با معرفی شخصیتهای داستان به کودک از بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند
خورشید
باد رعد و برق
توفان پرنده
جغد
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز وقتی که گرم و زیبا، درست وسط آسمان میدرخشید. پرواز کرد و از درخت دور شد. هنوز بیدار بود. را دید و گفت:«از درخت دور نشو.به زودی هوا توفانی میشود.»
پرسید: «توفانی؟ توفانی دیگر چیست؟» اما به خواب رفته بود و سوال را نشنید تا به آن جواب بدهد. شاد و آرام پرواز میکرد که ناگهان وزید و وزید و چیزی نمانده بود که را با خودش ببرد. خود را به درخت رساند. در میان شاخههای آن نشست و به آسمان نگاه کرد. نبود. انگار کسی آن را برده بود. همین موقع صدای همه جا پیچید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 62صفحه 17