وجدان و برهان دو راه برای اثبات مراتب نفس
مرحوم آخوند از راه دیگری اثبات کرده است که تمام حقایق کمالیۀ عالم شهادت، در عالم غیب برزخی هست، و طریق اثباتش را به وجدان احاله فرموده و گفته است: در موقع تعطیل قوای جسمانی به واسطۀ خواب و اغما، همان حقایق از قبیل حقیقت بصر و سمع و لمس و شمّ و ذوق را در ذات خود می یابد، در صورتی که اعضا و جوارح جسمانی عالم شهادت، تعطّل پیدا کرده است.
این فرمایش را آخوند برای اثبات اینکه انسان دارای مرتبۀ برزخیه است و همۀ قوا و حقایق کمالیه در مرتبۀ برزخیۀ انسان هست ـ ولی نه به نحوی که در مرحلۀ طبیعت است ـ آورده است. و بر اثبات این مطلب، برهان اقامه نفرموده و فقط احاله به وجدان نموده است؛ برای اینکه این مرتبه را ـ که عبارت از مرتبۀ برزخیت نفس باشد ـ همۀ مردم دارند ولی مرتبۀ عقلانی را چون کافّۀ مردم ندارند، نمی شود آن را به وجدان احاله کرد؛ لذا در فصل دیگر، برای آن اقامۀ برهان نموده است؛ همان برهانی که ما طبق حرکت جوهریه و مبتنی بر آن گفتیم.
و الحاصل: در هر چند قرن یک یا چند نفر معدود هستند که آنها در ترقی کمالی
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 321
نفسی و وجودی به مقام عقلانی می رسند؛ مثل صاحب کتاب حکمة الاشراق که گفت: موجود روحانی خود را دیدم که گفتم تو کیستی؟ گفت: من ذات توام.
و لذا آخوند به آن مرحله که رسید آن را برهانی نموده و فرموده است: چون نفس در آن مرحلۀ روحانی و عقلانی، بسیط است، واجد کل الکمال است؛ زیرا بسیط الحقیقه، جامع کمالات است.
البته مرادشان این نیست که کل کمالات وجودیۀ نظام عالم را نفس به تنهایی داراست؛ چون کل عالم که حرکت نکرده، و یک موجود روحانی عقلانی نشده است تا همۀ کمالات موجودات عالم در او جمع باشد، بلکه نفس زید یا عمرو که موجودی شخصی و جزئی است، مرتبۀ کامله اش آن تکه وجودی است که از مرتبۀ ضعف و طبیعت حرکت کرده و به مرتبۀ عقلانی رسیده است. پس این مرتبۀ بسیط، جامع کمالات آن مراتبی است که این وجود در مراحل پایینی داشت.
بلی، اگر قائل شویم که یک حرکت جوهریۀ شخصیه، در تمام جوهر عالم رو به عالم تجرد گذاشته و برای کل این نظام وجود از این حرکت جوهریه یک مرتبۀ عقلانیه حاصل می شود، البته آن مرتبه دارای تمام کمالات وجودی همۀ موجودات عالم طبیعت می باشد.
و بالجمله: مرتبۀ برزخیۀ نفسانیه که در کمون ناس است، همۀ کمالات عالم شهادت در آن مرتبه می باشد ـ البته با آن کیفیتی که در آن مرتبه دارد؛ مثلاً ماده ندارد ولی مقدار دارد و جسمیت لطیف دارد ـ و همۀ قوای سمع و بصر و شمّ و ذوق را داراست.
و هر کس به مرتبۀ عقلانیت برسد، در آن مرتبه به طور اکمل، همۀ قوای عالم شهادت را دارد، ولی نه با این خصوصیات؛ یعنی نه اینکه در آن مرتبه هم مغزی و شریانی و خونی و قلبی و دماغی و دستی باشد که پنج انگشت داشته باشد، بلکه همۀ
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 322
حیثیات کمالیۀ اینها را در حقیقت دارد. اما پنج انگشت داشتن و ترکیب و شکل مخصوص دست به این نحو از لوازم این مرتبه است، نه اینکه در عالم عقل هم دستی با پنج انگشت باشد و موقع لمس چیزی، با سرِ این انگشتان لمس کند.
لذا ارسطو و غیره که خواسته اند این مطلب را برسانند که عالم عقل همۀ این قوا را دارد گفته اند: انسان روحانی عقلانی همۀ اعضا را دارد و مقصودشان این است که جهت کمالیۀ همۀ اعضا را دارد، ولی نه با این شکل و هیئت ولذا کلامی فرموده است که: لکن کلها فی الکل، البته معلوم است وقتی که کلها فی الکل باشد، دیگر نمی شود به این نحو یک عضو درازی که در سرش پنج انگشت باشد، آنجا باشد. و از این کلمات فهمیده می شود که می خواسته اند بر چه مطلبی اصرار کنند و چه معنایی را برسانند؛ چنانکه در کلام ارسطو هست که گفته است: العقول دوایر و مراکزها محیطة علی محیطها.
و بالجمله: ارسطو گفته است که در انسان طبیعی کلمتان: کلمة انسانٍ عقلی و کلمة انسانٍ نفسی. و مرادش را توضیح دادیم، ولی استشهاد به آن از این حیث است که مرتبه ای از نفس که فوق و کامل است، واجد کمالات مرتبۀ پایینی است و در این مرتبه هرچه هست در آن مرتبه باید باشد، لذا مرحوم آخوند به کلام ارسطو استشهاد نموده؛ گرچه ارسطو می خواهد بگوید که این انسان چون معلولِ عالم عقل و عالم نفس است، پس در او کلمۀ عقل و کلمۀ عالم نفس هست.
والحاصل: محصّل همۀ کلمات ما این شد که ممکن است نفس انسانی دارای سه مرتبۀ فعلی باشد، گرچه در اغلب دو مرتبه است: مرتبۀ شهادت و مرتبۀ برزخیت، و هر مرتبه، ظلّ مرتبۀ فوق است و در حقیقت مرتبۀ پایینی به منزلۀ قشر مرتبۀ بالاست و این قوا که در عالم طبیعت است، قشر نفس برزخی بوده و این بدن هم آخرین پردۀ قشر است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 323
وقتی که انسان مُرد آن قوا در مرتبۀ برزخیت جمع خواهند شد و به آن مرتبه رجوع خواهند کرد و این قشر و بدن را خواهند انداخت، و مردن، جمع شدن این رشته ها از این بتکده ها و نشیمن گاهها می باشد و رجوع این قوا به باطن است «إذا مات ابن آدم فقد قامت قیامته» که این قیامت صغری است و یک قیامت کبری هم هست که آن وقت تمام قوای عالم به باطن وجود برگشت خواهند نمود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 324