باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ
فصل پنجم وحدت یا تعدد نفس
تحلیل مشهور در چگونگی اخذ اجناس و فصول
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تحلیل مشهور در چگونگی اخذ اجناس و فصول

تحلیل مشهور در چگونگی اخذ اجناس و فصول

‏به نحوی که ما مطلب را در باب جنس و اجناس تتمیم کردیم، حق این است که‏‎ ‎‏نمی شود آن را قبول کرد، چون مخالف اجماع و نصّ تمام حکما است و مطلبی‏‎ ‎‏مخالف با نص جمیع حکما و فلاسفه و تمام اهل منطق می باشد.‏

‏پس طبق نظر آنها می گوییم: فرس و انسان، یا حیوان و نبات در جنس شرکت‏‎ ‎‏دارند، و چنان نیست که اقسام حیوانات همه با هم تحت یک نوع بوده و اصناف‏‎ ‎‏باشند، بلکه هر دسته ـ مثلاً دستۀ حمار ـ نوعی است و دستۀ دیگر نوعی دیگر و هکذا،‏‎ ‎‏پس صور نوعیۀ اینها، صورت برای اصل حیوانیت می باشد؛ یعنی حیوانیت نمی تواند‏‎ ‎‏بدون یکی از این صور متحقق باشد؛ چنانکه هیولای اُولی با اینکه جنس برای صورت‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 292

‏جسمیه است، ممکن نیست بدون صورت جسمیه باشد و زمانی از آن منفک باشد‏‎ ‎‏سپس به حرکتی که مدتی طول می کشد متلبّس به صورت جسمیه شود، بلکه هیولای‏‎ ‎‏اُولی قوۀ محض است، و همین طور خود صورت جسمیه هم نمی تواند عاری ازصور‏‎ ‎‏مافوق بوده، وتنها به صورت خود، درعالم اظهار وجود نماید، ولو بنابرقول به اجزاء‏‎ ‎‏ذی مقراطیسی؛ چون آن اجزاء هم اگر وجود داشته باشند اجزاء معادن و ذرات طلا و‏‎ ‎‏نقره و ذرات عناصر و غیره می باشند، نه اینکه از صور عنصری خالی بوده و تنها با‏‎ ‎‏صورت جسمیه باشند.‏

‏علی ایّ حال صورت جسمیه چنان نیست که یک زمانی در حال حرکت بوده، تا‏‎ ‎‏خود را به صورت عنصریه رسانده و متصور به آن صورت شود، و جنسش در حال‏‎ ‎‏حرکت باشد، بلکه یک معنایی است که آن، این شده و به قیام و تحصل این، موجود‏‎ ‎‏است و بیش از این ما در باب اجناس نمی خواهیم.‏

‏پس نگویید: مثلاً میان انسان و سایر انواع حیوان یک اصلی است که آن اصل،‏‎ ‎‏احساس است و فرقشان فقط در شدت و ضعف می باشد؛ زیرا آن اصل احساسی که‏‎ ‎‏در بقر است، در انسان هم همان اصل احساس هست، ولیکن این اصل احساسی که‏‎ ‎‏در انسان است، حرکت به طرف یک نحوه فعلیتی دارد که غیر آن نحو فعلیتی است که‏‎ ‎‏آن اصل احساسی که در بقر است به طرف آن حرکت کرده است.‏

‏و بالجمله: این احساس و تحرک بالاراده ـ که اصل حیوانیت است ـ در تمام افراد‏‎ ‎‏انسان که مرتبۀ اول احساس در آنها تولید می شود با آن جنین فرس که اولین مرتبه از‏‎ ‎‏احساس در آن تولید می شود یکی است و در این مرتبه با هم هیچ فرقی ندارند، منتها‏‎ ‎‏تمییز اینها در این مرتبه در رسیدن این قوه به آن فعلیتی است که انسانیت به آن فعلیت‏‎ ‎‏دارد و این جنین فرس بودنش نه این است که الآن فرس است؛ بلکه فرس نیست؛‏‎ ‎‏برای اینکه فرسیت به آن فعلیتی است که این اصل احساس، با حرکت، به آن فعلیت‏‎ ‎‏خواهد رسید، پس اینها فعلاً چون هیچ کدام فعلیت ندارند حقیقةً انسان و فرس‏‎ ‎‏نیستند و هر دو چون اصل احساس را دارند که حیوانیت به آن است، پس هر دو‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 293

‏حیوانند، ولیکن این حصّۀ حیوانیت و قوۀ احساس، در آن فعلیتی که خواهد یافت‏‎ ‎‏فعلیتی را می جوید که آن عین صورت فرسیت است که فرسیت فرس، به آن فعلیت و‏‎ ‎‏به آن صورت است، ولی این حصّه از مرتبۀ ضعیفه ای که در جنین انسان است،‏‎ ‎‏صورت و فعلیت دیگری را قابل است که آن فعلیت، صورت انسانی است.‏

‏و هکذا آن حصّه که در جنین بقر است به سوی صورت و فعلیتی می رود، که قوۀ‏‎ ‎‏آن را داراست و می تواند آن فعلیت را بیابد.‏

‏پس همه در اول امر در آن احساس و اصل حس که آن منشأ انتزاع حیوانیت است‏‎ ‎‏شریکند، و معنای شرکت این نیست که در یک حصّه ای از احساس شریکند، بلکه در‏‎ ‎‏هر کدام، حصّۀ مختصه ای از حقیقت هست که از این حصّه و از آن حصّه یک معنی‏‎ ‎‏انتزاع می شود، منتها این حصصِ منشأ انتزاع، اختلافشان به این است که هر یکی به‏‎ ‎‏جهت تخصصی که در ازل مقدّر شده و تقدیر گردیده است، طوری است که به یک‏‎ ‎‏نحو فعلیت و صورت می رسند که غیر از نحوۀ فعلیت دیگری است و به آن نحو‏‎ ‎‏اشتراکی که گفتیم بین همه مشترک نیست.‏

‏شاهد بر آن این است که صورت نوعیۀ آنها ـ که فعلیت و فصل اخیر آنها است ـ در‏‎ ‎‏حقیقت مختلف است، لذا آثار و خواص آنها را مختلف می بینیم؛ مثلاً این نبات،‏‎ ‎‏خرمای شیرین می دهد و آن، حنظل تلخ، و این آلوچۀ ترش، و آن هندوانۀ شیرین‏‎ ‎‏می دهد.‏

‏بلی، آن افرادی که آثارشان یکی است، معلوم می شود که تقدیر آن حصّۀ احساسی‏‎ ‎‏ـ که منشأ انتزاع حیوان است و در آنها بوده ـ این بوده است که به سوی یک نحوه از‏‎ ‎‏فعلیت و وجود حرکت کند، پس این افراد با هم در نوع اختلاف ندارند، چون نحوۀ‏‎ ‎‏فعلیت آن اصل احساسی که در آنها بوده به یک میزان است.‏

‏و البته تقدیر و مقدّر شدن این حصص احساسی به اینکه به کدام نحوۀ فعلیت ـ که‏‎ ‎‏صورت اخیر و شیئیت شی ء است ـ حرکت کنند، همان تقدیرات و تخصصاتی است‏‎ ‎‏که برای حصص مادة المواد رخ داده است. و لابد آن حصصی که مقرر شده تا خلعت‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 294

‏صورت احساسی که منشأ انتزاع حیوانیت است به آنها داده شود، باز در حال انضمام‏‎ ‎‏مخصصات مختلفه به آنها، قلم تقدیر در ناصیه و ذات آنها نوشته است که بعداً به آنها‏‎ ‎‏کدام صورتِ مناسب با مخصصات داده شود و به طرف کدام فعلیت حرکت کنند، و در‏‎ ‎‏این مرحله مقدر آنها مختلف می شود.‏

‏لذا به مناسبت آن فعلیتی که پیدا می کنند، نوعی می شوند که اصل حیوانیت، جنس‏‎ ‎‏آن، و آن فعلیت هم فصل و صورت آن می شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 295