قصهی حیوانات
1) یک روز وقتی قهوهای و دوستش مشغول بازی بودند. قهوهای به آسمان نگاه کرد.
2) آسمان پر از ابر بود.
3) قهوهای گفت: «همهی این ابرها مال من است!» دوستش گفت: «نه! همهی ابرها مال من است!»
4) این طوری شد که قهوهای و دوستش با هم دعوا کردند و بعد با هم قهر شدند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 66صفحه 20