تا بالاخره همه ی پول ها تمام و خودش بی پول شد!
خیلی خوشحالم دیگه گدا هستم!
پدر برای پسر وسطی یک عدد الاغ به اِرث گذاشته بود
فقط همین؟
پسر وسطی تصمیم گرفت میوه بخرد و بارِ الاغ کند و ببرد و بفروشد و پولدار شود پس هی بارِ الاغ کرد...
عَرررر!
برو خَرِ خوشگلم من دیگه پولدارم!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 256صفحه 15