منزلت
ملائکه بالشان را زیر پای امیرالمؤمنین(ع) پهن می کنند؛ چون مردی است که به درد اسلام می خورد؛ اسلام را بزرگ می کند؛ اسلام به واسطۀ او در دنیا منتشر می شود و شهرت جهانی پیدا می کند، با زمامداری آن حضرت جامعه ای خوشنام و آزاد و پرحرکت و پرفضیلت به وجود می آید. البته ملائکه برای حضرتش خضوع می کنند. و همه برای او خضوع و خشوع می کنند. حتی دشمن در برابر عظمتش تعظیم می کند.(562)
* * *
ظل، سایه است؛ سایه همۀ چیزهایش به ذی ظل است، خودش هیچ ندارد. ظلّ الله کسی است که تمام حرکاتش به امر خدا باشد؛ مثل سایه باشد: خودش هیچ. سایه خودش هیچ حرکتی ندارد؛ ذی ظل هر حرکتی کرد سایه هم همان طور حرکت می کند. امیرالمؤمنین ظلّ الله است، پیغمبر اکرم ظلّ الله است که هیچ حرکتی از خودش ندارد؛ هر چه هست از خداست.(563)
11 / 12 / 57
* * *
امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ چون تمام وجودش فانی در وجود رسول الله است،
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 211 ظل الله است.(564)
16 / 12 / 57
* * *
پیغمبر اکرم معلم همۀ بشر است، و بعد از او حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ باز معلم همۀ بشر است. آنها معلم همۀ بشر هستند.(565)
21 / 3 / 58
* * *
او یک مردی بود که معجزه بود، کسی نمی تواند مثل او باشد.(566)
3 / 6 / 58
* * *
شخصیت این مرد بزرگ که امام اُمّت شد، شخصیتی است که [در] اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمی تواند سراغ کند. یک موجودی که امور متضاده را در خودش جمع کرده بود. کسی که جنگجوست اهل عبادت نمی شود. کسی که قوۀ بازو می خواهد داشته باشد اهل زهد نمی تواند باشد. کسی که شمشیر می کشد، و اشخاصی را که منحرف اند درو می کند، این نمی تواند عاطفه و اهل عاطفه، آن طور که این شخص داشت، باشد. این شخصیت بزرگ، امور متضاده را در خودش جمع کرده. در عین حالی که روزها روزه، و شب به عبادت مشغول، و گفته شده است که شبی هزار رکعت نماز می خواند. و در عین حالی که غذای او ـ آن طوری که در تاریخ ثبت شده است ـ از نان و سرکه، و فوقش زَیْت یا نمک، بیرون نبوده است. در عین حال قدرت بدنی، آن طور قدرت است که ـ آن طوری که در تاریخ هست ـ آن دری را که از «خَیْبَر» ایشان کَنْده است و چندین زِراع دور انداخته است، چهل نفر نمی توانستند بلندش کنند.
در شمشیرزنی، شمشیرهای او این طور بوده است که با یک ضربه از این طرف که
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 212 می زده دو نیم می کرده است، از این طرف می زده که دو نیم می کرده. در صورتی که آنهایی که این ضربه را می خوردند «خُودِ» آهنی داشتند، زره آهنی داشتند. و گاهی هم شاید، دو تا زره به تنشان می کردند. آدمی که با نان و سرکه زندگی می کرده، و بسیاری از روزها را روزه می گرفته است، و افطار را با چند لقمه نان و نمک و یا نان و سرکه افطار می کرده است، جمع کرده است مابین آن زهد و این قوّت بازو، و این جمع بین دو تا امر متضاد است. آدمی که جنگجوست، به آن طور که جنگجویان بزرگ را، دلاوران بزرگ را، به هزیمت وامی دارد. و می فرماید که اگر تمام عرب یک طرف باشند، به من هجوم کنند، من پشت نمی کنم.این آدم در عطوفت آن طور است که، وقتی که یک خلخال از پای یک زن یهودی ربوده اند می فرماید که مرگ برای انسان آسان است ـ قریب به این معنا ـ آدمی که در عرفان و علم ماورای طبیعت، آن طور است که نهج البلاغه حکایت می کند از مقام عرفانش. در عین حال شمشیر می کشد، و کفّار و اخلالگران را از دم شمشیر می گذراند. ما شیعۀ یک همچو اعجوبۀ معجزه آسا هستیم.
من می گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلَّم ـ غیر از این یک موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد، این کافی بود. یک همچو موجودی که هیچ سراغ ندارد کسی، و بعدها هم سراغ ندارد کسی، امروز روز نَصْب اوست به امامت اُمّت، یک همچو موجودی امام اُمّت است، البته کس دیگر به پای او نخواهد رسید. و بعد از رسول اکرم کسی افضل از او در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود.(567)
18 / 8 / 58
* * *
پیغمبر می خواست همۀ مردم را علی بن ابیطالب کند ولی نمی شد. و اگر بعثت پیغمبر هیچ ثمره ای نداشت الاّ وجود علی بن ابیطالب و وجود امام زمان ـ سلام الله علیه ـ این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی، پیغمبر را بعث می کرد برای ساختن
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 213 یک همچه انسانهای کامل، سزاوار بود؛ لکن آنها می خواستند که همه آنطور بشوند، آن توفیق حاصل نشد.(568)
21 / 3 / 59
* * *
دربارۀ شخصیت علی بن ابیطالب، از حقیقت ناشناختۀ او صحبت کنیم، یا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلاً علی ـ علیه السلام ـ یک بشر ملکی و دنیایی است که ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتی است که ملکوتیان او را اندازه گیری کنند؟ اهل عرفان دربارۀ او جز با سطح عرفانی خود و فلاسفه و الهیون جز با علوم محدودۀ خود با چه ابزاری می خواهند به معرفی او بنشینند؟ تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه کنند؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همۀ فضایل و با همۀ دانش ارجمندشان آنچه از آن جلوۀ تام حق دریافت کرده اند، در حجاب وجود خود و در آینۀ محدود نفسانیت خویش است و مولا غیر از آن است. پس اولیٰ آن است که از این وادی بگذریم و بگوییم علی بن ابیطالب فقط بندۀ خدا بود، و این بزرگترین شاخصۀ اوست که می توان از آن یاد کرد، و پرورش یافته و تربیت شدۀ پیامبر عظیم الشأن است، و این از بزرگترین افتخارات اوست، کدام شخصیت می تواند ادعا کند که عبدالله است و از همۀ عبودیتها بریده است، جز انبیای عظام و اولیای معظم که علی ـ علیه السلام ـ آن عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حجب نور و ظلمت را دریده و به معدن عظمت رسیده است، در صف مقدم است. و کدام شخصیت است که می تواند ادعا کند از خردسالی تا آخر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده است جز علی بن ابیطالب که وحی و تربیت صاحب وحی در اعماق روح و جان او ریشه دوانده. پس او بحق عبدالله است و پرورش یافتۀ عبدالله اعظم است.
و اما کتاب نهج البلاغه که نازلۀ روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیّت و در حجاب خود و خودخواهی خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازۀ یک انسان و
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 214 یک جامعۀ بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه ها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هرقدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. هان، فیلسوفان و حکمت اندوزان، بیایند و در جملات خطبۀ اول این کتاب الهی به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایۀ خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جملۀ کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند بحق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند؛ به شرط آنکه بیاناتی که در این میدان تاخت و تاز شده است آنان را فریب ندهد و وجدان خود را بدون فهم درست بازی ندهند و نگویند و بگذرند، تا میدان دید فرزند وحی را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنند.(569)
27 / 2 / 60
* * *
صلوات و سلام بی پایان به رسول اعظم که چنین موجودی الهی را در پناه خود تربیت فرمود و به کمال لایق انسانیت رسانید. و سلام و درود بر مولای ما که نمونۀ انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقی است و خود الگوی انسانیت و مظهر اسم اعظم است.(570)
27 / 2 / 60
* * *
این روز روزی است که علی بن ابیطالب ـ سلام الله علیه ـ که باب وحی وامانتدار وحی بود متولد شد. واین روزی است که قرآن کریم وسنت رسول اکرم به ولادت این مولود بزرگ، مفسر پیدا کرد وپشتوانۀ وحی وپشتوانۀ اسلام به وجود این مبارک مولود، قوی شد، که اتمام بعثت، به وجود این مولود بزرگ شد. وباید بگوییم فتح باب وحی وتفسیر وحی وادامۀ وحی، به وجود مقدس این سرور [متحقق] شد. من این روز را، که
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 215 هم روز بعثت است وهم روز ولایت است وهم روز نبوّت است وهم روز امامت، به همۀ آقایان وهمۀ ملت تبریک عرض می کنم.(571)
28 / 2 / 60
* * *
اساساً سربازان اسلام، اگرچه نامدار باشند، در این جهان گمنامند. نامدارترین سرباز فداکار در اسلام، امیرالمؤمنین است و او گمنامترین سرباز است. با کدام تفکر عرفانی، فلسفی، سیاسی و کدام قلم و زبان و بیان، بشر این سرباز گمنام را معرفی کند و بشناسد و بشناساند؟(572)
14 / 2 / 62
* * *
مولود امروز، وصف کردنی نیست، آنچه که وصف کنند از او، دون شأن اوست و آنچه شعرا و عرفا و فلاسفه و دیگران دربارۀ او گفته اند، شمه ای از آن چیزی است که او هست. غالباً مسائلی که درک می کرده اند و می کنند راجع به مولا علی بن ابی طالب، عرضه می داریم. آن چیزهایی را که ما نمی توانیم درک کنیم و دست عرفا و فلاسفه و دیگران از آن کوتاه هست، آن چیز قابل ذکر نیست. انسان تا نشناسد، نمی تواند بگوید و آن مقداری هم که در دسترس ماست، آن قدر زیاد است که گفتن او محتاج به زمانهای طولانی است. ولهذا ما باید در پیشگاه مبارک ایشان عذرخواهی کنیم و عذر تقصیر بخواهیم که ما قاصریم و نمی توانیم بیان کمال شما را بکنیم.
آن چیزی که موجب تأسف است این است که نگذاشتند حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ آن طور که باید و دلخواه اسلام است، جلوه پیدا کند.(573)
15 / 1 / 64
* * *
حضرت امیر را همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن ـ در روایات است این
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 216 ـ نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب، حضرت امیر هم این طور است، رسول خدا هم این طور است. مراحل طی شده است، تنزل پیدا کرده است. از وجود مطلق تنزل پیدا کرده است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت، در عالم طبیعت این وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولیای بزرگ خدا. بنابراین، اینکه حدیث غدیر را ما حساب کنیم که می خواهد یک معنویتی را برای حضرت امیر یا یک شأنی برای حضرت امیر درست کند نیست. حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده است که خدای تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد.(574)
2 / 6 / 65
* * *
این دو بزرگوار همان طوری که در عالم غیب و غیبِ غیب با هم بودند و متحد بودند، در عالَم هم که آمدند، در این دنیا هم که آمدند اینها اخوت داشتند، برادری داشتند و یک بودند.(575)
1 / 1 / 66
* * *
اخوتی که بین آن دو بزرگوار بوده است ما تبعیت کنیم از آنها و اخوت داشته باشیم. همان طوری که آنها در تمام ایام عمرشان در این عالم در تمام اوقات با هم بودند و پشتیبان هم بودند و یکی به تبعیت آن دیگری همۀ امور را محول به او کرد و همۀ امور را به تبعیت او به جا آورد و با او بود و برادر او بود در همۀ امور.(576)
1 / 1 / 66
* * *
ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 217 بوده، و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، این بندۀ رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است.(577)
15 / 3 / 68
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 218