارمندی که‏‎ ‎‏در کارمندی اش تقوا دارد، آن نخست وزیری که در نخست وزیری اش تقوا دارد، تقوای‏‎ ‎‏سیاسی دارد، آن وزرایی که تقوا دارند، در کارهایی که می کنند متقی هستند، با خدا‏‎ ‎‏هستند، آن رئیس جمهوری که تقوا دارد، الهی است، اینها کریمند. و اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏تقوا در کار نباشد، همه از نظر خدا منفی اند. آن روزی که بر ملتْ تقوا پیدا بشود ملت‏‎ ‎‏برومند است، کریم است، پیش خدا «اکرم» است؛ ‏إنّ أکرَمَکمْ عِنْدَالله ِ أتقیکمْ‏ استثنا ندارد.‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم برای اینکه اَتْقای ناس بود، اکرم ناس بود. امیرالمؤمنین برای اینکه بعد از‏‎ ‎‏رسول الله ، اَتْقَی الناس بود، اکرم ناس بود. نَسَب و سَبَب، این حرفها توی کار نیست؛ تقوا‏‎ ‎‏در کار است. تقوا داشته باشید تا بر همۀ مشکلات غلبه بکنید. با خدا باشید و از هیچ چیز‏‎ ‎‏باک نداشته باشید. اتکال به خدا بکنید و... از هیچ چیز نترسید.‏

‏مفهوم نداشتن شکست در منطق اسلام‏‏ ‏

‏     منطقْ منطقِ صدر اسلام است که اگر بکشیم بهشت می رویم، و اگر کشته بشویم‏‎ ‎‏بهشت می رویم. این منطقْ شکست ندارد. منطقِ دنیا نیست که اگر چنانچه بمیرند، یا به‏‎ ‎‏جهنم می روند یا به جایی بدتر از جهنم ـ اگر باشد! منطقْ منطقِ دین است. منطقْ منطقِ‏‎ ‎‏اسلام است، منطق قرآن است. باک نیست وقتی که تقوا بود، وقتی با خدا بودیم، باک‏‎ ‎‏نیست که مردم از ما اِعراض کنند؛ دنیا پشت بر ما بکند. باک نباید داشته باشیم برای اینکه‏‎ ‎‏خدا با شماست. و اگر خدای نخواسته عنایت او برداشته شد، همۀ عالم هم که با شما باشند‏

‏فایده ندارد. همۀ ابرقدرتها با این مردیکه‏‎[7]‎‏ بودند فایده نکرد. همۀ دولتهای عربی هم‏‎ ‎‏بودند؛ حالا آمدند می گویند چه و چه. همانهایی که آن وقت برادر بودند با این، پشتیبانی‏‎ ‎‏می کردند، همه برگشتند! رویشان را برگرداندند و پشت به او کردند! الآن آن وسط‏‎ ‎‏نشسته، همۀ دولتها پشت کردند به او؛ همۀ ملتها پشت کردند به او. عایلۀ خودش هم پشت‏‎ ‎‏کرده است به او. شما خیال می کنید که الآن این از دست همان عایله و داخلۀ خودش‏‎ ‎‏راحت است؟ همان داخله، پدرش را در می آورد. راحتی دیگر برایش نیست.‏

‏عاقبت قیام بر ضد خدا‏

‏     آن کسی که بر ضد خدا قیام کند، بر ضد احکام خدا قیام کند، آن کسی که خیانت کند‏‎ ‎‏بر اسلام، خیانت کند بر مملکت مسلمین، عاقبتش این است. و این عاقبت سهلی است؛‏‎ ‎‏عاقبتهای بالاتر در کار هست. این الآن بهشتش این است که در دنیا باشد با همۀ نکبت!‏‎ ‎‏این موفق به توبه نخواهد شد. من نمی گویم نباید بشود اما نخواهد شد! حضرت سجاد ـ‏‎ ‎‏سلام الله علیه ـ از قراری که منقول است به یزید یاد داد که از چه راه توبه کن. حضرت‏‎ ‎‏می گویند: حضرت زینب فرمود، آخر به این!؟‏‏[‏‏امام سجاد پاسخ فرمودند‏‏]‏‏این موفق‏‎ ‎‏نمی شود به توبه. کسی که امام را بکشد موفق به توبه نمی شود. اگر موفق می شد به توبۀ‏‎ ‎‏صحیح، قبول می کرد خدا لکن نمی شود. یعنی قلب جوری می شود، قلب انسان طوری‏‎ ‎‏می شود که دیگر برای انسان امکان ندارد آن قلب را از آن طبعی که برایش واقع شده‏‎ ‎‏است، از آن ظلمتی که برایش واقع شده است، بتواند نجات بدهد. دعا کنید که انسان‏‎ ‎‏اینطور نشود. خداوند در قلب انسان مُهر نگذارد؛ یک مُهری که دیگر نتواند خودش هم‏‎ ‎‏هیچ کاری بکند. ‏

‏     خداوند به همۀ شما قدرت، سلامت، پایداری، پاسداری، پاسداری از انقلاب به همۀ‏‎ ‎‏شما عنایت کند؛ اما از این به بعد هم محتاجیم به شما. همۀ ما محتاج به خدا هستیم، و ما‏‎ ‎‏محتاجیم به این قوا. ما محتاجیم به این جوانهای برومند، جوانهای سرتاسر ایران. شما‏‎ ‎


‏پاسدارانِ بحقِ اسلامید. شما مثل جوانهای صدر اسلام هستید. شما اسلام را نجات‏‎ ‎‏دادید. باید از این به بعد هم پاسداری کنید که این انقلاب به ثمر واقعیش برسد. خداوند‏‎ ‎‏همۀ شما را توفیق عنایت کند. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ‏

‎ ‎

  • ـ فراموش.
  • ـ نفْس مجرد، روح انسان که از ابعاد و مقادیر مادی خارج است.
  • ـ نهج البلاغه، خطبۀ پنجم.
  • ـ اشاره به آیۀ 169 سورۀ آل عمران.
  • ـ حدیث نبوی، صحیح ترمذی، ج 3، ص 316: «دست خدا با جماعت است».
  • ـ سورۀ حجرات آیۀ 13.
  • ـ شاه.