آیا می دانید که ..
اگر فضانوردان لباس مخصوص فضا را به تن نکنند یا با حرارت زیاد خورشید می سوزند یا در فضای سرد وتاریک ، به دور از نور خورشید ، یخ می زنند.
شاتل فضایی مثل موشک می تواند به فضا برود . سپس مانند یک هواپیمای بی موتور به زمین باز می گردد. شاتل بیش از صد جامبوجت قدرت دارد وظرف مدت هشت دقیقه وارد فضا می شود. بر خلاف موشک ، شاتل فضا پیمایی است که دوباره می تواند مورد استفاده قرار بگیرد.
خورشید یک ستاره است و از همه ی ستاره های جهان به ما نزدیکتر است . خورشید کره ای است که از گاز های گداخته و درخشان تشکیل شده وهر چند وقت یکبار در سطح آن انفجار های عظیم گازی رخ می دهند. در سطح خورشید لکه های تیره رنگی هم هست که به لکه های خورشیدی معروفند . درجه حرارت این لکّه ها از نقاط دیگر خورشید کمتر است . داغ ترین نقطه ی خورشید هسته ی آن است. علی سینایی 12 ساله از تهران
خاطرات یک صابون
امروز در سبد یک خانواده قرار گرفتم و مرا از فروشگاه خریدندو به خانه شان بردند. من گوشه ی نایلون خرید جاخوش کرده بودم و خیال نداشتم خارج شوم که کودک خانواده مرا از آن زیر بیرون کشید و با من کمی بازی کرد . بعد هم زرورق مرا کند و در دستشویی قرار داد . هنوز در خانه ی جدید ام جابه جا نشده بودم که نگاهم به دست های سیاه کودک افتاد . حسابی کثیف شده بودند. خودم را به جلو هل دادم تا توجه بچه را به خورم جلب کنم واو دست هایش را با من بشوید ، اما خبری نشد . همین طور نگران کودک بودم که با آن دست های کثیف چیزی نخورد که ناگهان همان کودک از راه رسید . دست هایش را به طرف من دراز کرد . اولش خوشحال شدم ولی وقتی کودک چندین بار مرا زیر آب سرد برد وتنم را لرزاند ، بعد هم محکم مرا به دست هایش کشید تا شاید بتوانم با سیاهی های دست هایش بجنگم ،تازه به خودم آمدم و از خوشحالی پس افتادم . پاک کردن دستهای جوهری کودک، کار من نبود،اما مثل اینکه کودک دست بردار نبود . او آنقدر مرا زیر آب برد که نصف تنم آب شد . حالا خسته و خیس در جا صابونی قرار گرفته ام . امید وارم بتوانم امشب خواب آرامی داشته باشم . سوسن مقصودی از کرمان
عزاداری سید الشهداء
هر سال ماه محرم که می شد و به مراسم عزاداری امام حسین (ع) که نزدیک می شدیم ، در منزل مادر بزرگ غلغله ای بر پا می شد . همه ی همسایه ها جمع می شدند و دیگ های نذری برای مراسم آماد می شد . مادر بزرگ هیچ سالی این مراسم را فراموش نمی کرد. همه ی فامیل و آشنایان دور هم جمع می شدیم و در سوگ آقایمان اشک می ریختیم و عزا داری می کردیم . اما امسال وضعیت فرق می کرد . مادر بزرگ دیگر بین ما نبود . چند ماهی می شد که در غم از دست دادنش سوگوار و عزا دار بودیم ودلمان حسابی برایش تنگ شده بود. خانه ی مادر بزرگ خلوت وخالی افتاده بود. ما نوه ها تصمیم گرفتیم امسال هم مراسم اعزا داری سیدالشهداء را در خانه ی مادر بزرگ بر پا کنیم . قبل از این که پدر ها و مادر هایمان این خانه را بفروشند وبین خودشان تقسیم کنند، تصمیم گرفتیم حداقل آخرین مراسم را در همین جا بر پا کنیم . تدارک کارها کار آسانی نبود و احتیاج به یک برنامه ریزی دقیق داشت . به همین جهت بزرگترین ما ، مدیریت کار را بر عهده گرفت . هر چه به روز های تاسوعا و عاشورا نزدیک تر می شدیم دلهره مان بیشتر می شد ولی از آنجایی که دست خدا، مثل همیشه ، در این مراسم همراهمان بود. کارها با نظم خاصی پیش رفت . مراسم آغاز شد و مثل هر سال همه دور هم جمع شدیم . احساس خوبی داشتم. احساس می کردم مادر بزرگ از آسمان ما را می بیند و به ما لبخند میزند او از این کار ما خیلی خوشحال بود. ما هم از این که توانسته بودیم مراسم عزاداری را مثل همیشه با شکوه برگزار کنیم ، خوشحال بودیم وخدارا شکر می کردیم . رویا احمد زاده ، 14 ساله ، از بابل
مقدمه
جذاب ترین لحظات فوتبال ، زمان به ثمر رسیدن گل است . معمولاً در گل زدن ، مهاجمان تیم نقش اصلی را بر عهده دارند . فوروارد ها یا نوک های حمل ، بازیکنان استثنایی با مهارت خاص در به ثمر رساندن گل هستند . کتاب در مجله این هفته ، شمارا با مطرح ترین مهاجمان فوتبال جهان آشنا می کنند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 414صفحه 3