امام بال فقه را باز کرد
)گزارشی از همایش تحریرالوسیله، شروح و تعلیقات)
همایش «تحریرالوسیله؛ شروح و تعلیقات» از ساعت نه و نیم روز پنج شنبه پنجم بهمن ماه، در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) قم و با حضور حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله موسوی بجنوردی، آیت الله بیات زنجانی و جمع کثیری از علما و فضلای حوزه علمیه قم برگزار گردید.
در ابتدای این همایش و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید، سید حبیب الله موسوی مسئول دفتر قم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) ضمن خوشامد گویی به حاضران در همایش به جایگاه علمی و فقهی حضرت امام اشاره کرد و گفت: تاکنون 162 جلد از شروح، تعلیقات و.. که در خصوص تحریرالوسیله انجام گرفته جمع آوری شده و برای اولین بار بر روی سی دی
تدوین شده و در این جلسه پخش می شود.
این همایش که یکی از موفق ترین همایش های مؤسسه بود و بسیاری از اعاظم حوزه علمیه، اساتید و مدرسین سطوح بالا، محققین و فضلا از طیف های مختلف در آن حضور داشتند، چهار سخنران داشت. در ابتدا آیت الله العظمی جوادی آملی ضمن خیرمقدم گویی به حضار به سخنرانی پرداخت. آیت الله جوادی آملی در ابتدای سخنان خود گفت: این کتاب میوه شجره طوبای حوزه علمیه قم است که این درخت طراوت را آیت الله العظمی حائری بنا نهاد و آیت الله العظمی بروجردی آن را کاملاً آبیاری کرد و آیات و مراجع بزرگوار دیگری در حفظ و حراست او کوشیدند. میوه این مجموعه شد امام خمینی و شجره طیبه ای که ایشان آن را بر پا داشتند که برکات فراوانی داشت و یکی از آنها تحریرالوسیله است.
وی در ادامه افزود: تحریرالوسیله امام دو عنصر محوری دارد، نه وسیله ای که امام او را تحریر کرد وسیلة النجاة سید ابوالحسن اصفهانی(رض) است، نه تحریری که ایشان داشت نظیر تحریر اقلیدس یا تحریر علامه است. وسیلة النجاة مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی وسیله نجات از عذاب آخرت بود. معمولاً صراط نجات، وسیلة النجاة، آنچه را که فقهای پیشین می نوشتند نجات از عذاب قیامت بود ولی این وسیله نجات از سلطه در دنیا و عذاب در آخرت است، این کجا و آن کجا؟ نجات از چه؟ نجات از بردگی و بندگی درون و بیرون از یک سو، نگاه از خضوع، از سوی دیگر. آن تک بعدی و وسیله نجات در آخرت بود، این جامع الاطراف است و وسیله نجات دنیا و آخرت است؛ این کجا و آن کجا؟
آیت الله العظمی جوادی آملی ضمن تشریح «شرح» و «تحریر» تصریح کرد: تحریر اقلیدس یک ریاضی و هندسه فضایی غنی و قوی است، مرحوم خواجه آن را تحریر کرد، اما معنای تحریر اقلیدس به شرح بر می گردد نه تحریر، یعنی آنجا که احتیاج به توضیح داشت، توضیح داد، آنجا که دلیل می خواست برهان اقامه کرد، آنجا که نقدی داشت بر طرف کرد، آنجا که شبهه ای داشت زدود، اینها کارهای شرح است نه تحریر! شما اول و آخر، آخر و اول تحریر علامه را
نگاه کنید، ببینید او چطور تحریر کرد؟ او زوایا را حذف کرد، حواشی را حذف کرد، اقوال نادر را حذف کرد، یحتملات را حذف کرد، فروعی که غیر مبتلا به عملی مردم بود را حذف کرد، فرعی که محل ابتلای عملی است، عملی یعنی عملی! عملی جامعه است. همان فرع به عینه محل ابتلای عملی علمی فقیه است. آنچه محل ابتلای مردم است عملاً محل ابتلای علمی فقیه است. مرحوم علامه(رض) در تحریر آمده این کار را کرده، اما «امام و ما ادراک ما الامام»، او هم وسیله را گفت وسیله نجات از سلطه بیگانه در دنیا و وسیله نجات از خضوع در آخرت است.
وی با اشاره به آزادسازی فقه توسط امام تصریح کرد: تحریر غیر از شرح است؛ شما تحریر رقبه را که شنیده اید، یعنی آزادسازی فقه، آن قسمتی که از او گرفتند ایشان استرداد کرد، آن مقداری که در فقه بود دهان بسته بود، این دهانش را گشود، آن مقداری که در فقه بود دست و بالش بسته بود، این بندها را گشود. فقه را آزاد کرد نه اینکه فقه را شرح کرد! چرا حالا امام دست به چنین کاری کرد که فقه را آزاد کند، مکتب را آزاد کند؟ شما می بینید تندتر از او، قوی تر از او مرحوم صاحب جواهر هست، اما نشد که بالاخره یک نظام سلطه را زیر رو کند. وقتی انقلاب پیروز شد، مسأله ولایت فقیه برای خیلی ها تازه بود، اولین بار در مجمع یک چنین عالمانی این جلد 21 جواهر را برای آنها بردیم و عین عبارت را خواندیم و گفتیم صاحب جواهر می گوید اگر کسی قائل به ولایت فقیه نباشد کأنه ما زاد طعم فقه شیئا، این کار در قدرت علمی صاحب جواهر حرفی نیست، استاد مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی که هم مرحوم آقا ضیاء در اجازه ایشان نوشتند کهف المجتهدین العظام، هم استاد دیگرشان مرحوم آقای نائینی در تقریرشان نوشتند صفوه المجتهدین العظام، این شرح عروه اش که مشهود شماست. ایشان می فرمود استاد من مرحوم حاج شیخ عبدالعلی به من گفته است که من از شیخ نقل می کنم (یعنی شیخ انصاری) که من هیچ مطلبی را به آن نرسیدم الا اشار إلیه صاحب الجواهر إلیه بنفیٍ أو اثبات، فرمود من نوآوری ندارم، هر چه من به او رسیدم قبل از من صاحب جواهر این را گفته، حالا یا قبول کرده یا رد، ولی بالاخره گفته این صاحب جواهری
که اقدم است، اعلم است از یک سو، در مسأله ولایت فقیه از امام پر رنگ تر، تندتر، پیشگام تر است از سوی دیگر، چون او قائل به جهاد ابتدایی در ولایت فقیه است، شما مستحضرید در تحریر، امام جهاد ابتدایی را اجازه نمی دهند، شنیدند و برگشتند! فرمودند همه مناصبی که برای امام مسلمین هست برای فقیه هست نه در جهاد ابتدایی، ولی در جهاد جواهر سخن از جهاد ابتدایی هست، نه در اعلم بودن و نه در تندتر بودن و نه در پیشگام بودن او فرقی است.
آیت الله جوادی آملی با اشاره به فرق اساسی امام با دیگر فقها گفت: امام گفته من به خودستایی نیست، این خودستایی نیست، این با خودستانی همراه است، یعنی خودش را ستاند، خود را از خود گرفت! شده یک فقیه و نه روح الله الموسوی، که خود را ببیند. بعد از خودستانی، خود ستایی رواست، چرا انسان خودش را می ستاید؟ دینش و فقهش را ستایش می کند، این گفت من جزء علمایی هستم که از رسول خدا(ص) و انبیاء(ع) دیگر ارث بردم، العلماء ورثه الأنبیاء(ع)، باید میراثم را مشخص کنم که به من چه رسیده است؟
دو تا کار جزء میراث های پر برکت انبیاء(ع) هستند و خاتم(ص) آنها خصوصاً است، یکی بیدار کردن مردم، تبدیل جامعه مرده به زنده، تبدیل جامعه ایستا به پویا، تبدیل جامعه جاهل به عارف که فرمود لیسیروا لهم دفائن العقول، این جمع است، در اولین خطبه نهج البلاغه است، وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود انبیاء آمدند تا عقلانیّت را به مردم بدهند، نه از جهل مردم سوء استفاده کنند! و برای اینکه جامع را عقلانی کنند هم بقر لازم است و هم ثور لازم است، هم شکافتن لازم است و هم شیار کردن لازم است، اگر شکافته بشود و شیار نشود، ثوره نخواهد بود، انقلاب نخواهد شد! فرمود لیسیروا لها دفائن العقول، آنچه ذات اقدس اله در درون این مردم نهادینه کرده است، انبیاء کشاورزان ماهری هستند که آن دفینه عقول را اثاره می کنند، امام فرمود من باید مردم و جامعه را عقلانیت بدهم.
در ادامه وی به تشریح «تعلیم»، «تعلیل» و «تبلیغ» پرداخت و تصریح کرد: ما یک تعلیم داریم، یک تعلیل داریم، یک تبلیغ و یک تکرار تبلیغ. تبلیغ و تکرار دو عنصر منفی هستند، تعلیم و
تعلیل دو عنصر مثبت هستند. اگر کسی معمار، مهندسی، صاحب نظری بخواهد یک چنین بنای مستحکمی که از یادگارهای آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(رض) مع الائمه(ع) است بسازد اول به کارگرانش تعلیم می دهد که شما این مقدار مصالح را به کار ببرید، این بنا محکم شود، اما وقتی اینها دوره مهندسی دیدند، استاد هندسه اینها را تعلیم می دهد، آنچه را که اینها یاد گرفتند معلّل می کند، می گوید می دانید چرا گفتیم چنین طاقی بزنید؟ برای اینکه قدرت تحملش این است، گفتیم چرا آن قدر میلگرد بگذارید؟ برای اینکه درصد توانش این است، گفتیم چرا این قدر پی بکنید، برای اینکه قدرت زورآزمایی اش این است، اول تعلیم است و بعد تعلیل که کار حوزویان و دانشگاهیان و عالمان است، در قبالش دو کار منفی است، آنجا که تعلیم نیست تبلیغ را به جای تعلیم می نشانند و به مردم می گویند، آنجا که جای تعلیل نیست تکرار را به جای آن می نشانند و اگر یک چیزی مکرر شد آن قدر در جامعه سکه قبولی می پذیرد که گویا معلل است. اگر شما از مردم سؤال کنید چرا؟ می گوید این همه گفتند، حرف اولش که معلل نبود، تکرار در جامعه غیر عقلانی کار تعلیل را می کند، تبلیغ در جامعه غیر عقلانی کار تعلیم را می کند، انبیاء آمدند برای اینکه جاهلیّت زدودی کنند، خواه جاهلیت کهن و خواه جدید، هم جاهلیت اولی و هم جاهلیت ثانی و ثانیه را، آمدند لیثیروا لهم دفائن العقول، اما با چه راه؟
با راهی که خدای سبحان به اینها آموخته و مکتب به اینها داد، این مکتب سه ضلعی اگر گفتیم سه ضلع است، در حقیقت یک پیام دارد به سه صورت؛ آنکه به ما گفت درس بخوان، گفت طلب العلم فریضه، گفت اطلبوا العلم ولو بالصین، طلب العلم من المهد الی اللحد، اینطور نیست که برو یله و رها بخوان بلکه گفته چه چیز بخوان! شاید صد بار به عرضتان رسید، آن دینی که به ما گفته بخوان، گفته چه چیز بخوان، گفته آیه محکمه بخوان، فریضه ی عادله بخوان، سخن قائمه بخوان، برخی گفته اند آیه محکمه فقه و اصول، فریضه عادله و سنت غائبه فقه و اصول، بعضی حوزه ها به این صورت شد که دیدید، ولی امام گفت فریضه عادله فقه و اصول، سنت غائبه اخلاق و حقوق، آیه محکمه امور عقلی، با این عقلیت امام رضوان الله علیه وارد صحنه فقه
و حوزه شد که جامعه را عقلانی کند. با کدام مکتب جامعه عقلانی می شود؟ امام فرمود من وارثم، کار من اثاره دفائن عقول است، با چه وسیله؟ اول باید پای بسته ی این مکتب را باز کنم، این فقه مدار بسته را باز کنم، همانطوری که خدا فرمود انبیاء عموماً و مبارک حضرت خصوصاً. من بیایم زنجیر را از گردن فقه بردارم بگویم این فقه سیاسی که از ارکان فقه است چرا این را بستید؟ بگویم ولایت فقیه که از ارکان رسمی این فقه است چرا دست و بالش را بستید؟ چرا اینها را در کتاب خفه کردید؟ و یضعوا عنهم عثرهم و اغلال التی کانت علیهم، اگر موسی کلیم غُل جامعه را از گردن مردم برداشت برای اینکه یک مکتب پویا بود، وگرنه غُلی در گردن مردم نبود، زنجیری در گردن مردم نبود، مردمی که عاقل شوند ... از غل جاهلیت و بربریت نجات پیدا می کنند، این فقه را که یک برده بود تحریر کرد ، گفت فقه حکومت دارد، چیزی که باور کردنی نبود، فقه ولایت فقیه دارد، چیزی که باورکردنی نبود، مبادا کسی بگوید قبل از او نراقی در عوائد نوشت، مراغی هم نوشت، هیچ کدام حرف امام را نزدند، زیرا گفتند ولایت فقیه واجب مشروط است، یعنی اگر حضور حاضر به قیام حجت و وجود ناصر شد ولی فقیه تقدیم او کردن می تواند! اما امام گفت این واجب مطلق است، مشروط نیست، آن حضور حاضر و قیام حجت و وجود ناصر مقدمه تحصیلی است و نه حصولی، این کار هزینه دارد، زندان و تبعید و اهانت دارد.
آیت الله جوادی آملی ضمن بیان اینکه امام هزینه ها را تحمل کرد، گفت: روزی می رفتم جزوه هارا می بردم محضر استادمان، ما بنایمان نبود یک کتابی بنویسیم که امام ببیند. سطر به سطر، به عرض ایشان می رساندیم و ایشان می دید اگر اختلافی بود حل می کرد، یک شب رفتم جزوه را خدمتشان بدهم، دیدم شبنامه در خانه ایشان است، ایشان فرمودند من اینها را نگاه نمی کنم. نمی گویم چه نوشته بود، ولی این هزینه ها را امام تحمل کرد، یک واجب مشروطی را مطرح کردن، مقدمات تحصیلی را حصولی کردن و بالعکس. شبنامه هزینه دارد، تبعید و زندان و اهانت دارد، هم سیاسیّون معاذ الله ایشان را جزء بردگان انگلیس می دانستند و هم قشریون اینها را یونانی می پنداشتند. یکی حربه خارجی به دست، یکی حربه تکفیر به دست، همه این زخمها
را تحمل کرد. به قول حکیم فردوسی حشرش با اولیای الهی باشد. اینکه ما از فردوسی به عظمت یاد می کنیم، نه برای رستم و اسفندیار اسـت، هیچکدام ماندنی و مهم نیست، این می گوید- آن روزهایی که بردن نام حضرت امیر(ع) برابر با اعدام بود- درست این سخن را به نظم گفته است.
پیامبر(ص) فرموده: «که من شهر علمم و علی باب آن است». این فردوسی گفت بخوردم ز تو هشت تیر خدنگ، نه شصت! مگر ممکن است کسی شصت تیر خدنگ بخورد، ننالیدم از بحر ناموس و ننگ! امام خمینی(س)، هم خدنگ های قشری ها را تحمل کرد، هم خدنگ های دولتی را تحمل کرد، هم خدنگ های القا کننده فتنه را تحمل کرد، هم خدنگ های دوستان ناکام و جاهل و هم خدنگهای دشمنان کینه ورز را تحمل کرد تا ثابت کند ولایت فقیه واجب مطلق است نه مشروط! مقدماتش تحصیلی است نه حصولی، بلغ ما بلغ، این کار امام بود...
آیت الله جوادی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کردند: امام بال فقه را باز کرد ؛ چه اینکه در بحث فروش مصحف، قرآن فروشی به غیر مسلمان آیا جایز است یا خیر؟ کتب حدیث را ملحق کنند و بعد می فرماید کتب فقهی علما هم از همین قبیل هستند چون آنها هر چه دارند از همین دارند! آنها از خودشان چیزی ندارند، این دید وسیع است، این حقّ است، این از منظر قداست به فقه نگاه کردن است، این قداست هست و سر جایش محفوظ است، اینها پاسداران دین و نگهبانان فقه هستند، هر چه بزرگان در این زمینه بگویند حق است. ولی منظور این است که اگر کسی این چنین شد چنین وارثی به جای مورث می نشیند بعد از اینکه امام(رض) آمده دست و بال فقه را باز کرد، فقه سیاسی داریم، حکومت داریم، اداره جامعه داریم، هیچ کاری در زمان غیبت زمین مانده نیست، این واجب مطلق است و باید هزینه اش را داد.
برخی خیال می کنند ولایت فقیه حق است، این ابهام را امام زدودند و فرمودند این تکلیف است و نه حق! در خاتمه مسائل امر به معروف و نهی از منکر فرمود در عصر حضورکه مال
امام )سلام الله علیه( است، اما در عصر غیبت مال فقیه جامع الشرایط است و یجبوا علیهم، گرچه در طلیعه امر می فرمایند اگر شرایط مساعد بود ولی عملاً ثابت کرده اند باید شرایط را مساعد کرد، گفتند اینجا آشوب است و آنجا هم آشوب، فرمودند نه اینجا و نه آنجا! همه جا خداست، این را نه در سرزمین قم گفت، در کنار دریایی که در بندر کویت راهش ندادند هم همین حرف را زد، این می شود وارث پیامبر... این غل جامعه را از گردن فقه برداشت. شما بزرگواران وارث چنین فقهی هستید. اگر این نتواند جامعه بیدار را لااقل حفظ کند ما متضرریم. الآن مصر و تونس نام امام است، یمن و عربستان نام امام است، اردن و بحرین نام امام است، از جمل تا نهروان نام علی، از مصر تا بحرین، از بحرین تا مصر نام امام است، اگر بخواهیم خاور میانه روزی خاورمیانه اسلامی بشود راه امام، تحریر امام، روش امام، منش امام، پوشش امام، میراث امام، حریّت امام، که این جامعه بین الملل را زنده می کند، نه اینکه تنها بتواند یک گوشه ای را احیا کند، یا شرحی نظیر تحریر علامه باشد و مانند آن...
ایشان در بخش پایانی سخنان خود با اشاره به خاطره ای گفت: گفته شد تحریر الوسیله مبادا کسی خیال کند که تحریر وسیله در حد تحریر علامه حلی است! خیر، این دست و بال فقه را باز کرده، فقه سیاسی درست کرده، متولی درست کرده، با این منظر این کتاب را نوشته که این کتاب احکامی دارد، مسئول اجرایی دارد، آن مسئول اجرا منم، هزینه دارد و هزینه اش را تحمل می کنم.
یک وقتی رفتم خدمت مرحوم حاج آقا مصطفی، چون قبل از اینکه از مدرسه مروی تهران به قم بیاییم از دوستان سابق ما بودند. این دوستی بود، گاهی من به منزلشان می رفتم، فصوص معروف را با تحریرات خوش خط امام به من نشان داد که این تعطیلات امام است! ما آنجا این را زیارت کردیم، بعد از آنکه ریختند ساواکی ها و کتابهایشان را غارت کردند خبری از این کتاب نبود تا بعضی از بزرگان و دوستان در یک دست فروشی دیدند. این کتاب با خط زیبا و پایینش نوشته روح الله الموسوی، نگاه کردند دیدند فصوص است و با تعلیقات امام.
به گوهر جهان را بیآراسته / به تیغ از جهان داد دین خواسته
شما زیر آسمان هیچ وقت در ایران شرفی ندیدید که سلاطین بسیاری از کشورها بیایند حضورشان که خواهش کنند بیایید قطعنامه را قبول کنید. این عز اسلام است و این نام و شرف باید بماند، این محصول کار مؤسس حوزه علمیه قم است، محصول شجره طیبه آیت الله بروجردی است، این محصول هزاران تلاش و کوشش است که به این صورت درآمده است. سخنران دوم این همایش آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی بود. لنکرانی با بیان اینکه کسی می تواند بر تحریر امام شرح بنویسد که بر مبانی اصولی امام مسلط باشد تصریح کرد: سخنان من شامل دو بخش است؛ یک قسمت در مورد تحریر الوسیله و بعضی از شئون فقهی امام(س) و قسمت دوم در مورد «تفصیل الشریعه» که اولین شرحی است که برای این کتاب نوشته و منتشر شد.
من این سؤال را مطرح می کنم که متن تحریر الوسیله یک متن کامل فقهی است، یک دوره فقه است به استثنای کتاب جهاد. چه کسی در فقه می تواند متن بنویسد؟ این سؤال مهمی است، آیا هر کسی که یک اندکی تبحری در فقه پیدا کند، این توانایی برای نوشتن یک دوره متن فقهی دارد یا خیر؟
وی تصریح کرد: روشن است که امام(س) داخل کردن حواشی تحریرالوسیله را در متن آن، فقط برای مجرّد ابراز فتوا بیان ننموده اند. در واقع این کار برای این نبوده که تنها یک متن عربی نگاشته شود؛ کما اینکه الآن مرسوم شده که برخی از مراجع یک متن عربی ارائه می دهند تا فتاوایشان به لسان عربی برای مقلدینشان مطرح باشد. کسی که می خواهد یک متن کامل فقهی بنویسد باید یک احاطه کاملی بر همه فقه داشته باشد. نمی شود که تنها بر ابوابی از فقه تسلط داشت. باید یک کسی باشد که یک مبانی محکم داشته باشد. کسی که متن می نویسد اگر یک مبنای محکمی نداشته باشد، یک مبنای ضعیفی داشته باشد، این نمی تواند متنی را ارائه بدهد که کارساز باشد.
یکی از برجستگی های مشی فقهی امام این است که امام متعبّد به نصوص است. موارد زیادی را در کتاب البیع امام، کتاب الطهاره امام و در فتاوای امام ملاحظه می کنیم که همانند فقهای قریب به دوران غیبت که آنها هم یک تعبّدی به کلمات ائمه معصومین سلام الله علیهم داشتند. امام(س) نسبت به نصوص و عدم تعدّی از نصوص یک حساسیّت ویژه ای را داشتند و توجه به این نکته و روش امروزه برای جامعه حوزوی ما و اندیشه مندان ما بسیار ضرورت دارد. وی افزود: امامی که از نظر عقلی -همانگونه که استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی جوادی فرمودند- یکی از رجال بالا مرتبه در این مسائل در زمان حاضر هستند و آنچنان تسلّطی بر قواعد عقلی دارند، در فقه و در برخورد با عقل این مسأله ای را که الآن می خواهم عرض کنم، مطرح می کنند.
در کتاب البیع در یک بحثی در تعارض بین دلیل نقلی و عقلی، امام نیز مثل مرحوم صاحب جواهر، مثل مرحوم شیخ انصاری که اینها می گویند اگر تعارض بین دلیل نقلی و عقلیِ قطعی باشد معمولاً عقلی را مقدم می کنند- البته برخی شان هم مقداری توقف دارند- ولی امام این نکته را دارند که می فرمایند در تعارض بین دلیل عقلی و نقلی قطعی حتّی الامکان باید تحفظ بر نص و روایت کرد و حتی می فرمایند اگر این روایت را طوری با تکلّفات و توجیهات بعیده بارده حفظ کنیم، روایات را از میدان خارج نکنیم، نص را بلافاصله گفتیم عقل ما این را می گوید، حالا بیاییم در این نصوصی که وارد شده در اینها تصرف کنیم، می فرمایند ما حق نداریم این کار را انجام بدهیم، یک مبنایی دارند که می فرمایند به مجرّد امکان اخذ به نص، باید اخذ به نص کرد ولو عقل ما درست نمی فهمد، نفهمد! ولو از موازین عقلی دور است دور باشد!
من گاهی اوقات به بعضی از دوستانمان در حوزه که می خواهند بگویند در قضیه مسأله ربا می شود استفاده کرد که امام فقیه مقاصدی است می گویم به هیچ وجه، این افترایی است بر امام، به هیچ وجه امام فقیه مقاصدی نیست، فقیه مقاصدی آن است که نصوص را تعبد ندارد و به راحتی کنار بگذارد و بگوید حالا عقل من، عقلای زمان، آنچه که الآن می پسندند چیست و
ما همین را قرار بدهیم. امام این رویکرد را در جلد 1 صفحه 382 از کتاب البیع تأکید می فرمایند.
آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی تصریح کرد: یک جهت دیگری که در مشی فقهی امام باید مورد تأمّل قرار بگیرد این است که در مسائلی که مربوط به فقه الاجتماع است، در مسائلی که مربوط به فقه حکومت است، در مسائلی که مربوط به اساس اسلام است، این شرایط عامه ای که فقها برای تکلیف می گویند از فتاوایشان در کتاب تحریر استفاده می شود که اصلاً بحث از این شرایط را نباید مطرح کرد.
فقهای متقدم ما می گفتند قدرت، شرط برای تکلیف است و در هنگام شک در داشتن قدرت، برائت را جاری می کردند. یعنی اگر نمی دانیم که آیا قدرت بر امتثال یک عملی داریم یا خیر؟
اصل را بر برائت می گذارند. علی المبنا الاصولی شان ولو اینکه فتوایشان غیر از این است، اما امام رضوان الله تعالی علیه می فرمود قدرت شرطیّت برای تنجّز دارد. اما از فتاوایشان استفاده می شود که این بحث ها مربوط به تکالیف شخصیه است، اما وقتی مسأله به حکومت می رسد، وقتی مسأله به اجتماع و فقه الاجتماع می رسد، اینها دگرگون می شود. ببینید در کتاب امر به معروف و نهی از منکر که واقعاً من یک تطبیقی کردم، قوی ترین کتاب در امر به معروف و نهی از منکر همین کتابی است که در تحریر الوسیله آمده، آنجا اینطور می فرمایند که؛ "لو کان فی سکوت علماء الدین و رؤساء المذهب، خوف عن یسیر المنکر معروفا و او المعروف منکرا، یجب علیهم الاظهار"، اگر در سکوت علما نسبت به منکری که دارد در جامعه انجام می شود یا معروفی که ترک می شود، اگر خوف این باشد که معروف منکر بشود باید اینها اظهار کنند! ولا یجوز السکوت، سکوت جایز نیست. ولو علموا عدم تأثیر انکارهم، نه تنها شک دارند در اینکه انکارشان اثر دارد یا نه؟ علم به عدم تأثیر دارند، می دانند اگر اظهار کنند، اگر زندان بروند، اگر تبعید بشوند، اگر مقابله کنند، هیچ اثری ندارد، اما می فرمایند با علم به عدم تأثیر باز باید اظهار کنند، و نکته ی جالب تر؛ قواعد لا ضرر و لا حرج است. برخی از بزرگان قبل از پیروزی انقلاب بودند که می گفتند «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» مقابله با طاغوت ایجاد
حرج می کند، پس واجب نیست. و یا با استناد بر قاعده «لاضرر» معتقد می شدند که مقابله با طاغوت امری ضرری است پس لا ضرر آن را برمی دارد. اما امام(س) می فرماید "ولا لحاظ الضرر و الحرج مع کون الحکم مما یهتمّ به الشارع الأقدس"، اینجا دیگر بحث ضرر و حرج را نباید مطرح کرد، یعنی نتیجه ای که از این روش فقهی می گیریم این است که این شرایط عامه، این قواعد حاکمه بر ادله اولیه مثل قاعده لاضرر و لا حرج و ... اینها در ابواب تکالیف شخصیه است، اما وقتی مسأله اساس اسلام مطرح باشد مجالی برای طرح این قواعد نیست.
آیت الله فاضل لنکرانی با اشاره به اینکه جامعه فقهی ما نباید هیچگاه از فقه امام جدا باشد تصریح کرد: ما وظیفه داریم نه فقط به خاطر حقّی که امام بر این کشور و بر انقلاب و بر همه ما دارد، بلکه برای رشد فقهی مان، باید به این روش و منش امام توجه داشته باشیم. ما اگر دلسوز رشد فقهیم، اگر می خواهیم فقه مان یک فقه متوقفی نباشد و به حرکت تکاملی خودش ادامه بدهد؛ انصافاً امام در دوره فقهی و عمر فقهی خودش بناها و مبناهایی را گذاشته که واقعاً یک محقق اگر به دنبال تحقیق باشد، اگر به دنبال این باشد که واقعاً فقه را بخواهد رشد بدهد باید اینها را دنبال کند. حوزه های علمیه اگر بخواهند حقیقت فقه را بچشند باید با فقه امام ارتباط داشته باشند.
جدا بودن از فقه امام خسرانی برای آنهاست و ضرری برای خودشان است؛ والا امام که بدایع فکری و ابتکاراتش را در لا به لای کتابهایش به ارث گذاشته و واقعاً ـ من مدت هشت سال است که بحث بیع و محرمه امام را مطرح می کنم ـ روزی نیست در کتاب امام یک نکته دقیق عمیق و یک نکته جدیدی که بابی را باز کند، نبینم. حالا همین تعبیری که علامه جوادی آملی فرمودند، واقعاً امام فقه را از بسیاری از اغلال و بندها جدا کرده و از زیر خروارها خاک بیرون آورده و امروز در اختیار من و شما قرار داده و حوزه ها باید قدردان این مطلب باشند.
ایشان به بخش دوم بحث خود در باره «تفصیل الشریعه» پرداخت و تصریح کرد: من فراموش نمی کنم در یزد مرحوم والد(رض) ما درسی را شروع کردند، ساواک آمد ممانعت کرد و
اجازه تدریس نداد، ایشان فرمودند بعد از چند روزی با اینکه حالا آن موقع سن من خیلی کم بود و کلاس پنجم ابتدایی بودم، به من فرمودند یک فکر خیلی بزرگی خدای تبارک و تعالی در ذهنم قرار داده و می خواهم یک کار بزرگی کنم. همین اندازه را ما فهمیدیم و بعد متوجه شدیم این شرح کتاب امام است. می فرمودند من در فکر بودم که به عنوان یک شاگرد امام چه خدمتی می توانم به ایشان کنم، آن موقع صحبت پیروزی انقلاب اصلاً در ذهن ها مطرح نبود و احتمالش هم نبود! فرمودند دیدم بهترین خدمت این است که شرحی را بر کتاب امام بنویسم و واقعاً همین خدمت بزرگی بود. در بعضی از مصاحبه ها گفتم، استاد بزرگوارم آیت الله العظمی آقای وحید (دام ظله العالی) یک روزی زمان حیات والد ما به من فرمودند از شانس های بزرگ آقای خمینی این است که مثل پدر شما شرح بر کتاب ایشان نوشت و این تعبیری بود که خود ایشان برای من فرمودند.
وی افزود: این مطلب مهمی است که چه کسی می تواند بر تحریر امام شرح بنویسد، چه کسی می تواند بر تحریر امام تعلیقه بزند. آن کسی می تواند بر تحریر امام شرح بنویسد، که مبانی امام را کاملاً در مشت داشته باشد و بداند. خود امام(س) در مورد کتاب الطهاره مرحوم والد ما و در مورد تقریرات بحث طهارت ایشان، این جمله را فرموده بودند: «با اینکه این مطالب مال خود من است اما به این خوبی که آقای فاضل می نویسد من نمی توانم بنویسم.» این را بعضی از علمایی که به رحمت خدا رفتند از قول امام برایم مطرح کردند. کسی می تواند بنویسد که واقعاً مبانی دستش باشد و الا اگر کسی مبانی اصولی امام را نمی داند، این چطور می تواند شرح تحریر بنویسد!
من باید واقعاً از دفتر تنظیم و نشر آثار امام(س) تقدیر کنم، خصوصاً از برادر بزرگوارمان حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن آقا خمینی که تحریر امام و کتب امام به وفور در اختیار فضلا و طلاب قرار داده شده است و این حاصل تلاشهای این عزیزان است. مرحوم والد ما این «خطابات قانونیه» ای که امام پایه گذاشته بود و مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی رضوان الله تعالی علیه در تحریراتش، اشاره داشت، با اینکه ایشان با آن حدّت و قوت ذهن به
این زودی نظریه ای را نمی پذیرد، وقتی به این نظریه خطابات قانونیه می رسد می فرماید این یک بارقه الهی بوده که خدا در قلب و فکر والد ما قرار داده و این نظریه را می پروراند.
وی در ادامه گفت: نکته دیگر این است که یک بخشی را قبل از کسالت های عجیب و غریب نوشتند، حالا ایشان معمولاً مریض بود، همراه با کسالت قند و کسالت های دیگر، اما یک بخشش را بعد از اینکه کسالت های فراوان داشت، توفیق نگارش یافتند. ایشان شخصیتی بودند که ده سال آخر حیات عمر امام(س) مسئولیت حوزه با ایشان بود، دبیری جامعه مدرسین با ایشان بود، در جامعة الزهرا جزء هیأت امنا بود، دائماً جلسه داشت با طلاب و مسئولین و با تمام این اشتغالات و حضور در صحنه های سیاسی انقلاب، ایشان توانستند «تفصیل الشریعه» را بنگارند.
قطعاً اگر این اشتغالات نبود شاید آنچنان که خودشان آرزو داشتند این دوره را تکمیل می کرد.. خود امام(س) به مرحوم والد ما گفته بودند که شما بخش استفتائات را کمک کنید، ایشان به امام عرض کرده بودند که اگر این کار را بکنم شرح کتاب شما-تحریرالوسیله- متوقف می شود. امام(س) با آن تیز اندیشی و دور اندیشی که داشتند به ایشان فرموده بودند که شما مشغول همان «شرح تحریر» باش.
آیت الله محمد سروش محلاتی سومین سخنران همایش تحریرالوسیله بودند. وی سخنان خود را با این کلام که شخصیت های فقهی معمولاً دو گونه اثر دارند؛ یکی فقه استدلالی و دیگری فقه فتوایی، آغاز نمودند. سپس با اشاره به اینکه قدرت علمی فقیه در آثاری که جنبه استدلالی دارد ظهور و بروز پیدا می کند ولی این نکته نکته کاملی نیست تصریح کرد: اثر فتوایی گاه دارای ظرافت ها و دقت نظرهایی است که در یک متن استدلالی دیده نمی شود. بی جهت نیست که مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی پیش از اینکه با بحث های استدلالی اش در جامعه علمی شناخته شود، با حاشیه عروه اش شناخته شد و وقتی که همین حاشیه که جنبه فتوایی دارد به دست اهل فن رسید، عده ای معتقد شدند که آیت الله بروجردی اعلم است، با همان حواشی که بر عروه داشته است. وی ادامه داد: تحریر الوسیله یک متن فتوایی است، اما این متن فتوایی
بسیاری از امتیازات فقهی امام را به خوبی نشان می دهد. وی با اشاره به فقه فتوایی حضرت امام قبل و بعد از تحریر الوسیله گفت: قبل از تحریر الوسیله مرحوم آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی وسیلة النجاة نوشت. امام رضوان الله تعالی علیه در مدت هفت سال وسیله را تعلیقه زدند. در مرحله دوم بعد از گذشت حدود ده سال این تعلیقه به متن راه پیدا کرد و متن هم تکمیل شد و شد تحریرالوسیله. وی گفت: فقه فتوایی امام بعد از تحریرالوسیله است که البته متأسفانه متن تدوین شده ای در این زمینه در اختیارمان نیست. تعلیقه امام در بین همه تعلیقاتی که بر وسیله وجود دارد یک تعلیقه ممتاز است. تعداد زیادی از تعلیقات وسیله خوشبختانه به چاپ رسیده و در اختیار ما هست. تعلیقه ای از مرحوم آیت الله حجّت، مرحوم آیت الله صدر، مرحوم آیت الله شاهرودی، و عده دیگری از بزرگان به چاپ رسیده است. وی با اشاره به اینکه تعلیقه امام در بین این تعلیقات امتیازاتی دارد افزود: اولین امتیاز این است که حضرت امام در هنگام این تحشیه و تعلیقه به روایاتی که مرحوم سیّد در متن وسیله مورد استناد قرار دادند که روایات فراوانی هم هست اعتنا و توجه زیاد دارند. با اینکه غالباً در حواشی به اینگونه روایات توجه چندانی نمی شود. گاهی اوقات،حتی تعبیر مرحوم سیّد در متن وقتی روایتی را نقل می کند «قال النبی (ص)» را بکار می برند، ولی حضرت امام «قال» را حذف کرده اند و به جای آن «عن» گذاشته اند، یعنی دقت در اینکه آیا می توان با توجه به سندی که برای روایت هست اسناد جزمی به پیغمبر و امام داد یا نه؟ چون سند قابل تأمّل است به جای «قال» باید «عن» به کار برد.
آیت الله سروش محلاتی با اشاره به اینکه امام را به لحاظ اخلاقی و معنوی می توان از کتاب تحریر الوسیله شناخت تصریح کرد: هر چند تحریر یک متن فتوایی فقهی است اما گاه امام در لا به لای همین فتاوا نکات خاص اخلاقی را مطرح کرده اند که البته ثمره فقهی هم دارد! در بحث اجتهاد و تقلید وسیله مرحوم سیّد در شرایط مرجع تقلید تأکید بر علم و اجتهاد و عدالت و ورع دارد، با همین تعبیر هم آوردند، برخی از محشین مثل مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر این سؤال را مطرح می کنند که آیا ورع غیر از عدالت است و بیش از عدالت چیزی را اثبات کنند یا نه؟ اما حضرت امام در شرط ورع تشکیکی نکرده اند. بقیه شرایط مرجع تقلید را
هم مثل ظهور اضافه نکرده اند که این هم عجیب است. جا داشت شرایط دیگر برای مفتی اضافه شود، اما آنها را نامی نبردند و احتیاطی نکردند، اما این نکته را هم اضافه کردند که مرجع تقلید نباید مکبّ بر دنیا باشد و در صدد تحصیل جاه و مقام و مال و ثروت باشد. این را افزوده اند، این نشان می دهد این محشین در مسأله مرجعیت و فقاهت چه حساسیت هایی دارد. همین حاشیه نشان می دهد و واضح تر و روشن تر بحث در تشاح بین ائمه جماعات است، مسأله ای که از قدیم الایام در فقه مطرح بوده است. به محشیان وسیله و به محشیان عروه مراجعه بفرمایید. معمولاً در اینجا وقتی به مسأله تشاح می رسند می گویند تشاح یا لقرضٍ دنیوی است که آنها را کنار می گذاریم و یا لا لقرض دنیوی است که به سراغ مرجّحات در نزد مأمومین می رویم و می گویند تشاح اگر لقرض دنیوی نباشد ضرری به عدالت نمی رساند! فتوای اختصاصی حضرت امام در بین همه ی محشیّان نه فقط در «وسیله» بلکه در «عروه» هم این است که در حاشیه خودشان این مطلب را افزوده اند، «الاحوط الاولی ترک الاقتدا بهم جمیعاً» آنها که می گویند به خاطر خدا دعوا می کنیم، دعوای برای امامت جماعت داریم اولی آن است که پشت سر هیچ کدام از آنها نماز خوانده نشود، این دعواها دعوای برای خدا نمی تواند باشد.
ایشان با اشاره به اینکه معمولاً فقها در تحشیه متون فقهی غالباً این طور است که وقتی به آداب، مکروهات و مستحبات می رسند اهتمام چندانی در اظهار نظر و بررسی فقهی ندارند! افزود: شاید ایشان با توجه به مبنایشان در تسامح در ادله سنن نیازی نمی بینند و یا عبودیّتی برای این کار قائل نیستند. مثلاً در کتاب الصوم بحثی درباره روزهای مستحب است و لیستی از روزه های مستحب ارائه شده است. در جای جای وسیله مراجعه کنید و ببینید امام همان اهتمامی را که به احکام الزامی دارد با همان جدّیت مسأله را در احکام غیر الزامی هم تعقیب می کند، آن هم حکم الهی است، و أما المندوب من الصوم فالمؤکد منه افراد، باز به همه محشّین مراجعه کنید که هم در وسیله، در تعلیقات بر وسیله و هم در عروه معمولاً این بخش را بدون حاشیه رها کرده اند، امام رضوان الله علیه نسبت به تک تک این موارد مراجعه کرده اند. در برخی از مواردش فرموده اند لم أعثر علی دلیله...، برخی از موارد فرمودند یأتی به رجاءً، تک تک این
موارد مراجعه شده. کسی که به تحریر امام و به حاشیه امام در وسیله مراجعه می کند اطمینان پیدا می کند که تک تک این موارد با دقت حتّی در آداب و مستحبات مورد توجه و التفاط قرار گرفته، اما یک حسن سلیقه ای هم حضرت امام دارند، چون فقاهت یک مسأله است، سلیقه در تدوین یک متن فقهی امر آخر است. سلیقه امام خیلی جالب است، در همین فهرست روزه های مستحب یکی از موارد یوم المباهله است، بیست و چهارم ماه ذی حجه.
نسبت به خصوص یوم المباهله دلیلی برای استحباب وجود ندارد. مرحوم صاحب جواهر هم چیزی در این زمینه اصلاً نشان نمی دهد، حتی یک سندی وجود داشته باشد که قابل تسامح هم باشد ولی اینجا جایی نیست که امام در حاشیه استحباب نسبت به یوم المباهله را به صورت کلی زیر سؤال ببرند، یوم المباهله اینطور نیست، چه باید کرد؟ فراصت و دقّت نظر و حسن سلیقه را ببینید. به جای اینکه امام در اینجا هم مثل برخی از موارد دیگر بفرمایند دلیلی ندارد یا دلیلی پیدا نکردند اینطور فرمودند یصوم بقصد القربه المطلقه، به جای تشکیک کردن تشویق هم می فرمایند که به نیّت قربت مطلقه، این یک و شکراً لإظهار النبی (ص) فضیلة عظیمة من فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام. این بخصوص برای طلاب جوان خیلی آموزنده است که گاهی از اوقات دیده می شود شخص به صرف اینکه مطلبی را برای آن دلیل متقن و معتبری ندارد به راحتی یک مسئله دینی که در بین مردم جا افتاده و پذیرفته شده مورد تشکیک و تردید قرار می دهند. امام این طور نیست، به جای اینکه بفرماید یوم المباهله روزه گرفتنش دلیل و مدرکی ندارد، می فرماید نه! دلیل و مدرک خاص لازم ندارد، شکراً لإظهار النبی فضیله عظیمه من فضائل امیرالمؤمنین، به این نیّت شما روزه بگیرید و تشویق هم می کنید. اینها توجه است که در متن فتوایی با چه زبانی و با استخدام چه الفاظی باید آن مُفاد رسانده شود. کسی که اهل تحریر الوسیله است از این حاشیه می فهمد که مبنای مسأله چیست و آن کسی هم که مقلّد است استفاده خودش را می کند و جمع بین این دو مطلب کار ساده و راحتی نیست.
وی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: بحث هایی است که بر مبانی امام متوقف است و امام مبانی زیادی را در این حواشی بر وسیله مطرح فرموده اند که این مبانی مهمی است،
مثلاً در بحث زکات این بحث مطرح است که اگر حاکم فقیه جامع الشرایط مطالبه زکات را کند و حکم کند به اینکه زکات را به من بدهید، تبعیت واجب است، سیّد در وسیله می فرمایند بر مقلدین این حکم نافذ است بر غیر مقلدین این حکم نافذ نیست! این متن است. محشین آنهایی که حکم حاکم را مطلقاً نافذ می دانند حاشیه دارند، قهراً امام هم اینجا حاشیه دارند.
اما نکته ای که در حاشیه حضرت امام وجود دارد، آن نکته این است که حکم حاکم نافذ برای غیر مقلّد، بسیار خوب! اما کدام حکم؟ حکمی که حاکم می کند لمصلحة شخصیه نافذ است یا حکمی که حاکم می کند لمصلحة الاسلام نافذ است. این حاشیه اختصاصی امام است. آن قسمت که حکم حاکم برای غیر مقلّد هم معتبر است حاشیه عمومی است، روی مبنا بسیاری از علما فرمودند، اما آنکه امام فرمودند این است، حاشیه وسیله امام این است: اذا کان علی نحو الحکم لمصلحة المسلمین. و در تحریر اسلام را هم اضافه فرموده اند، علی نحو الحکم لمصلحه الاسلام و المسلمین، و احتراز می شود با این قید از خیلی از انگیزه های دیگری که ممکن است در مطالبه کردن زکات و امثال آن احیاناً وجود داشته باشد و امام در اینگونه موارد حکم را نافذ نمی دانند. وی افزود: نکته دیگری که در فتاوای امام در تعلیقه و در تحریر شگفت آور است، حساسیت های امام را از لا به لای این تعلیقات می شود به دست آورد که امام در چه مسائلی حساس است. حساسیت ها متفاوت است. به نظر بنده تمام این وسیله و تحریر را که انسان مرور کند بیشترین حساسیت آنجایی است که فتوایی را مرحوم سیّد رضوان الله تعالی علیه مطرح کرده، هر چند خودش نپذیرفته اما با احتیاط از آن عبور کرده، در حدّ احتیاط! امام این احتیاط را ابتدا به فتوا تبدیل کرده و فرموده «اقوا» و سپس بالاتر از آن، فرموده اند آن ترحمی که بر خلاف این فتوا وجود دارد فی غایة الفساد، و من هر چه گشتم در جای دیگر این تعبیر را از امام پیدا نکردم که یک نظر یا احتمالی را در فقه با این شدّت و حدّت، ایشان فی غایة الفساد تلقی کرده باشد و ترک کرده باشد. این مسأله چیست که حساسیت امام را برانگیخته. مسأله مربوط است به کتاب طلاق که هم سیّد در ملحقات عروه و هم سید اصفهانی هم در وسیله آورده و آن مسأله این است که اجازه بدهید به جای اینکه توضیح بدهم همان
عبارت مرحوم سید را برایتان بخوانم؛ «ربما یحتال» یک حیله ای به کار برده می شود و امام شخصیتی است که به حیله ها در دین و به نام دین بسیار حساس بود و فتوای امام در باب ربا به همین دلیل تغییر کرد. هر جا که امام باب حیله در فقه گشوده می شود این حساسیت در فتاوایشان دیده می شود، یکی از حساسیت های عجیب امام این است. ایشان تصریح کردند:
حضرت امام در حاشیه وسیله چیزی ندارند، اما در تحریر که این مطلب را نوشته اند منصب نبوت را حذف کرده اند، که انفال مربوط به جنبه ریاست پیغمبر است، مربوط به حیثیت نبوت پیغمبر نیست! تعبیر او بود للنبی لمنصب نبوته و ریاسته، نبوت برداشته می شود، این مربوط به جنبه ریاست پیامبر است نه مربوط به جنبه نبوت. تک تک این کلمات و واژه ها با محاسبه و دقت نظر در کتاب تحریر الوسیله مورد توجه قرار گرفته. بعضی از مسائل را امام حذف کردند. بحث در مکروهات، کراهت معامله ی با اکراد در وسیله هست اما در تحریر الوسیله با اینکه مکروهات و آداب آمده ولی در عین حال حذف شده است، این مرحله دوم از این مرحله هم به اشاره می گذرم.
وی گفت: در تلقی بسیاری از افراد سقف فقاهت امام تحریر الوسیله است، اوج فقه امام را در تحریر الوسیله می بینند، نه! امام پس از تحریر الوسیله هم فتاوایی دارد مهم و به نظر بنده حتّی بسیاری از فتاوای خود را به لحاظ جهات و مصالحی در تحریر هم نیاورده است با اینکه نظر داشته. پانزده سال قبل، کتاب النکاح را وقتی در محضر حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی استفاده می کردیم این نکته را فرمودند که از حضرت امام سؤال کردند شما در مسأله نظر به اجنبیّه احتیاط فرموده اید در تحریر الوسیله و وجه و کفّین را فتوای به جواز نظر نداده اید، حالا هم نظرتان همین است؟ امام فرمودند نه! آنجا نخواستم نظرم را بگویم، من جایز می دانم و در تحریر الوسیله این فتاوا را به جهاتی نیاورده ام و الآن این جهات در کار نیست! البته استاد بزرگوار جهتی را که حدساً می فرمودند این بود که این مربوط به قبل از انقلاب بود و مفاسدی که وجود داشت ولی حدس بنده چیز دیگری است. حدس بنده همان غائله ای است که برای امثال شهید مطهری در کتاب مسأله حجاب پیش آوردند. فتوا دادن به این استثنا معونه زیادی
داشت، امام هم نیاوردند. نمی شود گفت سقف فتوا همین بوده، در بحث رادیو و تلویزیون امام نفرموده است حرام است، فرمودند که من اجازه نمی دهم. فتوای امام، آنچه ماورای تحریر الوسیله بود ولی ابراز شد عکس العمل داشت. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله قدیری را که از شدّت علاقه به امام نامه نوشت که حضرت امام موقعیّت و جایگاه شما اقتضا می کند که در مسائلی مانند شطرنج فتوای دیگری هم اگر داشته باشید ابراز نکنید. البته جنبه فقهی هم مسأله داشت و مناقشاتی به آن داشت و آن جوابی که حضرت امام دادند. در بحث انفال حضرت امام فرمودند برای شیعه مباح است هم در تعلیقه وسیله و هم در تحریر الوسیله. همین مبنا شد که وقتی قانون اراضی موات را در مجلس در سال 65 به تصویب رساندند مصوبه مجلس این بود که اگر کسی بدون مجوز حکومت اسلامی اراضی موات را احیا کند مالک نمی شود. شورای نگهبان به استناد همین تحریرالوسیله این مصوبه را رد کرد. گفت اجازه برای احیاء موات لازم نیست و امام در تحریر الوسیله چنین شرطی را نپذیرفته و آن وقت حضرت امام در نامه ای به مرحوم آیت الله قدیری همین مسأله را مطرح کردند که مگر می شود حکومت اسلامی منابع طبیعی و جنگلها را رها کند که هر کسی هر کاری خواست انجام بدهد؟! این سقف فتوای امام نیست. چقدر ما باید متأسف باشیم و متأثر باشیم که امام با آن اوج فقاهت، بعد از پیروزی انقلاب با دو مانع مواجه شد، یکی مشغله های شدید انقلاب و گرفتاری های نظام که اجازه نمی دهد. مانع دوم این بود که متأسفانه در برخی از خواص ما این ظرفیت وجود نداشت که امام بتواند آنچه را که می داند و معتقد هست بیان کند. شگفت آور است این نامه ای که آیت الله جناب آقای مهدوی کنی در هنگامی که در شورای نگهبان بودند، سال 61 به حضرت امام نوشته اند در زمینه طلاق در موارد عسر و حرج که آیا جایز هست یا نه؟ بعد اینکه برخی از فقها جایز نمی دانند و استدلالشان این است و بالعکس؛ حضرت امام در پاسخ به این بزرگوار نوشته اند «طریق احتیاط آن است که زوج را با نصیحت و الا با الزام وادار به طلاق نمایند و در صورت میسر نشدن به اذن حاکم شرع طلاق داده شود». این طلاق قضایی است، بعد این جمله را می گویند: «و اگر جرأت بود مطلبی دیگر بود که آسانتر بود...». من خیلی این
طرف و آن طرف زدم تا ببینم بعد از اینکه امام این پاسخ را دادند کسی رفت بپرسد «اگر جرأت بود مطلب دیگری بود» این مطلب چیست؟
وی در بخش پایانی سخنان خود تصریح کرد:اگر منظور امام مسأله «فص» بود که مورد اشکال و اعتراض این آقایان بود، یا فرض کنیم در همان نامه ای که اختیارات وسیع حکومت اسلامی را مطرح کرده اند آنجا در پایانش امام فرموده اند بالاتر از این هم مطالبی است. امام در گوشه و کنار آثار خودشان در این دهه بعد از پیروزی انقلاب اشاراتی دارند به اینکه من حرفهای دیگری هم دارم و ای کاش چنین فرصت و مجالی برای حوزه های علمیه و علمای ما پیدا شده بود که آنها می توانستند از این ظرفیتهای بزرگ بهترین استفاده ها را ببرند.
سخنران آخر همایش «تحریرالوسیله؛ شروح و تعلیقات» آیت الله محمد موسوی بجنوردی بودند. ایشان در تشریح کتاب تحریر الوسیله تصریح کرد: کتاب تحریر الوسیله در بورسای ترکیه توسط امام- در هنگامی که در تبعید بودند- در حالی که بر «وسیله النجاه» حاشیه می نگاشتند، آغاز شد. وی افزود: آنگونه که آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی برای من نقل می کردند، وقتی ایشان و امام خمینی به سمت عراق تبعید شدند، آنها را سوار هواپیما کردند و نگفتند کجا می رویم. بعد یکباره گفتند اینجا فرودگاه بغداد است. این در حالی بود یک قِران نه در جیب آقا مصطفی بود و نه در جیب امام(س). مرحوم آقا مصطفی در ادامه برای من نقل می کردند که تاکسی گرفتیم که برویم صحن کاظمین، من ساعتم را درآوردم به راننده تاکسی دادم و گفتم چند دقیقه بایست من برایت کرایه را می آورم. امام پیاده شد رفت به حرم موسی بن جعفر(ع)، در این بین یکی از آقایان را دیدم و گفتم یک دینار به من قرض بده، یک دینار را گرفتند و به راننده تاکسی داد. مقصودم این است که با این وضع امام(س) و حاج آقا مصطفی وارد عراق شدند.
آیت الله موسوی بجنوردی افزود: بعد که در مورد حضور امام و حاج آقا مصطفی در عراق اطلاع حاصل شد، سیل بزرگان حرکت کرد طرف کاظمین برای دیدن ایشان، از جمله من و
برادر بزرگم حضرت آیت الله سید مهدی بجنوردی. در واقع من و برادرم از طرف پدر آمدیم که ایشان را دعوت کنیم به منزل ما در نجف تشریف بیاورند. اما مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی پیشتر این کار را تدارک دیده بودند و برای ایشان منزلی تهیه کرده بودند. به همّت مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی استقبال عظیمی از ایشان در کربلا شد و دو شب در کربلا بودند و در آن دو شب در صحن سید الشهداء جای ایشان نماز می خواند. جالب توجه این بود که تقریباً نصف صحن سید الشهداء جمعیت می آمد و ایشان نماز می خواند. همچنین در نجف نیز از ایشان استقبال بی نظیری انجام گرفت. همان شب اول همه مراجع و بزرگان به دیدن ایشان تشریف آوردند. یادم هست که ایشان پدر بنده را بدرقه می کردند که در این هنگام پدرم به امام تأکید کرد که همین فردا درس بگو! بیرون که آمدم سؤال کردم که چرا به امام اینگونه با تاکید توصیه به درس دادن کردید؟ گفت اینجا تشکیلات ساواک و دربار طوری امام را معرفی می کند که ما -ساواک- ایشان را به نجف فرستادیم تا که اینجا مستهلک شود. ایشان هم بعد از دو روز از ورودشان به نجف، درس را شروع کردند.
ایشان با اشاره به اینکه 14 سال بر سر درس ایشان حضور بودند تصریح کرد: 12 سال کتاب بیع و خیارات بود و دو سال هم خلل صلاه را تطبیق کردند بر قاعده لاتعاد. آیت الله بجنوردی گفت: من فرزند نجف هستم و باید تعصب حوزه نجف را داشته باشم، با این حال باید بگویم، امام(س) تحول عظیمی در حوزه نجف ایجاد کرد. ما راجع به تحریر الوسیله خیلی صحبت می کنیم اما به عقیده من کتاب مهم ایشان کتاب البیع است. پنج جلدی که سه جلد بیع و دو جلد خیارات است. باز مهمتر از آن کتاب «خلل صلاه» ایشان است. امام قبل از ظهر درس می گفت، بعد از ظهر نیز که از خواب بیدار می شدند دو تا چایی می خورد و درس را می نوشت که محصولش همین کتاب البیع و کتاب الخلل فی الصلاه شد. ایشان به بیان خاطره ای در این زمینه پرداخت و افزود: بحث خیارات که تمام شد طلبه ها اصرار کردند که شما برو پیش امام بگو یا اصول شروع کنند و ما مبانی اش را ببینیم، یا کتاب الصلاه شروع کند. بنده رفتم خدمت ایشان و این موضوع را به عرضشان رساندم. ایشان هم به بنده فرمودند که من فقط کتاب الخلل
فی الصلاه را بر قاعده لا تعاد تطبیق می کنم. ایشان از فردا شروع کرد خلل صلاه را تطبیق بر قاعده لا تعاد کردند.
رئیس گروه فقه پژوهشکده امام و انقلاب اسلامی افزود: از اینکه واقعاً قاعده لا تعاد را می دانید در نجف، حتی بعضی از قمی ها می گفتند گربه های نجف هم قاعده لا تعاد می دانند، یک قاعده لا تعادی ایشان گفت و تطبیق بر خلل صلاه کرد که واقعاً بی نظیر بود. یک قاعده لا تعادی ایشان در نجف گفت، نجفی که در و دیوارش به قاعده لاتعاد می نازد، به حق یک تحول بزرگی ایجاد کرد. همین که درس خلل ایشان تمام شد، آخرین بحثشان که تمام شد وقتی بود که شاه به الجزایر رفته بود با صدام قرارداد بسته بودند. یکی از مسائلش این بود که امام باید از این به بعد یا بیرون برود و یا هیچ سخنرانی نتواند بکند. در همین هنگام از سوی رژیم بعث از بغداد آمدند به امام گفتند که شما از این به بعد حق سخنرانی ندارید. ایشان فرمود هم سخنرانی می کنم و هم نوار پر می کنم و هم به ایران می فرستم. آنها گفتند نمی شود و یک هفته امام در منزل در محاصره بود، روز هفتم که حرکت کرد به طرف کویت و همه تان جریانات را می دانید که منتهی به پاریس شد. بنده واقعاً این برایم خیلی عجیب است که ایشان حاضر نشد کتاب صلاه را درس بگوید، گفت خلل را می گویم و بیش از این هم نمی توانم، آخرین مسأله که تمام شد حصر خانگی شروع شد. این یک امر عجیبی بود که من برای ایشان این امر را به مثابه یک کرامت می دانم. در ادامه آیت الله بجنوردی به ذکر خاطره دیگری اشاره کرد و ادامه داد:
اسم تحریر الوسیله را هم بد نیست اینجا برایتان اشاره کنم؛ روز دوم ورود امام به نجف اشرف بود که ایشان آمدند به بازدید پدرمان، چون با پدر ما خیلی دوستی عمیقی داشت، پدرم گفت در ترکیه چکار می کردی؟ ایشان گفتند من حاشیه را وارد می کردم در متن وسیله تا کتاب غصب، ای کاش دو سه ماه دیگر طول می کشید که تمام می کردم. پدرم گفت اسمش را چه می گذاری؟ امام فرمودند هنوز فکر نکردم. پدرم گفتند تحریر اقلیدس این کار را کرده، خواجه هم نام مکتوبش تحریر هست، بد نیست شما هم برای اینکه اسم وسیله محفوظ بماند و از آنجا که کار بزرگی هم انجام داده اید، اسمش را بگذارید تحریر الوسیله. امام فرمودند ببینم چه
می شود! ایشان افزود: یادم می آید بعد از دو سال از ورودشان چون شبها یک درس خصوصی در منزل ما بود که مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی می آمد، ایشان گفتند آقا می فرمایند من بنا شد اسمش را تحریر الوسیله بگذارم که چاپ شود. بعد هم کتابی که به نام «تحریر الوسیله» چاپ شد، نام مولف را با عنوان «سماحه آیت الله العظمی الامام خمینی» گذاشته بودند. امام وقتی دیدند دستور داد که روی آن «امام» قلم بگیرند. اگر نگاه کنید چاپ اول را که در نجف چاپ شد، تمام آنها یک قسمت بعد از آیت الله العظمی تهذیب شده است و چاپهای بعدی هم که معلوم بود که دیگر عبارت «الامام» نیامده است. خوب است که همین جا اشاره ای کنم به عالم فرزانه آیت الله حاج سید حسن خمینی. اعتقادم این است همین کاری که برای تحریر شد، برای کتاب البیع هم بشود. من دوازده سال درس آیت الله العظمی خوئی رفتم. چهارده سال درس امام رفتم و شانزده سال در درس فقه و اصول پدرم. تا به حال کسی در کتاب البیع و دقایقی که در بیع یا در خیارات هست مثل امام ندیدم به این دقّت باشد. البته به نظر من درس گفتن امام(س) بهتر از قلمش بود. یعنی درسش خیلی بهتر از این است که شما می بینید. من عقیده ام این است که سال بعد یا هر وقت شد مؤسسه از برای کتاب البیع همین کاری که برای تحریر کرده است، به انجام برساند.
ضمناً اشاره ای کنم از حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی قدس الله نفسه الزکیه، بنده با ایشان تقریباً از 47 سال پیش، من از آن وقت با ایشان آشنا شدم، واقعاً یک فردی بود همیشه اشتغال داشت. چه زمانی که در یزد در تبعید بود و چه زمانی در بیماری سخت به سر می برد. یادم می آید که زیارت نیمه رجب بود. من و حاج آقا مصطفی رفتیم کربلا خانه امام بودیم، مرحوم آیت الله اشراقی هم بود، در این بین خبر دادند آقای فاضل آمده اند. به شکل پنهانی آمده بودند به خدمت امام. در آن زمان سه یا چهار جلد از تحریر خود بر کتاب الوسیله امام را تدوین کرده بودند و همانجا به امام عرضه داشتند. به یاد دارم که امام نیز تشویق و تحسین کردند. همیشه من می دیدم امام یک نظر خاصی به حضرت آیت الله العظمی فاضل داشت، قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن روی ایشان یک نظر خاصی داشت و مرحوم حاج آقا مصطفی از ایشان خیلی
تعریف می کرد، من واقعاً نظرم این بود که ایشان فرد بی نظیری است و جامع منقول و معقول و خوش قلمی هستند.
بخش ماقبل پایانی همایش تحریرالوسیله، شروح و تعلیقات، به مراسم رونمایی از کتاب «تفصیل الشریعه فی شرح تحریرالوسیله» اثر مرجع عالیقدر، فقیه اصولی حضرت آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی اختصاص داشت . «تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله » اثر فقهی ارزشمندی است در 27 جلد که طی مدت حدود سی سال توسط فقیه اصولی مرحوم حضرت آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی از بزرگترین شاگردان امام خمینی(س) تألیف گردیده است. نوشتن این شرح مفصل بر تحریرالوسیله امام خمینی از سالهای تبعید آیت الله فاضل لنکرانی در شهر یزد آغاز گردید و تا پایان عمر بابرکت ایشان ادامه پیدا کرد. این اثر ارزشمند پس از آنکه به صورت متفرقه و ناقص در زمان حیات مرحوم آیت الله فاضل در سالهای مختلف به چاپ رسید، اکنون پس از بازبینی مجدد و انجام تحقیقات لازم توسط محققان فاضل مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در 28 جلد وزیری به شکلی وزین و ارزشمند توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) ـ دفتر قم منتشر می شود. امید است با چاپ و انتشار این اثر فقهی ماندگار، برگ زرینی بر میراث فقهی شیعه با محوریت تحریرالوسیله امام خمینی(س) اضافه گردد.
تحریرالوسیله مهمترین رساله فتوایی امام خمینی در عبادات و معاملات به زبان عربی است. این کتاب، جامعِ ابواب فقه به صورت غیراستدلالی است و اصطلاحات و نظریات دقیق فقهی در آن با عباراتی ساده بیان شده است. تحریرالوسیله حاشیه امام خمینی بر وسیلة النجاة تألیف سید ابوالحسن اصفهانی (متوفی 1365) است و وسیلة النجاة حاشیه اصفهانی بر ذخیره الصالحین تألیف سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (متوفی 1337) است. امام خمینی که وسیلة النجاة را اثری مهم می دانست، در دوران اقامت در قم بر آن حاشیه نگاشت. احترام نویسنده به مرجع وقت، آیت الله العظمی بروجردی (متوفی 1340ش)، مانع از چاپ و انتشار این اثر شد، اما بعدها به طور جداگانه و چند بار نیز همراه با وسیلة النجاة به چاپ رسید.
تبعید امام خمینی به شهر بورسای ترکیه در 1343ش فرصتی فراهم آورد تا نویسنده آنطور که خود می گوید از فراغتش در حدود یازده ماه اقامت اجباری در آن شهر برای وارد کردن حاشیه مذکور در متن وسیلة النجاة استفاده کند و آن را تحریرالوسیله بنامد. به نظر می رسد در آن زمان تحریرالوسیله مانند وسیلة النجاة به کتاب المیراث ختم می شده است. امام خمینی پس از تبعید از ترکیه به عراق و اقامت در نجف، مسائل مربوط به حج، نماز جمعه، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر، قضا، شهادات، قصاص و دیات و نیز بسیاری از مسائل مبتلابه را که در دوران اقامت در قم تدریس کرده بود، به تحریرالوسیله افزود. این اثر، گذشته از مشتمل بودن بر نظریات امام خمینی، دو تفاوت کلی با وسیلة النجاة دارد. از یکسو برخی مسائل غیر مبتلابه آن حذف شده و از سوی دیگر مسائل مبتلابه زیادی بر آن افزوده شده است. سید ابوالحسن اصفهانی نیز مسائل مورد ابتلا را مطرح کرده بود، اما امام خمینی آنها را بسط داد. در مجموع، اضافات تحریرالوسیله نزدیک به یک سوم کل کتاب را دربر می گیرد. مسائل مستحدثه تحریرالوسیله شامل مباحث بیمه، سفته، سرقفلی، عملیات بانکی، بلیت بخت آزمایی، تلقیح مصنوعی، تشریح، پیوند اعضا، تغییر جنسیّت، رادیو و تلویزیون و برخی مسائل متفرقه است که در آخر کتاب جای دارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، قضات دادگستری برای رفع خلا قانونی از تحریرالوسیله به عنوان متمم قانون استفاده می کردند که با قانونی شدن استفاده از آرای مشهور فقها (اصل 167 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران) و توسعه نِطاق مرجعیت امام خمینی و انطباق اکثر آرای او با آرای مشهور فقها، این کتاب در دادگاهها و محافل علمی مورد توجه و مراجعه بیشتر قرار گرفت. بخش پایانی همایش به تقدیر از مترجمان و شارحان کتاب تحریرالوسیله اختصاص داشت که از مترجمان و شارحان وکسانی که به کار علمی در زمینه کتاب تحریرالوسیله پرداخته اند، تقدیر شد.
آیت الله نمازی، محمدی ری شهری، محمدجواد فاضل لنکرانی، عباسعلی روحانی، علوی بروجردی، مسعودی خمینی، کریمی جهرمی، دری نجف آبادی، سید باقر گلپایگانی، سید
حسین موسوی تبریزی، حسینی بوشهری، سید محمد هاشمی، فیض گیلانی، رحمت و حجج اسلام سید علی خمینی، محسن غرویان، محمدرضا حشمتی، محمدعلی خسروی، قرهی، نوراللهیان، سید محمد غروی، فرخ بال، زهیری، برقعی، بی آزار شیرازی، محمد خراسانی، سعید جوادی آملی و... از جمله حاضران در مراسم بودند.
بدون تردید همایش «تحریرالوسیله، شروح و تعلیقات» یکی از موفق ترین برنامه های مؤسسه در موضوع تحریرالوسیله بود که هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی در نوع خود بی نظیر بود. حضور بسیاری از اساتید و مدرسین سطوح بالای حوزه و همچنین محققان و فضلا از نقاط برجسته این همایش موفق بود. کثرت شرکت کنندگان به حدی بود که هیچ یک از صندلی های سالن هزار نفری همایش در مدت برگزاری آن خالی نبود و بسیاری از حاضران به صورت سرپا به سخنرانی ها گوش فرا دادند. در کنار این همایش و در سالن جنبی آن، نمایشگاهی از آثار امام در باره موضوع برپا شد که با استقبال شرکت کنندگان مواجه شد.
گزارشگر: داود رضایی