سخنرانی
تعلیم و تربیت ـ اسلام، آزادی و تمدن
سخنرانی در جمع بانوان مکتب ولی عصر (تعلیم و تربیت ـ اسلام، آزادی و تمدن)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 16 ت‍ی‍ر ‭1358

زمان (قمری) : 12 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 513

موضوع : تعلیم و تربیت ـ اسلام، آزادی و تمدن

زبان اثر : فارسی

مخاطب : بانوان مکتب ولی عصر

سخنرانی در جمع بانوان مکتب ولی عصر (تعلیم و تربیت ـ اسلام، آزادی و تمدن)

سخنرانی

‏زمان: 16 تیر 1358 / 12 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: تعلیم و تربیت ـ اسلام، آزادی و تمدّن‏

‏مخاطب: بانوان مکتب ولیّ عصر‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

اهمیت تعلیم و تربیت در تعالی انسان

‏     ‏‏من امیدوارم که همۀ خواهرها و برادرها و همۀ قشرهای این ملت و همۀ ما از‏‎ ‎‏خدمتگزاران به اسلام و ولیّ عصر ـ سلام الله علیه ـ باشیم. ما در یک مملکتی هستیم که‏‎ ‎‏مملکت ولیّ عصر است و وظیفۀ آنهایی که در مملکت ولیّ عصر زندگی می کنند یک‏‎ ‎‏وظیفۀ سنگین است. نمی توانیم ما لفظاً بگوییم ما در زیر پرچم ولیّ عصر ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏هستیم و عملاً در آن مسیر نباشیم. چنانچه نمی توانیم بگوییم که ما جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏داریم، و عملاً آن طور نباشیم؛ اسلامی نباشیم. شما که به نام مقدس «ولیّ امر» یک گروه‏‎ ‎‏متشکلی تشکیل داده اید و زحمت می کشید و خدمت می کنید و احکام اسلام را ترویج‏‎ ‎‏می کنید و تعلیم و تربیت می کنید.‏

‏     تعلیم باید پهلویش تربیت باشد، تربیت صحیح؛ تربیت اسلامی. اگر تعلیم تنها باشد‏‎ ‎‏بدون تربیت، فایده ندارد؛ بلکه گاهی مُضرّ است. تربیت بی تعلیم هم نمی شود؛ به نتیجه‏‎ ‎‏نمی رسد. این دو تا باید با هم باشند، توأم باشند؛ تعلیم و تربیت. انسان یک موجودی‏‎ ‎‏است که با تعلیم و تربیت رشد می کند. یک رشد نباتی و حیوانی انسان دارد که با نباتات و‏‎ ‎‏با حیوانات شریک است، همه با هم. این قافله حرکت دارند می کنند، انسان هم یکی از‏‎ ‎‏آنهاست. یک نباتی است اوّل و بعد یک حیوانی، مثل سایر حیوانات است و تا سرحدّ‏‎ ‎‏حیوانیت با حیوانات شریک است؛ چنانچه تا سرحدّ نبات با نباتات شریک است. یک‏‎ ‎‏موجودی است که هم نبات است و هم حیوان و تا سرحدّ حیوانیت با همۀ حیوانات‏

‏شرکت دارد؛ و از آنجا راهش جلوتر می رود. حیوانات با انسان شرکت دارند در همین‏‎ ‎‏امور مادی، همان خوردن و خوابیدن و تولیدمثل کردن، همه حیوانات همین اند، انسان‏‎ ‎‏هم اگر همین باشد، حیوانی است مثل سایر حیوانات ولو اینکه خوراکش با او فرق داشته‏‎ ‎‏باشد، حیوانات هم بعضیشان با بعضی خوراکشان فرق دارد؛ یکی گوشتخوار است، یکی‏‎ ‎‏علفخوار است و انسان هم جزء آنهاست که علفخوار است منتها حالا گوشتخوار هم‏‎ ‎‏شده. اگر انسان تربیت و تعلیم نداشته باشد ـ توأم با هم ـ در همین حدّ حیوانیت باقی‏‎ ‎‏می ماند. و انسان از سایر حیوانات، اگر آن تربیت و تعلیم نباشد، بدتر است.‏

آمال و شهوات انسان

‏     ‏‏حیوانات حدود شعاع فعالیتشان خیلی محدود است و حدود تجاوز و تعدیشان هم‏‎ ‎‏محدود است؛ یکی طعمه ای گیر می آورد و می خورد و دیگر ذخیره نمی کند، الاّ‏‎ ‎‏بعضیشان، و همان وقتی که سیر شد می رود سراغ کارش می خوابد. انسان، یعنی این‏‎ ‎‏حیوانی که حالا نرسیده به حد انسانیت، این حیوان، این قسم از حیوان که ما اسمش را‏‎ ‎‏«انسان» می گذاریم برای اینکه بعدها ممکن است انسان بشود، این هیچ حدی ندارد. نه‏‎ ‎‏در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهایی که باید باشد، حد دارد. شما اگر فرض کنید‏‎ ‎‏برای یک انسانی، یکی از همینها، ابتدائاً خودش خیال می کند که من اگر یک خانه خوبی‏‎ ‎‏داشتم بس بود، وقتی به خانه می رسد، می بیند بس نیست. خوب، یک باغی هم پهلوی‏‎ ‎‏آن خانه بود بس بود، به باغ که رسید، می بیند بس نیست. یک مزرعه ای داشتیم، خوب،‏‎ ‎‏بد نبود، به مزرعه می رسد، یک دهکده خوب بود داشته باشیم! به آن می رسد، هر چه‏‎ ‎‏بالا می رود زیادتر می شود. ابتدائاً یک چیز مختصری می خواست، هر چه بالاتر رفت،‏‎ ‎‏زیادتر می شود، طمعش زیادتر می شود، آرزویش زیادتر می شود. اینهایی که یک‏‎ ‎‏مملکت دارند، می بینید که می روند دنبال یک مملکت دیگر؛ مملکت گیری می کنند. اگر‏‎ ‎‏همۀ ممالک دنیا را یک انسانی بگیرد، آن وقت به فکر می افتد برود کره ماه، برود آنجا را‏‎ ‎‏هم بگیرد، بعد به فکر می افتد برود کره مرّیخ، آنجا را هم بگیرد؛ بعد می رود سراغ‏

‏جاهای دیگر، آخر ندارد. این یک موجودی است که خدا این طور خلقش کرده است‏‎ ‎‏که در حد حیوانیت، یعنی همانهایی که حیوان می خواست، این زیادترش را دارد؛ حدود‏‎ ‎‏هم ندارد. حیوانات در یک وقت خاصی شهوت دارند، آن وقت وقتی است که‏‎ ‎‏می خواهد تولیدمثل بکند؛ در مابقیش آن طورها نیستند. انسان این جور نیست، انسان‏‎ ‎‏شهوتش هم حد ندارد، نه حدود دارد و نه یک طور خاصی ـ که غیر از آن طوری که انبیا‏‎ ‎‏آمده اند محدودش کردند به حدودی ـ انسان هیچ این حرفها ندارد، آن بهترین‏‎ ‎‏محارمش هم فرق نمی کند پیش او، دخترش با اجنبی فرقی ندارد پیش او، یک همچو‏‎ ‎‏حیوانی است، در هر چیز نامحدود است. شما یک موجود نامحدود هستید. اگر این‏‎ ‎‏نامحدودی در طرف حیوانیت صرف شد، یک حیوان نامحدود، یک حیوانی که با سایر‏‎ ‎‏حیوانات فرق دارد. حیوانات دیگر شهواتشان محدود است، آمالشان محدود است؛ این‏‎ ‎‏انسان نامحدود است. اگر به همین حال حیوانیت باشد و دنبال همین کارهای حیوانی،‏‎ ‎‏دنبال همین شهوات، دنبال همین آمال و آرزوهای حیوانی، که همۀ این آمال و‏‎ ‎‏آرزوهایی که مربوط به طبیعت است، تمام آمال و آرزوهایی که مربوط به امور طبیعی‏‎ ‎‏است حیوانی است، اگر به این حد باقی بماند، این تا آخر حیوان است. اینجا صورتش‏‎ ‎‏صورت انسان است. وقتی این پرده برگشت و آن عالم پیدا شد، صورتش هم یک‏‎ ‎‏صورت دیگر می شود، همچو نیست که به صورت انسانیت آنجا محشور بشود. اگر اینجا‏‎ ‎‏انسان شد، آنجا انسان است. اگر کسی در اینجا توانست خودش را انسان بکند، آنجا که‏‎ ‎‏برود انسانیتش به طور کمال و آن طوری که چشمهای این عالم نمی تواند او را ببیند، به‏‎ ‎‏طور کمال در آنجا تحقق پیدا می کند؛ و اگر چنانچه نتواند این کار را بکند، مهار را رها‏‎ ‎‏کند.‏

حقیقت آزادی غربی

‏     ‏‏خوب، بسیاری هستند که مهار ندارند، رها هستند؛ آزادند! این آزادیی که غربی ها‏‎ ‎‏می خواهند همین است. آزادند، هر چه می خواهند و هر کاری می خواهند بکنند. ظلم‏‎ ‎‏بکند آزاد است، شهوات غیرمشروع، آزاد است، بدگویی به هر کس، آزاد است،‏

‏قلمفرسایی به ضد هر کس، آزاد است. اگر این آزادیی که همین غیرمحدود بودن این‏‎ ‎‏قسم حیوان است، این حدی ندارد برای خودش، آزادیش را حدّی قائل نیست، هر جا‏‎ ‎‏جلو برود باز در این آزادی می خواهد جلوتر برود.‏

فرق بین مکتب انبیا و سایر مکاتب

‏     ‏‏اگر ما تربیت و تعلیم نداشته باشیم، تربیتی که انبیا آورده اند برای اینکه غیر انبیا راه را‏‎ ‎‏نمی دانند. ما الآن یک راهی را داریم قهراً می رویم خودمان هم ملتفت نیستیم و آن‏‎ ‎‏راهی که انبیا برای ما آوردند که از آن راه باید بروید، آن صراط مستقیم که منتهی‏‎ ‎‏می شود به آنجایی که ماها دیگر الآن نمی توانیم ادراک بکنیم، این را انبیا آورده اند.‏‎ ‎‏مکتب غیر انبیا اصلاً اطلاع از ماوراء طبیعت ندارد. هر چه مکتب هست همین طبیعت‏‎ ‎‏است. مکتب انبیاست که ماوراء طبیعت را هم طرح می کند. در مکتبهای دیگر اصلاً طرح‏‎ ‎‏نمی شود ماوراء. بله می گویند دروغ است! یک آدمی که اصلاً نمی داند ماوراء طبیعت‏‎ ‎‏چیست، همین طور نشسته توی خانه اش و می گوید نخیر، نیست! انبیا می دانند راه چه‏‎ ‎‏هست، از کجا باید رفت؛ چه جوری باید رفت. راهی است که تا به وسیلۀ انبیا و تعلیمات‏‎ ‎‏انبیا نباشد، انسان نمی تواند به مقصدش برسد. راه مستقیمی که انسان را به مقصد‏‎ ‎‏می رساند اگر راه انبیا نباشد، معوج می شود؛ یا این طرف می رود، یا آن طرف می رود.‏‎ ‎‏انبیا هستند که ما را به راه مستقیم هدایت می کنند و کیفیت تربیت و تعلیمی که برای آن‏‎ ‎‏عالم هم باشد ـ هم این عالم، و هم آن عالم ـ نه اینکه انبیا به این عالم کار ندارند. این عالم‏‎ ‎‏هم، با هر چیزی که بگویید، آنها منافی و مخالف با آن نیستند. مخالف با دل بستن به دنیا‏‎ ‎‏هستند. این دو تا اشتباه می شود.‏

مخالفت اسلام با دلبستگی به دنیاست نه با تمدن

‏     ‏‏آنهایی که می خواهند عیب گیری کنند می گویند که با همۀ تمدنها مخالف است؛‏‎ ‎‏اسلام با همۀ تمدنها مخالف است. این اشتباه است. اسلام با هیچ تمدنی مخالف نیست.‏‎ ‎‏اسلام تمدنی را ایجاد کرد، ششصد، هفتصد سال یک دنیا را، تقریباً اکثر معموره را‏‎ ‎‏[‏‏متمدن‏‏]‏‏ کرد؛ با اینکه باز اسلام نبود درست. با تمدن، اسلام مخالف نیست، با دلبستگی‏

‏و محدود شدن مخالف است که همۀ آمال و آرزوی ما همین باشد؛ همۀ همّ ما همان‏‎ ‎‏علفمان باشد؛ تمام همت ما این باشد که خوب بخوریم، خوب بخوابیم و خوب شهوات،‏‎ ‎‏دلبستگی را مخالف است، این که همّ انسان، علفش باشد! با این مخالف است اسلام.‏‎ ‎‏تمدن به اعلی مرتبه، مهار، مهار در معنویت، همۀ مظاهر تمدن را انبیا قبول دارند، لکن‏‎ ‎‏مهار شده؛ نه مطلق و رها. شهوات را جلویش را نگرفتند؛ جلوی اطلاقش را گرفتند. جلو‏‎ ‎‏رهایی و آزادی را گرفتند. یک کسی ـ در همان زمانهای سابق، به یک ظریفی که از‏‎ ‎‏آشناهای ماست ـ راجع به امور جنسی گفته بود که فلانی!: این حل شده. او گفته بود این را‏‎ ‎‏در صدر خلقت، خرها حل کرده بودند! آن آزادی که شما می گویید که حل شده همان‏‎ ‎‏است که حیوانات در صدر خلقت آزاد بودند! انبیا آمدند این آزادی را جلویش را‏‎ ‎‏بگیرند و اصلش را مخالف نیستند، دعوت هم به آن کرده اند. این دعوت به ازدواج، این‏‎ ‎‏قدر تعریف از ازدواج برای اینکه هم ازدواج بشود، هم انحراف نباشد. از این شهوات‏‎ ‎‏مطلق، از این مراکز فساد و فحشا، انبیا جلوگیری می کنند، نه از اصل شهوت. اصل شهوت‏‎ ‎‏طبیعی است و باید هم کار خودش را انجام بدهد، اما حدود دارد. اگر تربیت و تعلیم آن‏‎ ‎‏طوری که انبیا و تحت تربیت انبیاست تحقق پیدا بکند، انسان هم صحیح می شود و روی‏‎ ‎‏یک نظمی تحقق پیدا می کند و این آکل و مأکول‏‎[1]‎‏ و این تعدّیات و این تجاوزها و این‏‎ ‎‏اختلافهای طبقاتی پیدا نمی شود؛ و هم آن طرف ـ که عمده آن طرف است ـ آن حیات‏‎ ‎‏جاویدی که آخر ندارد تأمین می شود. کوشش کنید که شما که حالا منتسب به ولیّ امر ـ‏‎ ‎‏سلام الله علیه ـ هستید، مکتب ولی امر را به آن توجه کنید که برای تربیت و تعلیم این انسان‏‎ ‎‏است که از حد حیوانیت برساندش به حد انسانیت و رشد انسانی پیدا کند و تربیتهای‏‎ ‎‏انسانی پیدا کند و تعلیمات، تعلیمات صحیح باشد. خداوند همۀ شما را ان شاءالله موفق‏‎ ‎‏بدارد.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • - خورنده و خوراکی.