باب نهم شرح ملکات و منازل نفس انسانی
فصل دوم اوصاف نفس انسانی
اصول اخلاق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اصول اخلاق

اصول اخلاق[2]

‏علمای اخلاق گفته اند: اصول اخلاق در انسان چهار اصل می باشد: شهوت،‏‎ ‎‏غضب، قوۀ علمیه، و قوۀ عدالت.‏

‏البته علمای اخلاق در اصول اختلاف دارند؛ چون بعضی از علمای اخلاق، اصول‏‎ ‎‏اخلاق را سه اصل می دانند؛ زیرا قوۀ عدل و تعدیل را قدرت نفس می دانند،‏‎[3]‎‏ ولی‏‎ ‎‏بعضی دیگر اصول اخلاق را چهار اصل می دانند که عبارت است از قوۀ شهوت، عدل،‏‎ ‎‏غضب و علم.‏‎[4]‎

‏ناگفته نماند که هر یک از اینها مقتضای خود را به طور اطلاق مقتضی می باشند؛‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 354

‏شهوت، مقتضی ملایمات خود است که حاصل شود ولو تمام عالم خراب و نابود‏‎ ‎‏شود، و این قوه نظر ندارد بر اینکه اگر من هیجان کردم و هرچه را که مایلم انجام دهم،‏‎ ‎‏عالم خراب می شود، و اگر فهم داشت و می فهمید که خراب می شود، می گفت: به‏‎ ‎‏جهنم که خراب می شود، من باید به «ما یلایم» خود برسم، البته اگر انسان از چنین قوۀ‏‎ ‎‏عاصی جلوگیری نکند و جلویش را سدّ ننماید، او را به هلاکت می اندازد؛ چون برای‏‎ ‎‏این مبدأ، تقاضای این گونه از مقتضیات، جبلّی و قهری است، و این شأن هر علتی‏‎ ‎‏نسبت به معلول خود است که به طور اطلاق خواهان معلول است.‏

‏به همین نحو قوۀ غضب «ما یلایم» خود را می خواهد ولو خانمانها خراب شود و‏‎ ‎‏عزیزها ذلیل گردند.‏

‏این قوه اگر خودش باشد و ذاتش، الی غیر النهایه شعله های خرابی و فساد بر‏‎ ‎‏اعمال این قوه و حصول مقتضیاتش مترتب می شود و ابداً از اقتضای خود دست بردار‏‎ ‎‏نیست؛ برای اینکه محال است، شی ء من نفسه از مبدأیت ذاتی خود دست بردار باشد؛‏‎ ‎‏زیرا این معنی، مساوق با دست برداری ذات از ذات است و این محال است.‏

‏و همچنین قوۀ خیالیه هم که به آن قوۀ شیطنت می گویند، طالب ریاست است و از‏‎ ‎‏تشکیل صور و ترتیب مقدمات در رسیدن به اقتضای ذاتی خود به هیچ نحوی کوتاهی‏‎ ‎‏ندارد که تقاضای «ما یناسب» ذات خودش را نداشته باشد و از حیله و بازی دادن و‏‎ ‎‏گول زدن و فریب دادن مردم و اخفای «ما یلایم لها» دست نمی کشد، ولو در رسیدن به‏‎ ‎‏مقتضای خود ـ مثلاً به مرتبۀ کدخدایی ـ هزاران تلفات باشد، پس انسان باید این قوا را‏‎ ‎‏تعدیل کند.‏

‏همان گونه که دایره، یک مرکزی دارد که نسبت جمیع نقاط به آن مرکز، علی حدٍّ‏‎ ‎‏سواء است، و بعیدترین نقاط دایره به مرکز، آن نقطه ای می باشد که سر شعاع دایره به‏‎ ‎‏آن برسد، و اصلاً دایره حاصل می شود از اینکه یک سر خطی ثابت نگه داشته و سر‏‎ ‎‏دیگرش را از یک نقطه چرخانده و به همان نقطۀ اُولی که مبدأ بوده برگردانیم. پس‏‎ ‎‏ابعد نقاط به مرکز، آن نقطه ای خواهد بود که سر این خط که برمی گردد به آن برسد،‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 355

‏پس لابد این نقطه، در محیط دایره خواهد بود و نقاطی که دور محیط می باشند، همه‏‎ ‎‏بعیدترین نقاطی هستند که ممکن است در این دایره فرض شود، و همه به یک میزان‏‎ ‎‏از مرکز دورند، پس اگر یک نقطۀ معینی را روی محیط فرض کنیم و در مقابل آن نقطه‏‎ ‎‏در محیط، نقطۀ دیگری را هم معین کنیم، اگر بخواهیم از یکی از این نقطه ها به نقطۀ‏‎ ‎‏دیگر خطی وصل کنیم، باید آن را از مرکز عبور داده تا به نقطۀ دیگر وصل شود، و‏‎ ‎‏وسط این خط به طور حقیقی مرکز خواهد بود.‏

‏همچنین هر یک از این اصول ـ قوۀ علم و شهوت و غضب و عدل ـ به منزلۀ یک‏‎ ‎‏دایره است که نقطۀ مرکزی آن، قوۀ اعتدال است، پس از این مرکز و حد اعتدال هرچه‏‎ ‎‏رو به ضعف بگذارد، دور از اعتدال است تا برسد به آن درجۀ ضعیفی که اگر بخواهد‏‎ ‎‏از آن هم ضعیف تر باشد معدوم می شود، پس این آخرین نقطۀ بعیده از مرکز و حد‏‎ ‎‏اعتدال خواهد بود و بین آخرین نقطۀ ضعف و بین مرکز، نقاط و مراتب و درجاتی از‏‎ ‎‏طرف تفریط واقع خواهد گردید، و همین طور اگر از این مرکز و حد اعتدال، به طرف‏‎ ‎‏بالا برود تا آن اندازه ای که نسبت به این مرکز نهایت بُعد را داشته باشد، آن هم آخرین‏‎ ‎‏مرتبه در قوّت است که دیگر امکان ندارد زیادتر از آن باشد؛ این نقطه هم، طرف افراط‏‎ ‎‏آن حد اعتدال و نقطۀ مرکزی است، و بین این آخرین نقطۀ بُعد و مرکز درجات، طرف‏‎ ‎‏افراط صفت و قوه است. پس با این فرض، برای هر صفتی و قوه ای یک حد اعتدال‏‎ ‎‏است که اصل ثمرۀ فاضلۀ آن، ثبت به این درجه است، و اگر از این نقطۀ اعتدال مرکزی‏‎ ‎‏به این طرف یا به آن طرف برود، در دو طرف افراط و تفریط قرار گرفته و ثمرۀ فاضله،‏‎ ‎‏از آن قوه حاصل نخواهد گردید.‏

‏بنابراین: چنانکه علمای اخلاق گفته اند: چهار قوه است، هر یکی را یک مرکز و‏‎ ‎‏حد اعتدال است؛ لذا اصول اخلاق و ثمرات و فضایل این چهار مرکز و چهار قوه،‏‎ ‎‏حال اعتدال این چهار قوه است که ریشۀ فضایل انسانی و اخلاقی بر اینها مترتب‏‎ ‎‏می باشد، و چون گفتیم که هر قوه یک مرکز دارد و لابد یک طرفش که در نهایت بُعد از‏‎ ‎‏مرکز اعتدال است در جانب ضعف می باشد، و طرف دیگر مقابل آن نقطه که در نهایت‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 356

‏بُعد از مرکز است در جانب قوّت و شدت است که از یکی به افراط و از دیگری به تفریط‏‎ ‎‏تعبیر کردیم؛ لذا منشأ و اصول رذایل و اوصاف خبیثه و مهلکه، هشت عدد می باشد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 357

  • )) اسفار، ج 9، ص 88.
  • )) تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 37؛ آداب النفس، ج 1، ص 6 ـ 8.
  • )) محجّة البیضاء، ج 5، ص 96؛ جامع السعادات، ج 1، ص 50 ـ 51.