جادوگر با تعجب پرسید: «چه طوری؟»
موش گفت: «من این سیب را به شما میدهم و شما به من پنیر میدهید. این طوری!»
جادوگر، با خوشحالی رفت و یک تکه پنیر برای موش آورد. موش یک گاز گنده به پنیر زد. جادوگر هم یک گاز گنده به سیب زد.
بعد هر دو باهم خندیدند و سیب و پنیر خوردند. از فردای آن روز، همهی سیبهای درخت، یکی یکی پنیر شدند و همهی پنیر های خانهی جادوگر، تکه تکه، سیب شدند!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 95صفحه 6