سخنرانی
زمان: صبح 21 فروردین 1361 / 15 جمادی الثانی 1402
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: بررسی عملکرد رژیم پهلوی
حضار: خانواده های شهدا، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نمایندگان عشایر کشور، اعضای بسیج مستضعفان اهواز، اعضای جهاد سازندگی، کادر پزشکی نهادهای درمانی، ستاد مصدومان وزارت بهداری، جمعیت هلال احمر، خبرنگاران و عکاسان و مسئولان خبرگزاری جمهوری اسلامی، کارکنان صدا و سیمای مرکز اهواز و تهران، کارکنان شرکت توانیر
بسم الله الرحمن الرحیم
مبارزه رضاخان با اسلام و روحانیت
این گروههای مختلفی که امروز تشریف آوردند و ما از نزدیک خدمتشان رسیدیم، که همه در ارتباط با این جنگ و در خدمت جبهه بوده اند، از همۀ آنها من تشکر می کنم و امیدوارم که همۀ آنها موفق باشند که همان طور که تاکنون دین خودشان را به اسلام و کشور خودشان ادا کرده اند، این خدمت را ادامه بدهند، تا ان شاءالله ، کشورشان، کشور عزیزشان، به استقلال تام و آزادی کامل [برسد] و شرّ اشرار را از این کشور از بین ببرند. و ان شاءالله ، همۀ موفق باشند.
من به مناسبت اینکه از عشایر محترم کشور تعدادی اینجا تشریف دارند و از رادیو و تلویزیون هم تعدادی هستند، بعضی مسائلی که در رژیم سابق، در این پنجاه سال با برنامه ریزی مسلم تحقق پیدا کرده است عرض کنم، گر چه همۀ آنها را نمی شود. و من امیدوارم که تاریخ نویسان ما و آنهایی که اهل مطالعه هستند این پنجاه سال را تحت نظر قرار بدهند و ببینند که در این پنجاه سال، این پدر و پسر چه به روز این کشور آوردند.
ما یک بررسی کوتاه از این ارگانهایی که در این کشور می توانستند منشأ اثری باشند و گروههایی که ممکن بود در مقابل قدرتهای بزرگ بایستند، ما یک بررسی مختصر،
گذرایی می کنیم؛ ببینیم که اینها در همۀ این گروهها و در همۀ این ارگانها چه طور با این کشور بازی کردند و چه طور خدمت خودشان را به ابرقدرتها اثبات کردند. ما یک نظری به مراکز سیاسی این کشور باید بکنیم و یک نظری به مراکز اقتصادی کشور و اجتماعی کشور و یک نظر به قدرت نظامی کشور و یک نظر به گروههای تبلیغاتی و مطبوعاتی کشور و یک نظر به گروههایی که می توانستند برای این کشور یک قدرت باشند؛ مثل عشایر، ببینیم که در طول این پنجاه و چند سال، اینها با آن قدرتهایی که ممکن بود در مقابل ابر قدرتها بایستند، چه کردند.
رضاخان که آمد، اوّل با یک صورت ظاهر اسلامی آمد و کم کم قدرت را به دست گرفت و به حسب آن چیزی که انگلستان تصدیق کرد، او را آنها آوردند. آنوقت قدرت مال آنها بود و این مأمور بود به اینکه این کشور را آن مقداری که امکان دارد، در مقابل قدرتهای بزرگ ایستادگی بکنند، آن ارگانها را درهم بشکند با اختلاف رویه ها. دنبال آن هم پسرش ـ که به نظر من، خبیثتر از پدر بود ـ همان معنا را دنبال کرد با یک وضع دیگری. اوّل هدفی که رضاخان در نظر گرفت کوبیدن روحانیون بود، با اسم اینکه می خواهیم اصلاح بکنیم تمام کارهایشان از اول تا آخر به اسم «اصلاح» و به اسم ترقی دادن کشور [بود] اجانب، قدرتهای بزرگ، که مطالعات زیادی در این کشور دارند، ملاحظه کردند که یکی از گروههایی که می تواند مردم را بسیج کند در مقابل قدرتهای خارجی روحانیت است. ابتدا شروع کردند با اینها دست و پنجه نرم کردن؛ یعنی، اینها را کوبیدن. اگر شما مطبوعات آن وقت را ورسانه های گروهی آن وقت را، نویسندگان و گویندگان آن وقت را در نظر بگیرید یا آن مقداری که از آنها باقی مانده است مطالعه کنید، می بینید که تمام رسانه های گروهی و تمام مطبوعات کشور و رادیو و سینما و تئاتر و تمام اینهایی که در یک کشوری می تواند کار صحیحی بکند؛ همۀ آنها در خدمت اجانب و در خدمت این رژیم فاسد، به ضدیت با روحانیت برخاسته اند. خود او مأمورین راوادار می کرد به اینکه اینها رادر هر جا هستند، سرکوب کنند با اسماء مختلف. و این مطبوعات و این رسانه های گروهی هم در بی آبرو کردن اینها و جدا کردن ملت از آنها کوشش
داشتند. این خودش یک تاریخ طولانی است. و کسانی که درست نظر بکنند به تاریخ پنجاه سال، می توانند بفهمند که چه بود قضیه. و دنبال او هم درشکستن اسلام و شکستن قدرت اسلام کوششهای فراوان کردند. و همه گروههایی که نویسنده بودند و انحراف داشتند، گوینده بودند و انحراف داشتند، و رسانه های گروهی؛ همه در خدمت آنها با اسلام مخالفت می کردند. در روزنامه هایشان، من خودم دیدم که به پیغمبر اسلام سب کردند! این یک دسته که احتمال می دادند اینها بتوانند مردم را بسیج کنند در مقابل منافع اجانب و ابر قدرتها.
برنامه برای در خدمت اجانب بودن دانشگاه
یک جای دیگری هم، که به طور دیگر با آن مبارزه کردند، دانشگاهها بود. دانشگاهها هم چنانچه یک دانشگاههای اسلامی ـ ملی بود، کسانی که از آنها بیرون می آمدند، می توانستند در مجلس بروند و دولت تشکیل بدهند و امثال اینها و نگذارند نفوذ اجانب دراین کشور زیاد بشود. آنجا را هم به یک وضع دیگری کوبیدند؛ یعنی، خود دانشگاهها را نریختند و تعطیل بکنند، برای آنها برنامه هایی گذاشتند، معلمهایی درست کردند، استادهایی درست کردند که آنها در خدمت آنان بودند تا دانشگاه را یک دانشگاه وابسته به خارج و وابسته به انگلستان ـ در یک وقت ـ به امریکا ـ در آخر ـ این طور درست بکنند که افرادی که از اینها بیرون بیایند ـ الا کمی از آنها ـ در خدمت اجانب باشند. این هم یک باب مفصلی است که محتاج به بحث زیاد است که دانشگاه ما را به صورتی در آوردند که ولیده های آن دانشگاه، و فراورده های آن دانشگاه، آنهایی که از دانشگاه خارج می شدند و به خارج هم می رفتند و از خارج سوغات می آوردند، تمامش در خدمت آنها باشد. آنها این طور میل داشتند. البته در بین اینها بعضیها هم بودند که آن طور نبودند، اما در یک اقلیت ناچیز واقع بودند. این هم مراکز تعلیم ما.
اوضاع مجلس و ارتش در رژیم سابق
مجلس هم یکی از مراکز بود، که مرکز سیاست یک کشور، قانونگذاری یک کشور
[است]، مجلس را هم با فشار و باطرحهای مختلف، از اشخاصی فراهم کردند و اشخاصی را در مجلس آوردند که همه در خدمت آنها باشند، الاّ قلیلی از آنها. کم کم آن کم را هم از بین بردند و اخیراً من دیگر سراغ ندارم که یک نفر وکیلی که در این مجلسهای اخیر بود ـ بعد از اینکه امثال مدرس را از بین بردند ـ من دیگر سراغ ندارم که یک کسی آن طوری که اسلام می خواهد، باشد. مجلس را هم قبضه کرد؛ یعنی، مجلس را هم به خدمت اجانب وا داشتند. [به] تبع او، دولت هم این طور می شود. دولتی که این مجلس تعیین بکند و با دستور آن شاه و شاه نما عمل بکند، افرادی را بر سر کار می آورد که همه در خدمت آنها باشند. رادیو تلویزیون و دستگاههای تبلیغاتی [هم] تمام در خدمت آنها بودند. هر کس روزنامه های آن وقت را بخواند یا اگر نوارهایی از آن وقت باقی بود بشنود، می فهمد که نقشه این بود که یا در خدمت دولتهای اجانب باشند ـ و اخیراً خصوصاً امریکا ـ و یا یک افرادی باشند که بی تفاوت باشند. این مراکزی که برای عیش و عشرت جوانها تهیه کردند و این مغازه های زیادی که برای فروش عروسکها و فراورده های خارجی به وجود آوردند و این دکانهای مشروب فروشی، اینها روی طبع خودش واقع نشد؛ اینها روی برنامه ای بود که آن قدری که می توانند در دانشگاهها جوانها را از بین ببرند و به خط آنها بکنند. آن قدری که در آنجا نمی شود. [در] مراکز فحشا بی تفاوتشان کنند و راجع به کشور خودشان بی تفاوت باشند. هر کاری می خواهند بکنند، بکنند، آنها کاری نداشته باشند. عشرتکده باشد، سینمای موافق میل وشهوات جوانها باشد، دیگر این مملکت هر چه بر آن بگذرد، گذشته است. ذخایرش را دارند می برند، برده اند؛ نفتش را دارند می خورند، خورده اند و امثال ذلک.
و یک چیز دیگر هم ارتش بود. ارتشی که دهها هزار نفر از خارج مستشار برایش می آید و آقا بالاسر برایش می آید، نمی تواند یک ارتشی باشد که برای کشور خودش مفید باشد. این برای کشور دیگری مفید است، در خدمت دیگری است. این هم یک باب مفصلی است که دانشمندان باید مطالعه کنند و بنویسند مسائل آن وقت را. این هم راجع به ارتشش بود.
راجع به عشایر، یکی از چیزهایی که آنها احتمال می دادند که یک وقتی این عشایری که به دیانت اسلام اعتقاد دارند و می خواهند که اسلام تحقق داشته باشد، احتمال می دادند که اینها برخلاف آنها قیام بکنند. رضاخان عشایر را بکلی می خواست از بین ببرد ـ و بسیار هم موفق شد در از بین بردن ـ و یا افرادی از آنها را تربیت کنند که عشایر را، آنها به طریقی که آنها می خواهند منحرف کنند. بسیاری از اینها در خارج بودند و [یا] در ایران بودند و انحراف داشتند و آنها مأمور این بودند که عشایر را منحرف کنند و تضعیف کنند روحیۀ آنها را. همۀ اینها دست به هم داد و این کشور ما را این طور که می بینید، کرد.
از بین رفتن کشاورزی و صنعت در رژیم سابق
از این طرف، کارخانه ها و مزرعه ها و کشتزارهای ما، با اسم «اصلاحات»، بکلی کشاورزی را از بین بردند. ایرانی که اگر کشاورزی اش سر جای خودش درست عمل بکند، باید میلیونها تن صادر بکند، امروز نشسته و دستش طرف دیگران دراز است که گندم بدهید! این هم از کارهایی بود، جنایاتی بود که رژیم به این مملکت کرد. کارخانه ها هم بالا سرش افرادی بودند که نمی گذاشتند که اشخاصی که در آنجا از خود ایرانیها هستند، یادبگیرند مطالب را. کارشناس های خارجی آمدند کارهای کلیدی را در دست گرفتند و مردمی که اینجا بودند پادوی آنها بودند!
شما در هر مرکزی که پا بگذارید، در هر جایی که پا بگذارید، [جای] پای اجانب را در آنجا می بینید سابقاً این طور بود. بحمدالله ، امروز این جور نیست. اگر یک کسی وارد می شد در این مملکت بازار می رفت، پای اجانب بود. اگر آدم فهیمی بود، می دانست چه قضیه[ای] است. اگر بازار می رفت، می دید که پای آنها آنجا هست؛ بازار را می خواهند فاسد کنند. اگر در دانشگاهها می رفت، باز می دید پای آنها در آنجا بیشتر از جاهای دیگر هست؛ می خواهند آنجا را معوّج کنند. اگر در ارتش می رفت، پای آنها را در آنجا می دید. اگر در کارخانه ها می رفت، پای آنها را می دید. اگر در مجلس هم می رفت، در
دولت؛ هر جا می رفت، پای آنها در آنجا بود. همه جا نفوذ داشتند و این کشور را با تمام قدرت کشاندند به طرف غرب اخیراً یا به طرف شرق. و کشور ما را یک کشور وابستۀ شکست خورده [کردند؛] اگر چند سال دیگر دست آنها بود، غیر قابل اصلاح بود.
خدای تبارک و تعالی بر همۀ ما، بر همۀ ملت ما و بر مسلمین منت گذاشت و عنایت کرد، الطاف خودش را در این کشور عنایت کرد، جلوه داد، و این کشور را سر تاپایش را بیدار کرد. با اینکه این مسائل که من عرض می کنم شاید اکثر مردم نسبت به آن بی تفاوت بودند و توجهی نداشتند، لکن یک مطلب را همه یکدفعه متوجه شدند که امریکا می خواهد ما را از بین ببرد. این مطلبی بود که سرتاپای این کشور توجه به آن کرد: اینکه امریکا می خواهد ما را مستعمرۀ خودش بکند و تمام حیثیت ما را، حیثیت اسلامی مارا، حیثیت ملی ما را و ذخایر ما را می خواهد از بین ببرد.
این یک مطلبی بود که در سرتاپای این کشور منعکس شد و مردم باورشان شد. و باورکردنی هم بود؛ برای اینکه همه چیز را می دیدند. این روحیه ای که در این کشور پیدا شد به عنایت خدا پیدا شد. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که من یک همچو کاری کرده ام؛ امکان نداشت که بشر بتواند. از بچه ای که تازه زبان در آورده تا پیرمردی که دربیمارستان خوابیده و دم مرگش هست، این کشور را این طور توجه بدهد به اینکه ما می خواهیم مسلمان باشیم، و ما می خواهیم مملکت مان مملکت آزاد باشد، مستقل باشد، اسلامی باشد.
این یک دست غیبی بود که بر سر این کشور کشیده شد و این کشور را بیدار کرد. و امروز این کشور ما بحمدالله تعالی، طوری است که هرجا بروی، توجه به اسلام هست. شما در هر جا، در عشایر بروی، عشایر از زیر بارهای سنگینی که رژیم سابق به آنها تحمیل کرد، بیرون آمده اند؛ متوجه به اسلام شده اند. بروید در دهات دور افتادۀ این کشور؛ هر جا شمابروید، می بینید که بچه و بزرگشان می گویند که ما استقلال و آزادی را می خواهیـم و از امریکـا انتقاد می کنند و از اجانب انتقـاد می کنند.
توطئه ابلهانه دشمنان
و این اشخاص منحرفی که در داخل و خارج شیطنتهایی می خواهند بکنند بسیار ابله هستند! اینها عقلشان را از دست داده اند. حب مقام و جاه اینها را اصلاً نابینا کرده، بصیرتشان رااز آنها گرفته. اینها نمی دانند که در یک کشوری که وضعش این طوری است، در یک کشوری که همۀ مردمش فریاد می زنند و جنگ می روند و عشق به فداکاری دارند، در یک همچو کشوری نمی شود از این کارها کرد، نمی شود با این کشور معارضه کرد، نمی شود در این کشور کودتا کرد.
کشوری که همۀ قوای نظامی اش دنبال شهادت می روند و همۀ قوای نظامی و انتظامی ـ پاسدار مسلحش ـ و همۀ عشایری، که آنها هم در جنگها وارد می شوند. همه دارند با روی گشاده طرف شهادت می روند، با یک همچو کشوری نمی شود بایک گروه چند صد نفری ـ یا بیشتر یا کمتر ـ معارضه بکنند.
اینها اشتباهشان همه اش این است که نه قدرت اسلام را اینها می توانند بفهمند، و نه ملت خودشان را شناخته اند. از این جهت، خارج و داخل توطئه های بچه گانه، توطئه های ابلهانه، به خیال خودشان درست می کنند. در هر رشته ای که بخواهند توطئه بکنند، نمی دانند که چشمهای بینای این کشور به همۀ کارهای آنهااز صبح تا شبشان نظارت دارد. نمی فهمند این مسائل را اینها. از این جهت، خودشان را به مهلکه می اندازند؛ بچه های عزیز ما را می خواهند گول بزنند. این بچه ها؛ جوانها، دختر و پسر، که از اینها گول خورده اند، مطالعه کنند ببینند که اینها چه وضعی دارند و مملکت ما چه وضعی دارد، دولت چه وضعی دارد و آنها چه وضعی دارند؛ آنها به کجا پناه برده اند؛ و دولت چه می گوید در مقابل آنها.
من امیدوارم که ان شاءالله ، این روحیه قوی ای که در این کشور هست، این روحیۀ اسلامی و توحیدی که در این کشور هست، باقی باشد. این کشور راما به صاحب اصلی او، امام زمان ـ سلام الله علیه ـ تحویل بدهیم. ان شاءالله ، به خدمت ایشان همه، ان شاءالله همه، برسیم و کشور را و ملت را تسلیم ایشان بکنیم. خداوند ان شاءالله همۀ شما را و همۀ مارا و همۀ ملت را و همۀ مسلمین را موفق کند که به تکالیف اسلامیمان عمل بکنیم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته