سخنرانی
زمان: 11 اردیبهشت 1361 / 7 رجب 1402
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: اهمیت کار و کارگر در اسلام
مناسبت: روز جهانی کارگر
حضار: توکلی، احمد(وزیر کار و امور اجتماعی)، کارگران واحدهای صنعتی و تولیدی کشور.
بسم الله الرحمن الرحیم
برتری یک روز کارگر بر یک عمر سرمایه دار
من این روز مبارک کارگر را بر شما و همۀ کارگرانی که در طول تاریخ رفته اند و خواهند آمد، تبریک عرض می کنم. مبارک باد بر شما قشر عزیزِ عامل ارزشهای بزرگ انسانی! و مبارک باد بر شما و بر همۀ ملت ما این روز مبارک! که بحمدالله امروز کشور ما طوری است که روز کارگر، روز همه است و روز ارتش روز همه است و روز زن، روز همه است و همه با هم منسجم اند و یک واحد الهی را متحقق کرده اند. آن وحدتی را که خدای تبارک و تعالی امر فرموده اند، بحمدالله ، در قشرهای ملت مسلمان ایران متحقق شده است و اگر یک اقلیت ناچیزی هم باشد، در این اکثریت مستهلک است. من نمی دانم که راجع به کار و کارگر از چه بعدی با شما سخن بگویم. همۀ ابعادش [را] که در ذهن من است یا بیشترش در ذهن من است، نمی توانم در یک جلسۀ محدود عرض کنم. ناچارم که بعض از ابعادش را در اینجا خدمت شما عزیزان عرض کنم و مطالبی را که عرض می کنم، شما به وجدان خودتان عرضه کنید و اگر پذیرفتید، من متشکر می شوم. و من می خواهم که با وجدان پاک خودتان ارزیابی کنید و بدانید که شما چه وضعی در کشورتان دارید و کارگران چه وضعی در کشورهای دیگر دارند.
من یک جهت نازل کارگری را ابتدائاً عرضه می کنم و آن این است که شما توجه کنید به
گروه کارگران، اعم از شما کارگرانی که در کارخانه ها و در صنعتها هستید و زحمت می کشید و آن گروههایی که در مزارع زحمت می کشند و بالاخره گروه فعال زحمتکش، که امروز روز شماست و البته روز همه است. شما یک توجهی به این مطلب بکنید که این گروههای کارگر نشاط خودشان [را] و جهات همان مادیت را؛ شما ملاحظه کنید، ببینید که این گروه کارگر از سلامت بدن و از سلامت روح بیشتر برخوردارند یا آن گروههایی که ـ اصطلاح ـ کارفرما هستند؟ و آن سرمایه دارهایی که کار نمی کنند و کنار نشسته اند و با بی کاری عمر خودشان را می گذرانند؟ شما به وجدان خودتان رجوع کنید. اگر یک همچو مجلسی که الآن نمونه ای از کارگر است ـ که بحمدالله امروز اینجا تشریف آوردند ـ اگر این مجلس در کنارش یک مجلس دیگری بود از سرمایه دارها و بی کارها و آنهایی که نشسته اند خانه و می خورند و می خوابند، اگر یک کسی از خارج بیاید و چهره های شما را ببیند، بازوان شما را ببیند، سینه های فراخ شما را ببیند، بشاشت چهره های شما را ببیند و آهنگ صوتهای شما را بشنود و بعد نظر بکند به آن مجلسی که آن عده کار فرما و سرمایه دار و بی کار و هرزه گرد نشسته اند، می بیند که اینها یک جوانهای سالم، سرنشاط [هستند] و آنها یا چرت می زنند و یا خمیازه می کشند و یا از درد دل و پهلو و سر خودشان می نالند. و این، برای این است که کسانی که کارگر نیستند ـ به آن معنای عامش ـ اینها این طور نیست که شما گمان کنید یک روزگار خوشی دارند. شما توجه به این معنا شاید بسیاریتان نداشته باشند که روزگار تلخی که بر سرمایه دارها و کارفرماها و دارای کذا و کذاها، خانها و فئودالها و امثال اینها می گذرد، آن روزهای سخت چقدر برای آنها ناگواری دارد و یک روز شما به یک عمر آنها ارزش دارد. آنها برای خاطر بی کاری و پرخوری و خواب و هرزه روی پناه می برند به تریاک، افیون، منقل و یا هروئین و یا مراکز فحشا؛ برای اینکه نمی توانند تحمل آن چیزهایی [را] که در نفسشان می گذرد و آن ناراحتیهایی که دارند نمی توانند [تحمل ]بکنند. و من آن قدری که اطلاع دارم و در جوانی دیدم، اکثر این خانها و فئودالها به وافور پناه برده بودند، آنهایی که تدینشان دیگر خیلی نیست، آنها به مشروبات و به هروئین و به امثال این چیزها یا به مراکز فحشا و دنبال
مراکز فحشا. آن طور زحمتهایی که دارد و آن طور مرضهایی که هست و آن طور گرفتاریهایی که هست، شما کارگرها بحمدالله ، ندیدید و امید است که نبینید.
شما قدر این کارگری را بدانید که این کارگری، هم مزاج شما را سالم نگه می دارد [و هم روح شما را.] و اگر چنانچه انسان بی کار بیفتد، آن فعالیتهایی که در بدنش و در سلولهای بدنش باید بشود، آنها هم از کار می افتد. و کسانی که فعالیت دارند. به اندازه ای که فعالیت دارند، [سلولهای] آنها هم به کار می افتد و جبران می کنند نقیصه ها را. و شما می بینید که در یک گروه زیاد از کارگرها یکی دو نفر را شاید پیدا بکنید که اینها مریض باشند و افسرده باشند. و اینها همه الحمدلله ، سر حال اند و خیال می کنند که آن ها آسوده اند. این، خیالی است که آنها می کنند، در صورتی که آنها، آن طبقۀ ـ به اصطلاح خودشان ـ بالا و به حسب واقع، پایین، آنها این قدر افسردگیها و گرفتاریها را دارند که به حساب نمی آید.
این یک مسئله ای است که باید شما خودتان بعد فکرش را بکنید و مطالعه کنید در بین خودتان. جوانهای خودتان را مقایسه کنید با آنهایی که بی کار می گذرانند و به هرزه دری و به هرزه گری عمر خودشان را می گذرانند، و آن ارزشی که شما دارید، شما برادران دارید و آن ارزشی که اسلام به شما داده است. از پیغمبر اکرم شنیده اید که نقل شده است که کف دست یک کارگر را ـ یعنی، همان محلی که کار درش تأثیر کرده و پینه بسته ـ آنجا را بوسید و این، یک نشان ارزش است برای کارگر در طول تاریخ؛ پیغمبر اسلام، که اولین فرد انسانهاست و بزرگترین انسان کامل است، نسبت به کارگر آن طور تواضع بکند و کف دست او را که علامت کار است، ببوسد! این نکته دارد که کف دست را بوسیده، نه پشت دست را؛ کف دست آثار کار درش هست، می خواهد ارزش کار را به عالمیان اعلام کند، به مسلمین اعلام کند که ارزش کار این است که آنجایی که کارگر کار کرده است، در اثر کار یک نشانه ای پیدا کرده است؛ من آنجا را می بوسم که ملتهای اسلامی و بشر ارزش این کارگر را بداند.
و من امروز عرض می کنم که کارگر امروز، با کارگر آن وقت بسیار فرق دارد. آن وقت
در آن محیطی که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ زندگی می فرمودند و سایر جاهایی که مردم دیگر هم زندگی می کردند، خصوصاً حجاز که پیغمبر اکرم تشریف داشتند، آنجا روابط با سایر کشورها، یا هیچ نبود یا اگر بود بسیار کم. و اگر چنانچه کمبودی برای یک شهر پیدا می شد، آن کمبود از شهرهای دیگر باید جبران بشود. احتیاج به همان، هم کشورهای خودشان داشتند، و رفع نقیصه را اگر یک وقتی نمی توانست در خود یک شهری بکند، از یک شهر دیگری انجام این کار را می داد. این وابستگیهایی که امروز در دنیا هست و این زندگی که محیط دنیا را و وضع دنیا را با سابق جدا کرده است و این طور روابط زیادی که امروز وقتی که شما اینجا یک صحبت بکنید، قبل از اینکه به ـ فرض کنید که ـ بیرون اینجا برسد، امریکا هم از آن مطلع می شود و وابستگیهایی که دنیا به هم دارد و وابستگیهایی که کشورها به کشورهای بزرگ سرمایه داری یا کمونیستی دارد، در زمان رسول خدا نبوده است. ارزش کار در آن وقت همین مقدار بوده است که خودِ کار شریف است و خودِ کار برای انسان و روحیات انسان مفید است. و کار، اثرش هم علاوه بر آنکه برای خود انسان و مزاج انسان مفید است و در روح انسان هم تأثیر دارد، برای یک شهری هم فایده دارد.اما دیگر مطرح نبود که اگر کار نکنم، وابسته به امریکا می شوم یا وابسته به شوروی؛ این مسئله آن وقت مطرح نبود.
نجات از وابستگی در اثر تلاش کارگران
امروز ارزش کار شما به همان اندازه است که دنیا پیشرفت کرده؛ همان معنایی که در دنیا، پیشرفتهایی که در دنیا شده است و اگر کارگر به آن طوری که باید کارکند، کار نکند، وابستگیهایی که در یک کشوری، در یک محیطی می شود، غیر از آن وابستگیهایی است که در سنین سابق، در قرون سابق بوده، در زمان رسول الله بوده است. امروز شما با کار خودتان می توانید که یک ارزشی ایجاد کنید که اصلش آن وقت مطرح نبوده است. با کار خودتان می توانید که این وابستگیهایی که در طول تاریخ [بوده،] از آن وقتی که شرق و غرب به اینجا راه پیدا کردند و در طول سلطنت منحوس پهلوی پیدا کرده این کشور [از
بین ببرید] که می دانید همه چیزهایش وابسته شده است و همۀ افرادش را اینها وابسته کرده بودند و همۀ گروهها را وابسته کرده بودند. امروز اگر شما کار بکنید و فعال در کار کردن باشید، ارزش [کار شما] این است که علاوه بر آن ارزشهای معنوی و مادی که برای شخص خود شما دارد، علاوه بر این، یک کشور را شما نجات می دهید از وابستگی. ما تا کی باید وابسته به امریکا، وابسته به شوروی باشیم؟! بالاخره باید یک اَمَد داشته باشد. ما باید ادراک این معنا را بکنیم که ما که در هر جا کار می کنیم؛ در امر کشاورزی کار می کنیم، در امر صنعت و در کارخانه ها کار می کنیم، باید خودمان به خودمان تلقین کنیم که ما مستقلیم و ما باید مستقل باشیم. و ما نباید دستمان را به دیگری دراز کنیم برای اموری که کشورمان محتاج است. ارزش کار شما امروز ارزش یک امری است که نمی شود مقایسه اش کرد با زمانهای سابق. رسول الله در آن محیط، ممکن است ـ که توجه، لابد توجه به همۀ محیطها داشته است ـ در آن محیط، دست کارگر را آن طور که نقل می کنند، کف دست کارگر و محل کار را بوسیده تا ارزش کار را در تاریخ عرضه کنند. و ما مفتخریم و شما و همه مفتخرند به اینکه یک همچو نشانی پیغمبر اکرم به شما داده.
یا در بعض روایات فرموده اند که قطرۀ عرقی که از بدن کارگر می آید مثل قطره خونی است که از شهدای در راه خدا بیاید. چقدر این ارزش دارد! آنهایی که الآن در جبهه ها جنگ می کنند و در جبهه بحمدالله ، پیروزمندانه جنگ می کنند و اخیراً هم پیروزی بزرگی به دست آورده اند. و امید است پیروزی نهایی را به دست بیاورند ان شاءالله ، این چقدر ارزش دارد! عرق شما هم، که در کارخانه ها می ریزد، همان ارزش را دارد؛ برای اینکه، شما هم برای احیای یک کشور، برای وابسته نبودن یک کشور به خارج، برای استقلال کشور اسلامی زحمت می کشید، آنها هم برای دفاع از یک کشور اسلامی، دفاع از اسلام زحمت می کشند. آنها کارگرند مثل شما و شما مجاهدید مثل آن ها و این یک
نعمت بزرگی است که نصیب کارگرها در قشر وسیع و شما عزیزان [شده] که در کارخانه ها و در مواردی که صنعت در آنجا حکمفرماست، کار می کنید.
و باید توجه کنید که نگذاشتند شما، آن اشخاصی که خائن بودند به این کشور، آن اشخاصی که وابستگی داشتند به کشورهای ابرقدرت، آنها کوشش کردند که شما نتوانید آن چیزهایی که کشورتان احتیاج دارد، بسازید. اگر نبود در طول تاریخ، در این سده های آخری که خارجیها به اینجا راه پیدا کردند و نبود خیانتهایی که حکومتهای ما بر ما کردند، شما هم امروز، الآن از همان صنعتهای پیشرفته می توانستید تحقق بدهید، و امروز هم باید در این فکر باشید. تا در این فکر نباشید، نمی توانید کشور خودتان را و نسلهای آینده را نجات بدهید. باید به این فکر باشید که خودتان قادر بر این هستید که آن چیزهایی که در خارج درست می کنند و شما احتیاج به آن دارید و کشور شما احتیاج به آن دارد، خودتان درست کنید.
ارزش کار و کارگر از نظر اسلام
و من یک نکته دیگری [را] هم به شما عرض می کنم که توجه کنید که اینهایی که از کارگرها پشتیبانی می خواهند بکنند و آن هایی که می خواهند کشور را به سوی غرب بکشند [یا] به اسم شرق [فعالیت می کنند] و خود کشورهای کمونیستی و سرمایه داری، این دو بلوک سرمایه داری و کمونیستی، نسبت به کارگر چه جور هستند و اسلام نسبت به کارگر چه جور است. اول شخص اسلام را من عرض کردم. اول شخص اسلام، مصدّع اسلام بود و شارع اسلام از قِبلَ خدای تبارک و تعالی. رفتار او با کارگر آن بود عرض کردم که کف دست کارگر را با تواضع بوسید و این نشان کارگری را بوسید و برای کارگران افتخار ایجاد کرد. ارزش انسانی را توجه داشت که کارگر [انسان است؛ ]کارگر آن روز استقلال داشت و هرچه کار می کرد برای خودش بود و استقلال داشت و ارزش داشت و آن ارزش را، محل ارزش را بوسید پیغمبر اکرم و اعلام کرد ارزش کارگر را.
و دوم شخص اسلام، علی بن ابی طالب ـ سلام الله علیه ـ است. ایشان خودش یک کارگر بوده؛ یعنی، قنات حفر می کرده، می رفته است قنات می کنده است آب بیرون می آورده، لکن برای خودش نه، بعد از آنکه بیرون می آمده، وقف می کرده برای مستمندان، برای آنها. یک نفر کارگر بوده است که برای اعاشۀ خودش هم کار می کرده و در عین حالی که آن طور قنات ها را ـ چندین قنات از ایشان هست ـ کنده با دست خودش. و همان روز ـ به حسب نقل ـ همان روزی که بیعت به امامت کردند برای او و به خلافت، وقتی بیعت تمام شد، همان روز بیل و کلنگ خودش را برداشت دنبال کار... این، دو نفر شخص اول اسلام که کارشان باید سرمشق باشد برای همۀ ما، شما مقایسه کنید این احترامی که کارگر در اسلام به واسطۀ عمل این دو بزرگمرد تحقق پیدا کرده و این ارزشی که به شما داده است که خودش هم در عرض شما آمده است.
و این فقط [مختصّ] علی بن ابی طالب ـ سلام الله علیه ـ نیست، حضرت صادق، حضرت باقر، آنها هم، از آنها نقل کرده اند که در یک محلی که داشتند، می رفتند کار می کردند. به حضرت صادق بعضی می گفتند آقا ـ حضرت صادق شغلش خیلی بود. شغل معنویش زیاد بود و کار تبلیغاتی و کار تعلیماتی اش زیاد بود، مع ذلک، خودش تشریف می برد به حسب این نقل و در آن جایی که داشت، کار می کرد ـ به او عرض کردند که خوب، این را به ما واگذار کن. فرمود: من میل دارم که کاری که می خواهم برای خودم بکنم، حرارت آفتاب را در بدن خودم حس کنم. این چقدر ارزش می دهد که یک نفر، که در زمان خودش شخص اول بود و دارای آن مقامات بود، خودش کار می کند و تعلیم می دهد که ارزش کار چی است! شما در بلوک کمونیستی سران اینها را ببینید! ادعاها و شعارها زیاد است. در طول زمان، اینها شعار داده اند و ادعا کرده اند، لکن وقتی که می بینید که خود آن ها وضعشان چه جوری است، سلوکشان با کارگر چی است، به کارگر چه نظری دارند، چه جور نگاه می کنند، سرمایه داری [را] هم ملاحظه کنید،
آنها چه می کنند؛ هر دو [ی] اینها کارگر را آلت استفادۀ خودشان قرار داده اند. این هر دو بلوک اینها را، او آن به یک وضعی، آن به وضع دیگر، آلت قرار داده اند و ابزار قرار داده اند برای منافع خودشان و برای چی. در کشورهای کمونیستی، اصل برای کارگر ـ من نمی توانم که نسبت به کارگر این تعبیر را بکنم ـ اینها را مثل یک حیوان کارگر را فرض کردند که هیچ نباید [داشته باشند،] فقط خوراک به شما می دهیم؛ شما باید کار کنید خوراک بگیرید آن وقتی که کاری ازشان نمی آید، طردشان می کنند و به رأی بعضیشان باید ریختشان به دریا! آن دستۀ دیگر هم شما را بازی داده اند؛ کارگرها را بازی داده اند و از راه دیگر می چاپند آنها را. اسلام برای کارگر ارزش قائل است، برای کارگر و کار ارج قائل است و ارزش قائل است و احترام قائل است؛ یعنی، همان طوری که یک شخص عالم، یک شخص مجاهد را توصیف می کند، شخص کارگر، زارع؛ هر کارگری را [توصیف می کند؛] می گوید همه شان مثل هم اند؛ مثل شانه ای که این رده هایی که دارد، همه همقد هستند، مثل هم هستند ـ آن شانه های آن وقت این طور بودند ـ اینها همین طور همه برابر هستند. در قرآن کریم هم تصریح می کند که امتیازها به این مسائلی که سرمایه داشتن، قدرت داشتن ـ نمی دانم ـ و امثال اینها نیست، ارزشها و بزرگیها به تقواست، به ارزش انسانی است. ارزش انسانی را این دو بلوک اصلاً فراموش کرده اند؛ توجه به اینکه انسان اند، مثل خود ما هستند. آن وقتی که استالین متولد شده با یک رعیت دیگری، یک رعیتی، فرقی با هم نداشتند. بعداً او به قدرت رسیده، آن طور عمل کرده و این بیچاره ها تحت ستم، این طور باید عمل کنند برای آنها یا آن بلوک سرمایه داری هم همین طور؛ ارزش برای انسانها قائل نیستند. آنها ارزش برای قدرت خودشان قائلند. هر کشوری که تحت قدرت آنها باشد، به او کمک می کنند.
توصیۀ کارگران به تلاش برای قطع وابستگی
الآن اگر یک گرایش بکند این کشور اسلامی به یک طرف از اینها، برایش سرشار،
همه کاری می کنند، لکن ارزش انسانی و ارزش اسلامی اقتضا می کند که به هیچ یک از آنها گرایش پیدا نکند. هر مملکتی که از آنها بخواهد استقلال داشته باشد،جدا بشود ـ مثل کشور ما ـ گرفتار آنها می شود. الآن کشور شما گرفتار این دو بلوک هستند؛ هر کدام به یک راهی، به یک طوری. و تمام این فسادهایی که واقع می شود در این کشور از این گروهکهای فاسد و تمام تبلیغاتی که خود این گروهها در خارج می کنند، اینها همه برای خاطر این است که دستور از آنها گرفته اند آن روزی که کشور ایران ـ خدای نخواسته و خدا نیاورد آن روز را ـ گرایش پیدا کند به امریکا، خواهید دید که تمام اینهایی که در پاریس جمع شده اند و اسباب زحمت ایرانیها را خیال می کنند می توانند فراهم کنند، همه قلمهایشان بر می گردد و ثناگو می شود. از این طرف هم همین طور.
ما می خواهیم مستقل باشیم. ما می خواهیم که ـ امریکا در طول زمان، قبلاً انگلستان و بعد امریکا، در طول سلطنت این دو مرد فاسد [چنان]به سرما آمده است [که] تمام ارزشهای انسانی را می خواستند از ما بگیرند و جوانهای ما را به فساد بکشند و جوانهای ما را به مراکز فساد بکشند، و انسانیت را از آنها بگیرند اینها ـ می خواهیم ما که دیگر تحت آن سلطه نباشیم و خودمان یک انسان مستقل باشیم. شما کوشش کنید. صلاح و فساد این کشور امروز به دست خود ملت است. شماها هم یک عضو بسیار مهمی در این کشور هستید و [عضو] بسیار مؤثری برای رفع وابستگی کشورتان به خارج. کشاورزان هم یک عضو بزرگ این کشورند برای رفع وابستگی این کشور به خارج. شما دو بازوی بزرگ این کشور کوشش کنید که ما در کشاورزی محتاج به اینکه به دیگران مراجعه کنیم و از دیگر جاها بیاوریم، نباشیم و در امور صنعتی هم نباشیم. و بدانید که از حالا که شروع کنید، می توانید این عمل را بکنید، منتها کشاورزها زودتر می رسند به آنجا و شما یک قدری دیرتر، منتها ارزش عمل شما بسیار زیاد است و کارهای شما فنی است. خیال نکنید که فقط آنها می توانند که این کارها را بکنند، آن طوری که تبلیغاتشان تاکنون در
گوش ما خوانده شده است که ما باید وابسته باشیم. ما نباید وابسته باشیم؛ ما باید مستقل باشیم. ما باید هر مقداری که خودمان کار می کنیم، به همان مقدار اکتفا کنیم؛ در صدد باشیم که خود را به آن حدی برسانیم که از کشورما هم ارزاق و گندم و جو و امثال اینها صادر بشود. و این کشور بسیار مستعد برای این معناست. و هم کوشش کنیم که دیگران به ما محتاج باشند در امور صنعتی. و می توانیم و می توانید و می توانیم.
ما فرضاً هم نتوانیم ـ ما فرض می گیریم که خیر، نمی توانیم ـ اما کوشش خودمان، که یک عبادتی است، یک کار ارزشمندی است، ما کوشش خودمان را می کنیم. من کراراً این مطلب را گفته ام که ما صد درصد این طور نیست که کار می کنیم که پیروز بشویم؛ البته میل داریم، اما این طور نیست که حتم داریم که ما پیروز می شویم. نه، اما در عین حالی که حتم به پیروزی نداریم، تکلیف خودمان را عمل می کنیم. ما یک انسان هستیم، شما انسان هستید و ارزشمند هستید. شما می خواهید ارزش خودتان را حفظ کنید. شما نمی خواهید که به شما ـ فرض کنید که ـ عروسکها را بیاورند بفروشند یا شما را به مراکز فحشا بکشانند و ارزشتان را از بین ببرند و شکمتان را سیر کنند. شما می خواهید ارزشتان را حفظ کنید و دنبال آن ارزش، که در مرکز اعلا واقع شده است، کشور خودتان را هم نجات بدهید.
ما و شما و همۀ دوستان و همۀ کشاورزان و همۀ کارگران و همۀ ملت ایران، توجه به این داشته باشند که این ارزشی که خدای تبارک و تعالی نصیب شما کرد و این استقلالی که نصیب شما کرد و این امری که الآن در تمام دنیا شما مطرحید، هرچه می خواهند این قلمهای فاسد از شماها تکذیب کنند، از ایران تکذیب کنند، هرچه می خواهند از دادگاهها تکذیب کنند، از دولت تکذیب کنند، لکن دنیا فهمیده است که شما ارزش دارید و دنیا فهمیده است که شما یک ملتی هستید که نظیر شما در طول تاریخ تا حالا نبوده است.
کم نظیر بودن خدمات شهید مطهری
و من امیدوارم که ملتهای دیگر هم به تبعیت از شما و به تبعیت از اسلام عزیز، نظیر
شما بشوند؛ استقلال خودشان را و آزادی خودشان را به دست بیاورند. خداوند همۀ شما را ان شاءالله صحت و سلامت بدهد. و چون روز مطابق است، منطبق است با سالروز وفات مرحوم مطهری ـ رحمه الله ـ من باید یک کلمه هم از آن به شما عرض کنم. مرحوم آقای مطهری یک فرد بود، جنبه های مختلف در او جمع شده بود و خدمتی که به نسل جوان و دیگران مرحوم مطهری کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بی استثنا، همه آثارش خوب است. و من کسی، دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثنا آثارش خوب است. ایشان بی استثنا آثارش خوب است، انسانساز است؛ برای کشور خدمت کرده، در آن حال خفقان خدمتهای بزرگ کرده است این مرد عالیقدر. خداوند به حق رسول اکرم او را با رسول اکرم محشور بفرماید. و خداوند همۀ شهدای ما را ان شاءالله رحمت بفرماید. و خداوند جنگنده های ما را تا که الآن درصدد پیروزی آخری هستند و ان شاءالله تحقق پیدا می کند، آنها را، پیروزی آخری را به آنها نصیب فرماید. و خداوند شما کارگران عزیز را و همۀ کارگران را ان شاءالله ، اجر شهدا عنایت کند.
والسلام علیکم ورحمة الله