قطعاً برای مدیریت یک سد نیاز به واحدی است که بتواند کل سیستمهایش را کنترل کند. چنین وظیفهای برعهده برج آبگیر است. به عبارتی این برج اتاق فرمان سد است. برج آبگیر داخل آب ساخته شده و قسمت بالایی آن، یعنی همان جایی که مسئولان کنترل سد در آن کار میکنند بالاتر از سطح آب قرار دارد.
Õ چطور به برج آبگیر میروند؟ با قایق؟ و اصلاً اگر آب پشت سد به میزان زیادی بالا بیاید که محل کار آنها و خودشان غرق میشوند؟
رفتوآمد به برج آبگیر از طریق پلی صورت میگیرد که بین برج و خشکی ساخته میشود. هیچوقت هم چنین اتفاقی نمیافتد که آب آنقدر بالا بیاید که به قسمت فوقانی برج آبگیر برسد چون سدها چیزی به نام سرریز دارند. از نامش پیداست که چه کاری انجام میدهند، به دلایل مختلف آب نباید آنقدر بالا بیاید که از روی سد عبور کند. مثلاً اینکه اگر چنین اتفاقی برای یک سد خاکی بیفتد باعث شسته شدن خود سد و از بین رفتن آن خواهد شد. برای سرریز نشدن آب از روی سد، مقداری پایینتر از ارتفاع سد، جایی برای فرار آب ساخته میشود که اگر میزان آب به هر دلیلی بیش از اندازه شد بتواند از آنجا خارج شود. از دیگر قسمتهای یک سد میتوان به تونلهای انحراف اشاره کرد، تونلهایی که هر وقت لازم باشد میتوان دریچه آنها را باز کرد.
Õ وظیفه این تونلها؟
تونلها از پشت سد شروع شده و تا بعد از سد ادامه دارند. با باز شدن دریچه تونلها آب میتواند وارد تونل شده و به قسمت پایین دست برسد بنابراین توسط آنها میتوان آب پشت سد را به بعد از سد هدایت کرد و همین میتواند برای مواقعی که آب زیاده از حد بالا آمده، آنقدر که دیگر سرریز هم نمیتواند جوابگو باشد به سرریز کمک کند. در سدی که من کار میکردم دو تونل وجود داشت، طول یکی از آنها حدود ششصد و پنجاه متر و طول دیگری حدود چهارصد و پنجاه متر بود. دهانه یکی از این تونلها در کف رودخانه قرار داشت. ببینید، آب در جریان خود همیشه گلولای به همراه میآورد. این گلولای در پشت سد جمع شده و به مرور میزان آن زیادتر میشود. وجود گلولای در پشت سد باعث میشود که کارکرد سد کاهش پیدا کرده و حتی عملاً از دست برود. پس لازم است که گاهی سد لایروبی شده و گلولای آن تخلیه شود. با باز کردن دریچه تونلی که در کف رودخانه قرار دارد میتوان انتقال گلولایها را به جایی بعد از سد انجام داد و به این ترتیب سد را لایروبی کرد.
او را گرفته بودند پیدا شد. بدنش پر از موهای قهوهای بود. شبیه خرس بود. اما خرس نبود. او با یک زغال، خرت و خرت روی دیوار خط میکشید و جلو میآمد. گاهی هم شبیه هوف هوف اسبها
مجلات دوست کودکانمجله کودک 504صفحه 14