باده روحانی
تا به سامان برسد بی سر و سامانی ما
تو بیا و بنما رفع پریشانی ما
هر کسی دید جمال تو ز سر هوشش رفت
گشته حُسن تو کنون باعث حیرانی ما
نور خورشید رخت سر زده از مشرق عشق
ای که شد از تو فروزان شب ظلمانی ما
"کفر زلفت ره دل می زد و ای سنگین دل"*
سبب رونق کفر است مسلمانی ما
ای که از خمکده چشم تو می بارد می
مست از بوی تو شد بادۀ روحانی ما
شهید اسماعیل مؤذنی
*مصرعی از حافظ با اندکی تغییر