فروشنده : «چون بچه های خوبی هستید این را ببرید با تخفیف.» آرین : «اما ما همان ابالفضل بزرگه را می خواهیم . حتی بلیت اتوبوس مان هم مال شما. حالا آن را به ما می دهید؟» فروشنده: « ابالفضل چه روی پرچم بزرگ ، چه روی پرچم کوچک، بزرگ است.» یاسمن :« دیدی آرین ،دیدی گفتم نمی توانیم بخریمش ؟»
فروشنده: « صبر کنید بچه ها ، برگردید ببینم چرا رفتید؟ مگر نیامده بودید برای امام حسین خرید کنید؟» یاسمن: « ببخشید آقا .پولمان کم بود.»
فروشنده: « بیایید داخل مغازه ببینیم چه می توانیم .» آرین : « ما که دیگر کاری نمی توانیم بکنیم. مگر این که بخواهید کاری بکنید!»
فروشنده :« عزیزان من ،عزاداری که به این چیزها نیست . مهم این است که دل آدم غمگین باشد. این ها بهانه است تا یاد آن ها یی که دوست شان داریم باشیم . حالا پرچم ،چه بزرگ باشد، چه کوچک ... گفتید تکیه تان مال بچه هاست، نه ؟ اگرمرا هم قابل بدانیدو مثل یکی از خودتان قبول کنید من هم می خواهم کمکی به تکیه تان بکنم...
همین بود که می خواستید، نه ؟ ببریدش . پولش را هم نمی خواهید بدهید. با آن چیز دیگری برای تکیه تان بخرید . بلیت های تان هم مال خودتان . فقط...
در مورد چیزهایی که گفتم فکرکنید، باشد؟ هر دو :«چشم» آرین:« بفرما» یاسمن خانوم دیدی گفتم خدا خودش به ما کمک می کند؟»
فروشنده :« فراموش نکنید ما را هم دعا کنید . شما بی گناهید و دعای تان زود مستجاب می شود... اگر کار دیگری هم از دستم بر می آید بگویید انجام دهم . همان اول که آمده بودید شنیدم که این دختر خانم بهت می گفت که خیلی دوست دارد پشت این چرخ ها بنشید و کمی بدوزد... حسین آقا ، بی زحمت از پشت چرخ بلند شوید تا... »
-نام: ساموئل اتوئو
-سن : 28 سال
-ملیت: کامرون
-باشگاه قبلی: بارسلونا
-باشگاه فعلی: اینترمیلان
مجلات دوست کودکانمجله کودک 414صفحه 37