تواضع
رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، که علمش از وحی الهی مأخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یکتنه غلبه بر روحیات میلیونها میلیون بشر کرد، تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله را زیرپا گذاشت و نسخ جمیع کتب کرد و ختم دایرۀ نبوت به وجود شریفش شد، سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود ـ باذن الله ـ تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می شد پایین می نشست. روی زمین طعام میل می فرمود و روی زمین می نشست و می فرمود «من بنده ای هستم، می خورم مثل خوردن بنده و می نشینم مثل نشستن بنده». از حضرت صادق، علیه السلام، نقل است که پیغمبر، صلی الله علیه و آله، دوست داشت بر الاغ بی پالان سوار شود و با بندگان خدا در جایگاه پست طعام میل فرماید، و به فقرا به دو دست خود عطا فرماید. آن بزرگوار سوار الاغ می شد و در ردیف خود بندۀ خود یاغیر آن را می نشاند. در سیرۀ آن سَرور است که «با اهل خانۀ خود شرکت در کارِ خانه می فرمود، و به دست مبارک گوسفندان را می دوشید، و جامه و کفش خود را می دوخت؛ و با خادم خود آسیا[ب] می کرد و خمیر می نمود؛ و بضاعت خود را به دست مبارک می برد؛ و مجالست با فقرا و مساکین می کرد و همغذا می شد.» اینها و بالاتر از اینها سیرۀ آن سرور است و تواضع آن بزرگوار است. در صورتی که علاوه بر مقامات معنوی، ریاست و سلطنت ظاهری آن بزرگوار نیز به کمال بود.(215)
* * *
در حدیث است که جبرئیل کلید خزاین ارض را در حضور خاتم النبیین، صلّی الله علیه و آله، آورد و عرض کرد در صورت اختیار آن از مقامات اخروی شما نیز چیزی کم نشود. حضرت برای تواضع از حق تعالی قبول نفرمود و فقر را اختیار فرمود.(216)
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 91 صورت ظاهر نبی اکرم، صلّی الله علیه و آله، و سایر مردم فرقی نداشت، و لهذا بعضی از اعراب غریب که به حضور مبارکش می رسیدند و آن حضرت با جمعی نشسته بودند، می پرسیدند: کدام یک پیغمبر هستید آنچه پیغمبر(ص) را از غیر ممتاز می کند، روح بزرگ قوی لطیف آن سرور است، نه جسم مبارک و بدن شریفش.(217)
* * *
وضع زندگی پیغمبر اکرم(ص) بسیار ساده بود. از مقام و منصب خود به نفع زندگی مادی استفاده نکردند تا چیزی از خود به جای گذارند. و آنچه را که باقی گذاشتند علم است که اشرف امور می باشد. خصوصاً علمی که از ناحیۀ حق تعالی باشد.(218)
* * *
حضرت رسول ـ صلی الله [علیه و آله] و سلم ـ در آن اواخر عمرشان رفتند منبر فرمودند که هرکس به من حقی دارد بگوید، خوب کسی حقی نداشته بود. یک عرب پا شد گفت من یک حقی دارم. چی هست؟ شما در جنگ کذا که می رفتید یک شلاقی به من زدید. به کجا زدم؟ به اینجا، بیا عوضش را بزن. گفت نه، من آن وقت شانه ام از بوده، شما هم شانه تان باز کنید. بسیار خوب. شانه را باز کرد. عرب رفت بوسید! گفت من می خواستم ببوسم بدن رسول الله را! ولی مسئله این بوده و مطلب این است که یک رئیس مطلق حجاز آن وقت بوده است و بعضی جاهای دیگر، او بیاید بالای منبر و بگوید هرکس حق دارد بگوید، یک نفر نیاید بگوید به اینکه تو دهشاهی از من برداشتی!(219)
14 / 8 / 57
* * *
حکومت اسلام مثل حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 92 می آمد جلوس می کرد و آنهایی که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می کردند؛ و طوری بود اجتماعشان که کسی که از خارج می آمد نمی فهمید که کی رئیس مملکت است و کی صاحب منصب است و کی از فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرایی. و در اجرای عدالت طوری بود که اگر چنانچه یک نفر از پایین ترین افراد ملت بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایی داشت و پیش قاضی می رفت، قاضی شخص اول مملکت را احضار می کرد و او هم حاضر می شد.(220)
18 / 8 / 57
* * *
آنهایی که سرتاسر کشور اسلامی را اداره می کردند، آن هم آن کشوری که از حجاز تا مصر، افریقا، عراق، ایران و همۀ این ممالک اسلامی که می بینید، اروپا هم یک مقداری اش تحت فرمان بود، مع ذلک اینطور نبود که معاملاتشان با رعیت، معاملۀ فرمانفرما و فرمانبر باشد. خود رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وضعشان با مردم مثل یکی از سایرین بود، یکی از اشخاص بود. نه یک منزل فرمانفرمایی داشتند و نه در محافل که بودند یک امتیازی بود که مردم ببینند که این بالا نشستن است و پایین نشستن، این مسائل مطرح نبود.(221)
26 / 4 / 58
* * *
صدر اسلام را [که] صدر اسلام وضع حکومت چه طور بود. پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ با مردم چه طور رفتار می کرد در عین حالی که با کفّار، وقتی که نمی شد هدایتشان بکنند و توطئه گری می کردند، با خشونت رفتار می کرد؛ با ملت چه طور رفتار می کرد؛ یک پدر مهربان و بالاتر از یک پدر مهربان بود.(222)
2 / 6 / 58
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 93 پیغمبراکرم که شخص اول بود و بنیانگذار اسلام و بنیانگذار هدایت مردم، سیره اش را بروید ببینید چه جور بوده. آیا هیچ وقت سلطه جو بوده؟ وقتی با همین اشخاصی که رفقایش بودند، دوستانش بودند، دیگر سیاه و سفید و اینها مطرح نبود، نشسته بودند همه با هم، دور هم می نشستند؛ یکی آنجا بنشیند یکی پهلویش، بالا و پایین باشد، این هم نبوده.(223)
15 / 4 / 59
* * *
پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود با اینکه مقامش آن بود ولی خدمتگزار بود. خدمت می کرد.(224)
15 / 9 / 59
* * *
در وقتی که رسول الله آن وقت [در رأس] حکومت بود، آن وقت در مدینه بودند، در مدینه تشکیل حکومت بود بساط، لکن وضعش این طوری بود. از آن طرف، در مقابل هیچ قدرتی خاضع نبود، برای اینکه او خدا را می دید. کسی که توجه دارد به اینکه قدرت هر چه هست مال خدای تبارک و تعالی است و دیگران هیچ نیستند، این دیگر نمی تواند خاضع بشود در مقابل یک قدرتمندی.(225)
7 / 6 / 61
* * *
رسول خدا در مدینه که مرکز حکومت ایشان بود وسعۀ حکومتش هم آن وقت زیاد بود، عرب می آمد می دید که چند نفر نشستند دور هم با هم صحبت می کنند، او نمی توانست بفهمد که کدام یکی اینها در رأس واقع است و حاکم است و کدام یکی از اینها پائینتر هستند.(226)
13 / 10 / 62
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 94