جامعیت
حضرت امیر نمازش را می خواند، شمشیرش را هم می کشید. شمشیرش دستش بود، نماز هم می خواند؛ هر دو بود. قضاوت هم می کرد. همۀ کارها را می کرد.(589)
7 / 12 / 57
* * *
حضرت امیر، هم مسئله می گفت هم احکام می گفت [و] هم شمشیر در دستش بود و جنگ می کرد.(590)
30 / 11 / 57
* * *
همان آدمی که این علوم معنوی را به مردم یاد می داد و کسی هم مثل او بعد از رسول الله ، صلی الله علیه و آله و سلم، حقایق را نمی دانست. همان روزی که با او بیعت کردند، به حسب تاریخ کلنگش را برداشت و رفت سراغ فعالیتش، منافات با هم
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 225 ندارند.(591)
* * *
حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ که رفتارش با داخله اینطور بود و مثل یک نفر عمله گاهی کار می کرد. خودش همان وقتی که بیعت کردند با آن، اسباب کارش را برداشت و رفت یک قناتی داشت خودش می کنْد؛ بعد هم که آب داد وقفش کرد. این آدم که وضعش اینطور بود، وقتی در مقابل دشمن می ایستاد، فریاد که می کرد، دلها را چه می کرد. شمشیر را که می کشید از این ور، وقتی ـ می گویند که ضربات علی یکی بوده از این ور می زد دو نیم پاره می شد؛ از این ور هم می زد دو تا می شد؛ شدت داشت در مقابل آنها.(592)
9 / 1 / 58
* * *
این علی همه چیز است. یعنی در همۀ ابعاد انسانیت درجۀ یک است. و لهذا هر طایفه ای خودشان را به او نزدیک می کنند. و خاصیت هر طبقه را هم دارد. خاصیت قدرت ورزشکارها را به طور وافی دارد. می گویند که حضرت این بازوی ایشان مثل اینکه آهن بوده است! و قدرتهایی هم در شمشیرزنی به کار می برده است که ضربتهای علی را می گویند که «یکی بوده». از این طرف که می زده دو تا می کرده؛ از این طرف هم که می زده دو تا می کرده. یکدفعه اگر به فرد می زد، دو نیم می کرد. اگر اینطور هم می زد دو نیم می کرد، که ضربات علی وتر این علی همه چیز است. و همه چیز ماست. و ما همه باید تابع او باشیم. در عبادت، فوق همۀ عبادت کنندگان هست؛ در زهد، فوق همۀ زاهدها هست، در جنگ، فوق همۀ جنگجویان هست؛ در قدرت، فوق همۀ قدرتمندان هست. و این یک اعجوبه ای است که جمع، مابین متضاد با هم کرده است.(593)
23 / 2 / 58
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 226 حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ یک نفر نبود؛ همۀ عالم بود؛ همه چیز بود، روی آن جهات معنویت و واقعیتی که داشت.(594)
3 / 3 / 58
* * *
علی بن ابیطالب اسلام شناس بود، در عملش هم آن طور بود که عملش هم اعجاز است، یک موجود[ی]، یک معجزه ای بود. و لهذا می بینید که فقها حضرت امیر را از خودشان می دانند، خطبا هم از خودشان می دانند، پهلوانها هم از خودشان می دانند؛ زورخانه کارها هم از خودشان. زورخانه کارها وقتی اینجا می آیند، همه دم از علی است؛ شما هم همین طور. یک موجود اعجوبه ای بوده است که همه کس او را از خودش می دانسته، از همه بوده و از هیچ کدام نبوده. از همه بوده، برای اینکه هر کدام یک جهت علی را توجه به آن داشته، آن که خوب توجه دارد، از این جهت، از آن جهتش از شما هم بوده، از این جهتش از یک دسته دیگر هم بوده. نبوده، از باب اینکه یک جهت نبوده، همه چیز بوده، کی هست که همه چیز باشد.(595)
17 / 4 / 58
* * *
«سیرالی الله » لازم نیست که انسان گوشه ای بنشیند و بگوید من «سیرالی الله » می خواهم بکنم. خیر، «سیرالی الله » همان طوری [است ]که سیرۀ انبیا و خصوصاً پیامبر اسلام [بود ]و کسانی که مربوط به او بودند؛ در عین حالی که در جنگ وارد می شدند، آدم می کشتند، کشته می دادند، حکومت داشتند، همه چیز داشتند، همه اش «سیرالی الله » بود. اینطور نبود که آن روزی که حضرت امیر مشغول به قتال است «سیرالی الله » نباشد، آن روزی که مشغول نماز است، باشد. خیر، هر دویش «سیرالی الله » است و لهذا،
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 227 پیامبر می فرماید که ضَرْبَةُ علیّ یَوْمَ اْلخَنْدَق اَفْضَلُ مِنْ عِبٰادَةِ الثَقَلَیْن این برای این است که «سیرالی الله » است.(596)
4 / 10 / 61
* * *
این بزرگوار شخصیتی است که دارای ابعاد بسیار است و مظهر اسم جمع الهی است که دارای تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهی در ظهور و در بروز در دنیا و در عالم، با واسطۀ رسول اکرم در این شخصیت ظهور کرده است. و ابعادی که از او مخفی است، بیشتر از آن ابعادی است که از او ظاهر است. همین ابعادی هم که دست بشر به آن رسیده است و می رسد، در یک مردی، در یک شخصیتی جمع شده است، جهات متناقض، جهات متضاد. انسانی که در حال این که زاهد و بزرگترین زاهد است، جنگجو و بزرگترین جنگجوست در دفاع از اسلام. اینها در افراد عادی جمع نمی شود، آن که زاهد است، به حسب افراد عادی، جنگجو نیست، آن که جنگجوست زاهد نیست. در عین حالی که در معیشت آن طور زهد می کردند و آن طور در خوراک و در آن طور چیزها به حداقل قناعت می کردند، قدرت بازو داشتند، آن قدرت بازو را، و این هم جزء اموری است که جمعش، جمع متضادین است. در عین حالی که دارای علوم متعدده و دارای علوم معنویه و روحانیه و سایر علوم اسلامی است، در عین حال می بینیم که در هر رشته ای، مردمی که اهل آن رشته اند او را از خودشان می دانند، پهلوان ها حضرت امیر را از خودشان می دانند، فلاسفه حضرت امیر را از خودشان می دانند، عرفا حضرت امیر را از خودشان می دانند، فقها حضرت امیر را از خودشان می دانند، هر قشری که اهل یک رشته است، حضرت امیر را از خودش می داند. و حضرت امیر از همه است، دارای همۀ اوصاف است و دارای همۀ کمالات.(597)
23 / 6 / 63
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 228
آنهایی که شیعه این مرد بزرگ هستند البته نمی توانند مثل او باشند، خود ایشان هم فرمود شما قدرت این را ندارید، حتی قدرت همین زهد ظاهریش را، چه برسد به معنویاتش، لکن نباید ما گمان کنیم که ما شیعه امیرالمومنین ـ سلام الله علیه ـ هستیم. و خود او در دعای کمیل و سایر ادعیه هایش و در روشش آن طور خوف از خدا داشت، و آن طور از عاقبت می ترسید که منعکس شده است این در دعای کمیل و در حالات او و ما اصلاً دنبال این مسائل نباشیم و بگوییم ما شیعه هستیم. آن طور بسط عدالت، اگر موفق شده بود، کرده بود که الگو شده بود برای همۀ حکومت های عالم، نگذاشتند.(598)
23 / 6 / 63
* * *
در جهت عبادت او، در جهت معارف او، که اینها را نمی توانیم حالا ما همه اش را ذکر کنیم، در جهت زهد آن ترتیب، آن ترتیبی که بعد از اینی که همه وسایل برایش فراهم است باز از نان و نمک و یک چیز مختصر تجاوز نمی کند. در قضیۀ بیت المال آن طور است که خوب دیدید، تاریخ را دیدید که وقتی که صحبت دیگری می شود چراغ را خاموش می کند. اینها یک قصه هایی است که ما می شنویم، یک واقعیت است و لیکن پیش ما یک قصه است؛ ما نیستیم این طور. در مسئلۀ جنگ ما باید بگویم ـ اگر این را بگوییم خیلی بعید نگفتیم ـ که شمشیر ایشان از آن وقتی که وقت این بوده است که ایشان جنگ بکنند تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است. در تمام جنگهای رسول خدا ـ الاّ نادر ـ ایشان بوده است و پیش قدم بوده است. بعد از رسول خدا مشاور جنگی بوده است و لو اینکه مدتهای طولانی اسلام محروم شد از ایشان. بعد از اینکه مردم با ایشان بیعت کردند، باز هم تمام عمرش را به جنگهای داخلی گذراند. این طور نبود که حالایی که من یک آدم عارفی هستم بروم کنار بنشینم برای اینکه من عارفم، من یک آدم زاهدی هستم حالا که زاهدم دیگر کار نداشته باشم به مصالح مسلمین، بروم کنار بنشینم، من یک عالم
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 229 فقیهی هستم، حالا که فقیه هستم دیگر کار نداشته باشم که به مسلمانها چه می گذرد، من هم بروم کنار بنشینم. در عین حالی که همۀ این معانی در او بوده است؛ توحید در حد اعلا، معرفت در حد اعلا، فقه در حد اعلا، هر علمی در حد اعلا، در عین حال در جهاد هم در حد اعلا بوده. ابعاد مختلفه این است که در آن بعد این را وادار نمی کند که از این یکی صرفنظر بکند؛ جامع الجهات است.(599)
4 / 1 / 65
* * *
من دربارۀ شخصیت حضرت امیر چه می توانم بگویم و کی چه می تواند بگوید. ابعاد مختلفه ای که این شخصیت بزرگ دارد، به گفتگوی ماها و به سنجش بشری در نمی آید. کسی که انسان کامل است و مظهر جمیع اسماء و صفات حق تعالی است، ابعادش به حسب اسماء حق تعالی باید هزار تا باشد و ما از عهدۀ بیان حتی یکی اش نمی توانیم برآییم. این شخصیت که جامع تضاد است، امور متضاده در او جمع است، کسی نمی تواند در حول و حوش او سخن بگوید؛ از این جهت، من در این موضوع بهتر می دانم که ساکت باشم.(600)
1 / 6 / 65
* * *
دربارۀ حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ این قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز هم حقش ادا نشده است؛ یعنی، این معجزه الهی تا کنون معلوم نشده است که چه شخصیتی است. همۀ طوایف مختلفی که در اسلام هستند و خصوصاً در شیعه مذهبها، این حضرت را به خودشان نسبت می دهند. عرفا، حکما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه حتی دراویش، صوفیه و حتی کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند از کلمات ایشان استشهاد می کنند. آن وقت که من عراق بودم که حزب عفلقی ای که اصلاً اعتقاد به اسلام ندارد، بلکه مضاد با اوست، مع ذلک، کلمات ایشان را در دیوارها برش استشهاد می کردند و هر
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 230 کسی به یک نحو از ایشان اسم می برد. در زورخانه ها به عنوان یک پهلوان، در جنگها به عنوان یک جنگنده، در مدارس به عنوان یک ارزشمند فقیه و در هر جایی که ملاحظه می کنید به نظر هر یک و هر طایفه ای حضرت یک وضعی دارد و همۀ آنها، او را از خودشان می دانند، الاّ البته بعضی که اصلاً اعتقاد به اسلام ندارند، لکن مع ذلک، آنی که باید باشد این معما حل نشده است و نخواهد شد. این موجود یک اعجازی است که نمی شود در اطراف او آنچه هست صحبت کرد، هر کس به اندازۀ فهم خودش و به اندازۀ نظری که دارد در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر از این معانی است؛ یعنی، ما نمی توانیم برسیم به آن جایی که بتوانیم از ایشان به آن جور که هستند مدح کنیم. آن صفات متضاده که در اشخاص نمی شود باشد، در ایشان هست. از همین جهت است که این صفات متضاده که هست، اینکه هر کسی یک طرفش را گرفته است و خیال می کند که ایشان او است. کسی که عارف مسلک است و در رأس عرفای عالم واقع شده است، این آدم در حکومت دخالت دارد، در صورتی که عرفای معروف اصلاً کناره گیری می کردند. کسی که در جنگها آن طور فعالیت داشته است مع ذلک، در زهد و تقوا و کناره گیری از خلق آن طور بوده است. چون ابعاد مختلف درش بوده است، هر کسی یک بعدی از او را گرفته است و خیال کرده است که بعد واقعی این است و تا کنون آن بعدی که ایشان دارند، آن بعد معنوی ای که ایشان دارند برای کسی کشف نشده است مگر برای اشخاصی که همطراز او هستند. از این جهت، دربارۀ ایشان صحبت کردن از هر ترتیبی که باشد، همۀ این چیزها را دارد، لکن آنچه هست نمی شود صحبت کرد، نمی توانیم ما صحبت کنیم.(601)
23 / 12 / 65
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 231