انسان شناسی فلسفی بر اساس ماهیت خود که ماهیتی عقلانی است، انسان کلی را مورد نظر قرار می دهد.
برهان امکان و وجوب یعنی اثبات وجود خداوند از طریق امکان ماسوا می باشد.
برهان تمانع، از براهین مهم کلامی در اثبات یگانگی خداوند است.
برهانی کلامی بر وجود خداوند ، مبتنی بر فرض آغازی زمانی برای آفرینش جهان را برهان حدوث و قدم گویند.
برهان حرکت یکی از با سابقه ترین برهان هایی است که فلاسفه الهی برای اثبات وجود خدا اقامه کرده اند. ارسطو نخستین فیلسوف الهی است که برهان حرکت را به صورت روشن مطرح کرده است؛ از این رو به برهان ارسطویی شهرت یافته است.
برهان حرکت در فلسفه و الهیات اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفته و به گونه های مختلف تقریر و تبیین شده است. این تقریرها بر اساس مطلق حرکت از حیث فاعلی و غایی، حرکت نفوس فلکی و نفوس انسانی، و حرکت جوهری استوار گردیده است.
اصطلاح صدیقین را نخستین بار «بوعلی سینا» با استفاده از آیات قرآن کریم در تسمیه برهانی به کار برد که بر اساس امکان ماهوی برای اثبات وجود خداوند سازمان داده بود.
یکی از رایج ترین، کهن ترین و آشناترین، ساده ترین و عمومی ترین برهانی است که برای اثبات وجود خداوند ارائه شده است.
تناسخ به معنی باطل کردن، متداول کردن و پی در پی آمدن است. اما در اصطلاح فلسفی عبارتست از انتقال نفوس اشقیا است بعد از فساد ابدان انسانی به ابدان دیگر که مناسب آن ابدان است در اخلاق و افعال.
جزءلایتجزّا، اصطلاحی در کلام و فلسفه اسلامی، به معنای کوچک ترین جزء جسم می باشد.
جسم تعلیمی در مقابل جسم طبیعی به کار برده می شود. جسم طبیعی همان امتداد جوهری در جهات سه گانۀ طول، عرض و عمق است اما جسم تعلیمی، امتداد عرضی در جهات سه گانه است که بر امتداد جوهری عارض می شود و مقدار و اندازۀ آن را مشخص می سازد.
جسم طبیعی یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای جوهر قابل ابعاد ثلاثه است.
جسم ، از اقسام موجود بماهو موجود و از آن جهت که دستخوش تغییر می شود، موضوع علم طبیعی جسم نزد حکما لفظ مشترکی است به دو معنای جسم طبیعی و جسم تعلیمی.
جوهر در علوم فلسفه به معنی ذات است و در برخی متون با عنوان جوهره وجود یاد شده است. در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی، جوهر به عنوان موجودی یاد می شود که قائم به خود است؛ برخلاف عرض که به موجود دیگری نیازمند است. تفاوت مفهوم جوهر در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی آن است که در غرب جوهر و عرض از مقولات وجودند و در فلسفه اسلامی از مقولات ماهیت.
صورت در لغت، شکل و قیافه ، هیئت ، تمثال و مانند آن را گویند. اما در اصطلاح فلاسفه ، صورت یکی از اقسام جوهر است و در تعریف آن گفته اند: «صورت، جوهر بالفعلی است که منشا آثار و خواص شیء است»
مراد از عناصر بسیط، هر یک از عناصر چهارگانه در حال خلوص و محوضت و عدم اختلاط با یک دیگر است
ماده در لغت، مونث «ماد» بوده و به معنای مایه و اصل هر چیز است و در اصطلاح فلاسفه یکی از اقسام جوهر جسمانی است.
مکان در لغت اسم مکان از ماده مکن و به معنای جا، موضع و محل است.
هیولا، برگرفته از واژۀ یونانی Hole و معنی لغوی آن چوب نتراشیده است و در اصطلاح فلسفه جزء بالقوه اجسام را گویند که جنبۀ قابلیت و استعداد هر جسمی می باشد. هیولا را از آن جهت هیولا نامیده اند که مادۀ اولی و اصلی اجسام می باشد و صورت های مختلفی را به خود می پذیرد؛ همانند چوب نتراشیده که به صورت های گوناگونی درمی آید.