بخش سوم: تاریخ پیامبر اکرم (ص)
فصل سوم: حکومت پیامبر (ص)
امارات
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1380

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1393

زبان اثر : فارسی

امارات

‏ ‏

امارت

‏ ‏

‏     ‏‏[‏‏پیامبر(ص)‏‏]‏‏ تشکیل یک حکومت عادلانه که پایه اش بر قوانین آسمانی استوار بود‏‎ ‎‏داد و پس از بیست و چند سال کوششهای طاقت فرسا با گفتارهای منطقی الهی و سیره و‏‎ ‎‏کردار عادلانه و اخلاق بزرگ جالب قلوب و نیروهای شگرف آسمانی و زمینی و‏‎ ‎‏جانبازی فداکاران در راه آیین مقدس خدایی موفق به یک تشکیلات با اساسی شد که‏‎ ‎‏پایه اش با عدالت و توحید برقرار بود و پیغمبر اسلام چنانچه می دانید و در تواریخ جهان‏‎ ‎‏خواندید تا آخرین روز زندگانیش از کوشش در راه انداختن چرخهای توحید خدا و‏‎ ‎‏توحید کلمه و توحید آرا و عقاید خودداری نکرد تا پایۀ دین و آیین و نظام مدینۀ فاضله‏‎ ‎‏استوار و برقرار شد.(288)‏

*  *  *

‏ ‏

‏     رسول اکرم(ص) ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ در رأس تشکیلات اجرایی و اداری جامعۀ مسلمانان قرار‏‎ ‎‏داشت. علاوه برابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام، به اجرای‏‎ ‎‏احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. در‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 117

‏آن زمان مثلاً به بیان قانون جزا اکتفا نمی کرد، بلکه در ضمن به اجرای آن می پرداخت:‏‎ ‎‏دست می برید؛ حد می زد و رجم می کرد.(289)‏

*  *  *

‏ ‏

‏     تاریخ گواهی می دهد که ‏‏[‏‏پیامبر اکرم(ص)‏‏]‏‏ تشکیل حکومت داده، و به اجرای قوانین‏‎ ‎‏و برقراری نظامات اسلام پرداخته و به ادارۀ جامعه برخاسته است. والی به اطراف‏‎ ‎‏می فرستاده؛ به قضاوت می نشسته، و قاضی نصب می فرموده؛ سفرایی به خارج و نزد‏‎ ‎‏رؤسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده؛ معاهده و پیمان می بسته؛ جنگ را فرماندهی‏‎ ‎‏می کرده. و خلاصه، احکام حکومتی را به جریان می انداخته است.(290)‏

*  *  *

‏ ‏

‏     رسول اکرم که تاریخش را خوب می دانید دیگر که تنهایی مبعوث شد، سیزده سال‏‎ ‎‏نقشه کشید و ده سال جنگ کرد، نگفت که ما را چه به سیاست. اداره کرد ممالکی را،‏‎ ‎‏مملکتی را، نگفت ما چکار داریم..(291)‏

29 / 11 / 56 

*  *  *

‏ ‏

‏     در صدر اسلام قلوب مردم متوجه به حکومت بود. حکومت صدر اسلام؛ حکومت‏‎ ‎‏در قلوب بود. و لهذا با جمعیتهای کم بر امپراتوریهای بزرگ غلبه کردند.(292)‏

13 / 12 / 59 

*  *  *

‏ ‏

‏     پیغمبر اسلام در سیاست دخالت نمی کرد؟ می توانید بگویید پیغمبر هم یک‏‎ ‎‏عامل سیاسی بوده، پس کنار؟ در امور سیاست وارد نمی شد؟ تمام عمرش در امور‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 118

‏سیاسی بود؛ تمام عمرش را صرف کرد در سیاست اسلامی و حکومت اسلامی تشکیل‏‎ ‎‏داد.(293)‏

10 / 4 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏     اینها از اول وارد سیاست بودند؟ مدتی که مکه بود، حضرت رسول (ص)‏‎ ‎‏نمی توانست یک حکومتی تشکیل بدهد، لکن مشغول جمع آوری افراد بود، مشغول‏‎ ‎‏یک سیاست زیرزمینی بود. بعد که کار را درست دید و آمدند به مدینه، آنجا دیگر‏‎ ‎‏حکومتی بود، تشکیل دادند و فرستادند‏‎[1]‎‏. همان آخری هم که در رختخواب رحلت‏‎ ‎‏خوابیده بودند، جیش اسامه بیرون شهر مهیا بودند برای رفتن و حضرت رسول گفت:‏‎ ‎‏«خدا لعنت کند کسی را که تخلف کند» ـ به حسب روایت ـ از جیش اسامه‏‎[2]‎‏. قضیه، بعد‏‎ ‎‏از مرگشان هم می خواستند درست بکنند ـ کردند درست. آن همه شمشیری که حضرت‏‎ ‎‏امیر زد، به ما حالی کرده بودند که یکی از خلاف مروتها پوشیدن لباس جندی است. این‏‎ ‎‏خلاف است، این با عدالت نمی سازد! حضرت امیر هم مگر عادل نبود؟ سیدالشهدا مگر‏‎ ‎‏عادل نبود؟ خلاف مروت بود آن کاری که سیدالشهدا می کرد؟! آن کاری که حضرت امیر‏‎ ‎‏می کرد؟!(294)‏

10 / 4 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏     پیغمبراکرم کدام روز نشست همین طوری فقط مسئله بگوید، کاری به کار جامعه‏‎ ‎‏نداشته باشد؟ اینهایی که می گویند «آخوند چه کار دارد به امور سیاسی»، پیغمبراکرم‏‎ ‎‏کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل می داد، با اشخاصی که به ضد‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 119

‏اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه می کرد، جنگ می کرد.(295)‏

18 / 6 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏     شما اگر صدر اسلام را ملاحظه کنید، می بینید که اسلام از زمان پیغمبر ـ صلی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله و سلم ـ حکومت تشکیل داده است، قوای نظامی و انتظامی داشته است. در‏‎ ‎‏سیاستها دخالت می کرده است و مسجد النبی مرکز سیاست اسلامی بوده است و ثقل‏‎ ‎‏قدرت اسلامی.(296)‏

3 / 5 / 61 

*  *  *

‏ ‏

‏     رسول الله ، پایۀ سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و‏‎ ‎‏سلم ـ تشکیل حکومت داده است؛ تشکیل مراکز سیاست داده است. و سایر خلفای‏‎ ‎‏اسلام تا آنجایی که به انحراف کشیده نشده بود در صدر اسلام، باید همۀ آنها را نفی‏‎ ‎‏کنند. باید آنها را این آخوندهای درباری و این سلاطین نوکر مآب، باید پیغمبر اکرم و‏‎ ‎‏خلفای اسلام را طرد کنند، و بگویند که آنها مسلم نبودند. برای اینکه آنها دخالت در‏‎ ‎‏سیاست می کردند. سیاستی که در صدر اسلام بود یک سیاست جهانی بود. پیغمبر‏‎ ‎‏اسلام دستش را دراز کرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت می کرد به اسلام؛‏‎ ‎‏و دعوت می کرد به سیاست اسلامی و حکومت تشکیل داد، و خلفای بعد حکومت‏‎ ‎‏تشکیل دادند. و از صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آن وقتی که انحراف در کار نبود،‏‎ ‎‏سیاست و دیانت توأم بودند.(297)‏

12 / 10 / 61 

*  *  *

‏ ‏

‏     ما تابع حضرت رسول و ائمه ـ علیهم السلام ـ هستیم که همۀ امور دست آنها بود،‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 120

‏حکومت تشکیل دادند و مردم را هدایت نمودند.(298)‏

4 / 3 / 62 

*  *  *

‏ ‏

‏     اصولاً اساس اسلام از سیاست است. به وسیلۀ پیغمبر اسلام و پس از آن تا مدت ها‏‎ ‎‏حکومت تشکیل داده می شد، و آنها تمام امور سیاسی را در دست می گرفتند.(299)‏

2 / 6 / 62 

*  *  *

‏ ‏

‏     پیغمبر اکرم در عین حالی که وظایف شخصی خودش را بجا می آورد و خلوتها با‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی داشت، تشکیل حکومت داد و به انحاء عالم برای دعوت آدم‏‎ ‎‏فرستاد و مردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کردند بعد به اجتماع. این طور نبود که‏‎ ‎‏بنای او این باشد که بنشیند توی خانه و ذکر بگوید. ذکر می گفت، لکن همان ذکر هم‏‎ ‎‏خودسازی بود. دعا می کرد، ولی همان دعا هم، هم خودسازی و هم مردمسازی بود و‏‎ ‎‏مردم را تجهیز می کرد برای مقاومت. تمام ادعیه ای که در لسان او و ائمۀ مسلمین واقع‏‎ ‎‏شده است، تمام این ادعیه، در عین حالی که دعوت به معنویات است، از راه دعوت‏‎ ‎‏معنویات، تمام مسائل مسلمین اصلاح می شود.(300)‏

23 / 2 / 63

*  *  *

‏ ‏

‏     آن وقت هم که به مدینه تشریف آوردند و تشکیل حکومت دادند، باز هم منتظر این‏‎ ‎‏نشدند که قدرت زیاد پیدا بکنند. باز هم دعوت خودشان را به طور گسترده تری بجا‏‎ ‎‏آوردند، و مردم را به وظایف شخصی و اجتماعی، سیاسی دعوت کردند.(301)‏

23 / 2 / 63 

*  *  *


کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 121

‏     رسول خدا سیاست داشت و حکومت بدون سیاست ممکن نیست.(302)‏

2 / 6 / 65 

*  *  *

‏ ‏

‏     رسول خدایی که سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد،‏‎ ‎‏یک حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه، عدالت ایجاد بشود.(303)‏

2 / 6 / 65 

*  *  *

‏ ‏

‏     مسئلۀ حکومت در زمان پیغمبر بوده و سیاست هم بوده در زمان امیرالمؤمنین بوده و‏‎ ‎‏سیاست هم بوده.(304)‏

2 / 6 / 65 

*  *  *

‏ ‏

‏     اگر پیغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدینه نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود و دیگر‏‎ ‎‏کاری هم نداشت، ما هم می رفتیم همین کار را می کردیم؛ ما تأسی می کردیم. اما کسی که‏‎ ‎‏آمده است، از همان اول که آمده است در مکه مشغول مبارزه بوده است ـ یک نحوی‏‎ ‎‏غیر از آن نحوی که در مدینه دیگر مسلحانه بود ـ تا وقتی آمد مدینه، در مدینه که آمد‏‎ ‎‏حکومت تشکیل داد. فرستاد؛ مبلغ فرستاد؛ حکومت فرستاد در همه جا؛ آن جایی که‏‎ ‎‏دستش می رسید. مژده داد ایشان به مردم که ما می گیریم دنیا را، همه را از بین می بریم،‏‎ ‎‏روم را از بین می بریم، ایران را از بین می بریم؛ یعنی، از آن وضعی که آنها دارند که‏‎ ‎‏بت پرستی می کنند یا آتش پرستی می کنند، این را از بین می برند. و الاّ احیا کردند همین‏‎ ‎‏مدت کوتاهی که پیغمبر اکرم زندگی کرد؛ احیا کرد بشر را.‏

‏     مسلمین باید تأسی کنند به او که او چه کرد، ما هم باید آن کار را بکنیم: او حکومت‏‎ ‎‏تشکیل داد، ما هم باید حکومت تشکیل بدهیم؛ او جنگ کرد، ما هم باید جنگ بکنیم؛ او‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 122

‏دفاع کرد، ما هم باید دفاع کنیم.(305)‏

19 / 8 / 66 

*  *  *

‏ ‏

‏     پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزۀ‏‎ ‎‏بسط عدالت اجتماعی..(306)‏

15 / 3 / 68 

*  *  *

‏ ‏

‏     ‏‏حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی،‏‎ ‎‏همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و اوصیای‏‎ ‎‏بزرگوارش برای آن کوشش می کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است،‏‎ ‎‏چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است.‏‏(307)‏

15 / 3 / 68 

*  *  *

‎ ‎

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 123

  • )) اشاره به لشکری که پیامبر اکرم(ص) برای فرستادن به مرز روم تدارک دید و فرماندهی آن را بر عهده اسامة بن زیدبن حارثة نهاده بودند.
  • )) «جهّزوا جیش اسامة، لعن الله من تخلَّف عنه». الملل و النحل؛ ج 1، ص 23.