عدم تنافی آیات وارده در معاد روحانی و جسمانی
اگر از بعضی آیات، معاد روحانی و از بعضی، معاد جسمانی استفاده می شود، منافاتی بین آیات نیست؛ زیرا هر دسته به یک جهتی ناظر است.
یک دسته آیات مثل آیات رجوع است مانند: «وَ إلَیْهِ یُرْجَعُونَ»«تُرْجَعُونَ فِیهِ إلَی الله ِ» «إنَّ إلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی» «إنَّا لِلّٰهِ وَ إنَّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ» و یا مثل: «یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»، همۀ این آیات ظاهراً بر نشئۀ فوق و تجرد وجودی دلالت دارد، و اینکه نشئۀ دیگر، رجوع الی الله است و از مسافرت طبیعت برگشتن و الی قرب الله رفتن و رجوع کردن و به سایۀ حق نزدیک شدن است؛ این عالم طبیعت است که از تجرد به دور است و در آن عالم، اشخاص با ملائکة الله صحبت و مراوده خواهند داشت؛ مثل مراوده ای که الآن ما با یکدیگر داریم.
اخبار و احادیثی که دلالت می کند ملائکة الله انسان را به طرف جهنم می کشند و با آنها صحبت می کنند و یا احادیثی که بر صحبت اهل جنت و بهشت با ملائکة الله و فرمان برداری آنها از مؤمنین دلالت دارد ـ با اینکه ملائکه با این وجود طبیعی که ما داریم نمی توانند معاشر باشند ـ بر این مطلب دلالت می کند.
بسیاری از آیات هم بر این معنی دلالت دارد؛ مثل آیاتی که در جواب کسانی که می پرسیدند: چرا خدا ملکی از ملائکه را به عنوان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمنفرستاد «وَ قَالُوا لَوْ لاَ
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 543 اُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَلَوْ أنْزَلْنَا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأمْرُ ثُمَّ لاَ یُنْظَرُونَ * وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکاً لَجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنَا عَلَیْهِمْ مَا یَلْبِسُونَ»؛ یعنی اگر او هم می آمد به ناچار به صورت مَلَکی که نمی توانست بیاید و با شما معاشرت داشته و تشریفات نبوت را به عمل بیاورد، بلکه باید صورت بشری و طبیعی انسانی را به او می پوشاندیم و آن هم دیگر مَلک نمی شد بلکه انسان می شد و ما بهتر از ملائکه را به صورت انسان و لباس بشریت برای تربیت شما به طبیعت فرستادیم و ملائکه هم از آن حضرت در آن مقامی که هست تربیت یافته و می یابند، و این تنزل به خاطر شماست.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 544