
مهمانی دعوت می¬شدند. مردان در قسمت بیرونی و زنان در اندرونی خانه می¬نشستند. پیش از خوردن
شام، نوزاد را در بغل پدر بزرگ (پدر پدر یا پدر مادر)می¬گذاشتند. آنگاه پس از مشورت، چند نام را انتخاب
می¬کردند و روی تکه کاغذی می¬نوشتند وآن را لای قرآن می¬گذاشتند. پدر بزرگ در
گوش بچه اذان و اقامه می¬گفت و بعد یکی از کاغذها را از لای قرآن
بیرون می¬کشید، و بدین ترتیب نام نوزاد معلوم می¬شد. پس از
نامگذاری، پدر بزرگ به نوزاد رونما (یاهدیه) می¬دادند. اگر دختر بود
گوشواره یا پول و اگر پسر بود، بازوبند طلا یا پول. معمولاً نام نوزاد را
از نام امامان و خاندان پیغمبر می¬گرفتند. به امید این که پیامبر و
خاندان او حافظ کودک باشند و او دنباله¬روی آنان. بعضی¬ها
هم اسم کودکشان را بر اساس روز یا ماهی که در آن به
دنیا آمده بود، انتخاب می¬کردند. مثل نوزادی که در نوروز
به دنیا می¬آمد، اسمش را میگذاشتند نوروزخان یا آنکه
عید قربان به دنیا می¬آمد نام قربان را برایش انتخاب
می¬کردند.
وقتی که نام بچه انتخاب می¬شد، آن را همراه با
روز تولد در پشت قرآن می¬نوشتند. گاهی پیش می¬آمد
که در پشت یک قرآن نام و روز تولد چند نسل از یک
خانواده، نوشته می¬شد و مانند یک ارثیۀ فامیلی نسل
به نسل نگهداری و به نسل بعدی سپرده می¬شد.
پس از نوشتن نام نوزاد پشت قرآن یک کیسه
برنج یا گندم را دور تا دور رختخواب مادر
نوزاد می¬ریختند. این برنج یا گندم تا
شب دهم تولد همانجا می¬ماند. بعد آن
را جمع می¬کردند و به کبوترهای
امام¬زاده¬ها می¬دادند.
آن وقت نوبت به شام می¬رسید.
اگر زمستان بود در میان سایر غذاها
آش هم می¬پختند. البته شیرین¬پلو و
قورمه¬سبزی از غذاهای اصلی شب نامگذاری بود.
بعد از شام هم مهمانان با آجیل و شیرینی¬های خانگی پذیرایی می¬شدند. آخرشب مهمان¬هایی که
غریبه¬تر بودند، می¬رفتند ولی نزدیکان مادر پیش او می¬ماندند و تا صبح به قصه¬گویی و فندق بازی و
خاطره تعریف کردن می¬گذشت.
فندق بازی: فندق بازی به این صورت بود که یک فندق را در یکی از دستها پنهان می¬کردند و نفر بعدی باید حدس می¬زد فندق در
کدام دست است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 15صفحه 15