امام حقیقت نامکرر
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1386

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : اکبری، منوچهر

امام حقیقت نامکرر

امام حقیقت نامکرّر

 

 دکتر منوچهر اکبری

 

 

‏بیش از همه برای نسلهایی که توفیق درک امام را نداشتند و یا در دوران نوجوانی و کمتر از آن بودند شناخت اندیشه های بلند حضرت امام ضروری است. بی تردید با گذر زمان و ناسازگاری زمانه، تنها ضامن استمرار خط و اندیشه و تفکر و تلقی ایشان از اسلام، بازگشت نسل دومی ها به کوثر اندیشه های الهی اوست. نگاه و تلقی و تفسیر و قرائتی که امام از اسلام داشت با صفت «اسلام ناب» یا «اسلام ناب محمدی» از سایر قرائت ها متمایز بود. هنر بزرگ امام این بود که از همان اسلامی که رنگ باخته، و از آن نیم نفسی باقی مانده بود، اسلامی انقلابی ساخت. آن کار بزرگ و معجزه مانند، بی مدد و عنایت حضرت حق، شدنی نبود. از شعله های نهفته در خاکستر وجود همان مذهب بود که آتشی برافروخت تا همۀ مشتاقان نور و روشنی را گرما بخشد. امام با بردباری خاص خود و طراحی دقیق نخست چشمهای اصحاب و اهالی معرفت را شست و آنان را برای طی طریق آماده ساخت. مردی که هفت شهر عشق را طی کرد و از پس سختی ها و آزمونهای گوناگون آن با سربلندی برآمد. مردی که با جانی ‏


‏سرشار از شیدایی و نظری بلند به فکر ساختن جهانی نو بود. مردی که با درک برکت سفر چهارم از اسفار صدرائی برای رهائی امت خویش، صبغۀ الهی به خود گرفته بود. مرد پیش قراول مذهب زنده دلان، مردی که بسیاری از کارهایش تکرار کارهای پیامبران بود. مردی که چون جدش امام حسین برای اقامه عدل و احیای دین خدا قیام کرد. مردی که چون ابراهیم بت شکنی کرد. مردی که چون مسیح با نفس روح اللهی، امتش را جان تازه بخشید. مردی که چون رسول الله برای اکمال و احیای دین خدا آمد. مردی که چون رسول الله همه را برای یاری دین خدا دعوت کرد. مردی که در زهد و ترک دنیا و عبادت و انس با قرآن زبانزد اصحاب اخلاق بود و در اعتقاد عمیق به نصرت و پیروزی دین خدا، اندک تردیدی به دل راه نمی داد. امامی که چونان رسول الله یاران واقعی را در تبعید و حصر تربیت می کرد.‏

‏مردی که برای یاران باران مهر بود و برای دشمنان دین خدا آتشفشان قهر و غضب. امام کارهایی سترگ کرد که تصور آن کارها حتی امروز برای برخی سخت است. در فضای منجمد و بستۀ حوزۀ آن روزگار فلسفه درس می داد که از نظر برخی متحجران جرم کوچکی نبود. رهنورد وادی توحید بود و مراحل و منازل عرفان را وادی به وادی از بُعد نظری و عملی طی می کرد. مردی که بوی خدا می داد. مردی که کشتی نشستگان را بی مدد غیر به ساحل نجات و فلاح می رساند. مردی که فقه جواهری را به خدمت زندگی امروز درآورد. مردی که در استنباط احکام از گنجینۀ معارف و فقه اسلامی شهامت خاص و ذهن وقّاد و خارق العاده داشت. مردی که اندیشه ها و افکارش نه تنها در زمان حیات بلکه حتی پس از حیات گره گشایی می کند. مردی که با سرانگشت تدبیر و اخلاص و ایمان مستحکم، بزرگترین انقلاب قرن را رهبری کرد. مردی که تفکر دینی را در رگ رگ حیات امت وارد ساخت. مردی که با ارتش شاهنشاهی، پس از پیروزی به قدری استادانه و مدبّرانه برخورد کرد که همان ارتش را در خدمت استمرار و تداوم جمهوری اسلامی درآورد، تا آنجا که در صحنه های نبرد و خون و شهادت حماسه های جاودانه ای از خود خلق کردند و شهیدان والا ‏


‏مقامی تقدیم انقلاب و اسلام کردند. مردی که طنین کلامش روح نواز بود و نسیم نگاهش امیدبخش.‏

‏مردی که حوزه را با دانشگاه دو بال پرواز پرنده دانش و تحقیق و تعلیم و تربیت می دانست مردی که فلسفه را با عرفان آشنا ساخت، مردی که به حضور مردم در همه صحنه های انقلاب، اعتقاد داشت. مردی که به واقع و قلباً مردم را ولی نعمت خود می دانست و هرگز تا پایان عمر پر برکتش از مردم استفادۀ ابزاری نکرد. مردی که در زمان نمی گنجید از همان ابتدای نهضت تا پایان عمر برای اجرای عدالت و احکام الهی جز به خدا و رضایت او نمی اندیشید؛ حتی مصلحت را هم در خدمت اسلام تعریف می کرد. مردی که حدود هجده سال پس از رحلتش، هیچکس نمی تواند به مدد و اندیشه های او کاروانی را به منزل مقصود برساند. خدا نکند برخی تنها برای نفع خویش و حتی اسکات مخالفین خود از آرای او استفاده موردی و ابزاری کنند. دریغا دریغ، از روزی که برخی نه از سر ارادت و قبول قلبی که از سر ناچاری دیگران را به اندیشه ها و آرای ایشان ارجاع دهند. امام، زنان را به عنوان نیمی از پیکرۀ جامعۀ ایرانی واقعاً قبول داشت و دیدیم تمهیداتی برای حرکت و حضور آنان در انقلاب فراهم می کرد. در حالی که برخی معتقد به برابری حقوق زن و مرد در هیچ سطح و زمینه ای نبودند، امام با آگاهی خاص از نقش و ظرفیت بالای زنان حتی در اداره و پیشبرد امور جنگ آگاه بود. امام می دانست که این کشور را یک گروه، جریان یا جماعت خاص نمی تواند اداره کند. همواره به وحدت امت اسلامی تأکید می ورزید. از همۀ کسانی که به ارکان نظام و قانون اساسی معتقد بودند به واقع بهره مند می شد. آنها را در زیر سایۀ لطف و عنایت ویژۀ خود نگه می داشت. همه را بر خوان برادری و یکدلی و وحدت دعوت می کرد. واقعاً مواظب بود از بد حادثه، کسی به انزوا کشیده نشود. گروهی یا جناحی، گروه یا جناح دیگر را کنار نزند. از آنجا که از ابعاد وجودی بسیار وسیع، عمیق، سترگ و بزرگی برخوردار بود، هیچ کس نمی توانست در هیچ منزلتی از منزلت ها او را تهدید کند یا نسبت به او برتری جویی احساس کند. ‏


‏نیروهایش را در پُستهای مختلف جابجا می کرد ولی مادام که در خط او بودند، در خدمت اسلام و نظام آنان را نگه می داشت. حتی در صورتی که برخی سر نامهربانی داشتند ولی می دانست که در جهت غیرحرکت نمی کنند، با آنان تعامل احترام آمیز داشت. براستی از انزوا و عسرت و کم لطفی نسبت به یاران امام چه راست، چه چپ، چه معتدل و میانه به چه کس باید شکایت کرد؟‏

از دشمنـان بـرند شکایــت به دوستــان   چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم

‏«سعدی»‏

‏مگر آن هُدهُد ره شناس نبود که مرغان را به هفت شهر عشق فرا خواند. این که واقعاً پس از رحلت امام برخی از اصحاب ادب و شعر گفتند با رحلت امام ما بی پدر شدیم واقعاً جمله عمیق و پرمعنایی بود. شاید روزهای نخست ارتحال آن سدره جانشین باغ ملکوت، غربت و تنهایی هجرانش را درک نمی کردیم و شاید در آتش فراقش می سوختیم و نمی دانستیم چه ثلمه ای به جهان اسلام و انقلاب و نهضت وارد شده است؟ تازه احساس می کنیم آنانکه تا دیروز در لاک فراموشی به سر می بردند و در طول دوران مبارزه هیچگاه با امام همگام و هم صدا نبودند، حتی در برابر برخی از فتاوای امام، در خلوت خود نق می زدند از جمله بانکداری اسلامی، موسیقی، حضور زنان در جامعه، پرداخت مالیات و ورزش بانوان و... . اینک میدان را خالی از میدان دار می دانند، بدشان نمی آید خودی نشان دهند و اظهار وجود کنند. آیا کسی می تواند مدعی شود که پس از امام تا کنون یک کلمه جدید فراتر از رهنمودهای آن زعیم گفته است؟ و راهی روشن تر از راه امام فرا راهمان ترسیم کرده است؟‏

‏اینک که هر روز شاگردی از تربیت شدگان مکتب آن فقیه الهی و نستوه و سترگ روی در نقاب خاک می کشند، وظیفه همه کسانی که اهل دردند و مجمر وجودشان از سوز انقلاب و یاد امام گرم است، باید در یک حرکت انقلابی هم خود به اندیشه ها و سیره آن عزیز برگردند و هم چاره ای بیندیشند که از سوی خاک مِهر بُر و زمانۀ فراموشکار، بر دفتر ‏


‏اندیشه های امام گرد غربت و فراموشی ننشیند. مجموعۀ نظام به خصوص دولت که امکانات فراوان در اختیار دارد لازم است در شریان وجودی افراد و جامعه آب بقا و زندگی را از سرچشمه و کوثر معرفت خمینی جاری و ساری کند. یقین دارم که هر چه فاصلۀ ما با اندیشه های امام زیادتر شود از استحکام و ضریب بقا و تداوم نهضت کاسته می شود. اگر با اسلام متحجر و بی رمق می شد کاری کرد که باید دیگران قبل از امام کاری می کردند. خطر این است که برخی چون نمی توانند صبغه و رنگ امام به خود بگیرند. نسلهای بعد را به رنگ خود درآورند و این شیوه، خطرناکترین ضربه به انقلاب امام است که بعدها نمی توان او را به سادگی جبران کرد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کم نبودند بزرگانی که به خصوص در حوزه های دینی از فضل و علم و تقوی برخوردار بودند، اما از آن میانه مردی مردستان بود که توان و نگاهی فراتر از دیگران داشت. راستی یادمان رفته است بسیاری حتی در آن شرایط سخت و کشنده امام را به جدایی و ممانعت از دخالت دین در سیاست تشویق می کردند. صاحب این قلم بر سر آن نیست که آنان را به جرم کم مهریِ دیروز، محاکمه کند یا خدای نکرده به نقد بیرحمانه بکشاند و یا حتی با تنگ نظری که به هیچ عنوان با سیرۀ امام سازگار نبود، عرصه را بر آنان تنگ کند، بلکه هشداری است که آنان فراتر از حق و حد خویش نشینند و به یاران امام، یاران روزهای سخت و آزمون با همراهان روزگار غربت امام، همراهان دوران تبعید و حصر امام، عاشقان روزهای خوف و خطر، مهرورزان روزهای خون و مبارزه و شکنجه و زندان و آوارگی جفا کنند. پاسداری روز افزون از آرا و آثار امام کاری بسیار ارزشمند است و آنان که در نگهداشت و تدوین آثار امام تاکنون تلاش کرده اند و بی مزد و منّت، حتی خود را وقف این مهم کرده اند خدایشان به عدد انفاس خلایق ثواب دهاد، اما نباید صرفاً به تنظیم آثار امام دلخوش بود. نگهداشت آراء و اندیشه و آثار امام در ویترین مأموریت ما نیست. هنر ما امروز باید این باشد که خانه از غیر بپردازیم. باید مواظب باشیم که غفلت و فراموشی دو آفت مخرّب، دامن آثار و افکار امام را نگیرند. بدان دلخوش نباشیم که فقط در ‏


‏روزهای رحلت به یاد امام بیفتیم. در خرداد ماه برای یک هفته یا دو هفته کشور بیاد امام بیفتد و پس از آن هم خاموشی و فراموشی، تا سال دیگر و نکوداشت دیگر. امروز عزمی ملی لازم است تا امکان بهره مندی از آراء و اندیشه های الهی و نورانی امام برای تمام سطوح و اقشار جامعه فراهم شود. مگر رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله خامنه ای نفرمودند این انقلاب بی نام خمینی در هیچ کجای عالم شناخته شده نیست.‏

‏امروز لازم است خود را در سایه آفتاب امام بکشانیم. چون اندیشه های امام برگرفته از قرآن و سنت است به هیچ عنوان کهنه نمی شود. اصول کلی و مبانی اساسی و دور نمای مورد نظر را می توان بر مبنای تفکر و قرائت روشنگر امام ترسیم کرد. نه تنها سند چشم انداز بیست ساله که حتی سند چشم انداز صد سالۀ آینده را هم می توان به اتکای رهنمودها و آثار امام تدوین کرد. امام مفسّر قرآن بود و بزرگ شده مکتب عرفان و معتقد به اصول و مبانی برهان. بی تردید آنکه مأنوس با قرآن است و عرفان را از قرآن گرفته است و برهان را هم سازگار با مبانی و اصول قرآنی تعریف کرده است و پذیرفته است که شرع و عقل مکمل یکدیگرند، نه شرع تعطیل پذیر است و نه عقل حاشیه نشین، نه عرفان ناب ما را به رکود و رخوت و جهود و انحراف می کشاند و نه پای استدلال فقیهانه و عالمانه ما را از چراغ شرع و قرآن و حدیث و سنت و ولایت و شیعه بودن بی نیاز خواهد کرد.‏

‏کلام آخر آن که، ما نیازمندیم بازگشت به امامیم نه امام منتظر ارجاع، به آثار خویش.‏

‏«والسّلام»‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎