بتهای بی حاصل
کسی می آید از آن سوی این دیوارها ، فردا
که با خود می برد ما را به سروقت خدا فردا
کسی که وارث اندوه انسان است از دیروز
و بیرون خواهد آمد از محاق انزوا فردا
برون می آورد خشمش به تسخیر رجز خوانان
دوباره ذوالفقاری از نیام مرتضی فردا
یقین در نای او آوای ابراهیم خواهد بود:
که این بتهای بی حاصل نمی مانند تا فردا
اگر امروز جولانگاه جبر و ناجوانمردی است
جهان را سر به سر فریاد می گیرد فرا فردا
شب ار چه گاه بیداد سیاهی هاست اما نه!
مجالش رو به پایان است با خورشید با فردا
مهرداد محمدی