![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/166/166_18.jpg)
فریاد زد: «این صدای توفان است.» توفان آمد و را برد! توفان خورشید را برد!»
نزدیک آمد و دوباره فریاد زد: « عزیز! بیدار شو. بیدار شو. توفان را با خودش برد!»
خسته و خوابآلود چشمانش را باز کرد و را دید که وحشت زده کنار او نشسته است.
پرسید: « جان! چی شده؟ چرا فریاد میزنی؟» گفت: «توفان آمد و را با خودش برد!» با بیحوصلگی گفت: «هیچ چیز نمیتواند را ببرد.» گفت: «نگاه کن! به آسمان نگاه کن آن جا نیست.» به آسمان نگاه کرد. همین موقع دوباره صدای همه جا پیچید.
از ترس سرش را زیر بال پنهان کرد و گفت: «دیدی! این صدای توفان است، هـمان که را با خودش برد!» گفت: «این صدای است.» با تعجب پرسید: ؟ تو گفته بودی توفان میآید. وقتی وزید من میان شاخههای درخت نشستم و به آسمان نگاه کردم و دیدم که آن جا نیست. توفان را ندیدم اما صدای آن را شنیدم. همین صدا بود!»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 62صفحه 18