بخش سوم : جلوه های عینی تفکر امام در اداره جامعه
عوامل تربیت
‏‏نقش معلم در تربیت ‏
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

‏‏نقش معلم در تربیت ‏

فرهنگ و جامعه / عوامل و موسسات تربیتی و فرهنگی

‏‏نقش معلم در تربیت ‏

‏نقش معلم در تربیت ‏

‏همیشه اکثراً افراد نادر هستند که وارد مى شوند و یک کشور را یا ترقى مى دهند، و یا تنزل مى دهند. شما باید توجه به این معنا داشته باشید که اگر تربیتتان تربیت خداى نخواسته خلاف انسانى و اسلامى باشد، هر کارى که او بعدها بکند شما هم شریک ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 297


‏ ‏

‏جُرمید. و اگر تربیت، یک تربیت انسانى و روى فطرت انسان باشد، بعدها هم که هر کار خوبى بکند شما شریکید در آن کار خوب. معلم امانتدارى است غیر همه امانت [دار] انسان امانت اوست. امانتهاى دیگر را اگر کسى خیانت به آن بکند خلاف کرده است؛ یک قالى را که به آن امانت داده بودند از بین برده است، در جامعه یک چیزى درست نمى شود؛ یک شخصى ضررى کرده است، و این هم باید ضرر او را جبران کند. اما امانت اگر انسان شد، اگر یک طفلِ قابل تربیت شد، اگر خداى نخواسته این امانت به آن خیانت شد، یک وقت مى بینید خیانت به یک ملت است، خیانت به یک جامعه است، خیانت به اسلام است. بنابراین، این شغل در عین حالى که بسیار شریف است و بسیار ارزنده است، از باب اینکه همان شغل انبیاست که براى انسان سازى آمده بودند، مسئولیت بسیار بزرگ است، چنانچه مسئولیت انبیا هم بسیار بزرگ بود.‏

‏باید خیلى شما توجه کنید به اینکه یک فرد عادى نیستید. اگر فرض کنید در یک اداره اى یک نفر آدم یک خلاف کرد، در یک وزارتخانه یک نفر آدم یک خلاف کرد، آن خلافى که در یک وزارتخانه مى شود یا یک اداره مى شود با این خلافى که در جاهایى که تربیت و تعلیم باید واقع بشود و در آموزش و پرورش مى شود، بسیار فرق دارد. آن طور نیست که در یک وزارتخانه اگر یک کسى خلاف کرد، خلافش همچو باشد که یک کشور را به هم بزند؛ مگر نادراً یک همچو اتفاقى بیفتد. اما چنانچه در آموزش و پرورش یک بچه اى فاسد از کار درآمد، یک بچه اى با اخلاق شیطانى تربیت شد، با اخلاق استکبارى تربیت شد، این بچه با اخلاق شیطانى، با اخلاق استکبارى، امکان این را دارد که یک ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 298


‏ ‏

‏کشور را تباه کند، و یک انسانهاى زیاد را تباه کند. و [در] تمامش، شما که مشغول این شغل عظیم هستید، در تمام آنها، هم در خوبیهایشان و هم در بدیهایشان، شریک هستید. گاهى شریک جُرمید؛ و گاهى شریک یک نورانیتى که شما ایجاد کردید. باید خیلى توجه شما داشته باشید که شماها یک مردم عادى نیستید. شماها معلّم نسلى هستید که در آتیه همه مُقدّرات کشور به آن نسل سپرده مى شود. شما امانتدار یک همچو نسلى هستید. تربیت شما وتعلیم شما باید همراه هم باشد. فقط این وظیفه نیست براى معلّم علوم دینى. این وظیفه است براى تمام معلمین در هر رشته که هستند و تمام اساتید دانشگاه در هر رشته اى هستند.‏

‏همان طورى که معلم علوم دینى فقط اگر بخواهد علوم دینى را یاد بدهد و توجه به اخلاق دینى نداشته باشد، توجه به سازندگى این طفل یا این جوان نداشته باشد، ممکن است غائله بار بیاورد و کشور را به تباهى بکشد، معلّم غیر علوم دینى هم همین طور است. در هر رشته اى که تعلیم واقع مى شود، چنانچه در آن رشته خداى نخواسته انحراف ایجاد بشود، معلّمینى یا اساتیدى باشند که انحراف ایجاد بکنند، هم خودشان شریک اند در این جرمهایى که از آنها صادر مى شود؛ و هم کشورشان به تباهى کشیده مى شود به حسب امکان. همچو نیست که وظیفه شما آقایان که معلم دینى هستید این باشد که تعلیم کنید. شما باید این عدّه اى که در دست شماست تعلیم کنید، و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید.‏‏ 201‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 299