سخنرانی
زمان: 2 تیر 1358 / 28 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: خطر افسار گسیختگی نفْس و ضرورت مهار آن
حضار: بانوان لنگرود ـ پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان
بسم الله الرحمن الرحیم
رسالت تزکیه و تهذیب
من چند کلمه با آقایان و خواهران در مفاد این آیۀ شریفه، که آن خواهر خواند، عرض کنم. خدای تبارک و تعالی می فرمایند که من منت گذاشتم بر مردم به اینکه پیغمبر را فرستادم که آیات مرا برای مردم تلاوت کند: و یُزَکِّیهِم و یُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ و الحِکمَةَ «تزکیه» را مقدم ذکر فرموده است از علم، از «حکمت». آیات شریفۀ قرآن در هر ذره ذرۀ از آن نکات هست. اینطور نیست که بی جهت مثل یک نویسنده باشد، که مقدم و مؤخر بودن ممکن است که در نظر نباشد. تلاوت آیات شریفه، خوب، همان، «رسالت» است. یعنی رسول آمده است که آیات قرآن را بر مردم تلاوت کند. تلاوت برای چی؟ تلاوت کند و مردم را «تزکیه» کند، نفوس مردم را تزکیه کند؛ تطهیر کند.
انسان دو جنبه دارد: جنبۀ معنوی، و جنبۀ ظاهری. جنبۀ ظاهری همین است که می بینید، و همین دنیاست که می بینید، و همین مادیت است که مشهود است. و جنبۀ معنوی جنبۀ دیگری است که ماورای این عالم است؛ در انسان است. اما انسان مجموعۀ همۀ عالم است. کأنه خدای تبارک و تعالی دو نسخه موجود فرموده است: یک نسخه تمام عالم؛ یک نسخۀ کوچک. ... یعنی انسان عصارۀ همۀ موجودات عالم است. یعنی در انسان همه چیز هست. و خدای تبارک و تعالی توجه و عنایت فرموده است و منت گذاشته است بر انسان به اینکه پیغمبرانی فرستاده است برای اینکه هم آن جهت معنویت
را، که اهم است و تمام نظر به آن است، تربیت کند؛ تزکیه کند مردم را، تهذیب کند مردم را، تعلیم بدهد مردم را؛ حکمت تعلیم کند، کتاب تعلیم کند؛ و هم این جهات مادی افسار گسیخته را مهار کند. اینها که مادی هستند مادیت را به طور افسار گسیختگی توجه به آن دارند؛ و انبیا آمده اند که همین مادیات را، همین موجودات مادی که انسان نسخه ای از آن هم هست، عصاره ای از این هم هست، انسان را طوری تربیت کند که مادیات هم در مهار معنویات باشد.
رسالت کنترل خصلتهای نامحدود مادی و حیوانی
اصلِ اساس معنویات است. اصل اساس این است که هیچ تعلیم و تربیتی در دنیا و هیچ رژیمی در عالم ـ از تمام رژیمها که بگیرید ـ توجه به آن معنویت انسان ندارند. اینکه توهّم می شود که فرق مابین رژیم اسلامیِ انسانی با سایر رژیمها این است که در این عدالت هست، این صحیح است لکن فرق این نیست. فرقها هست. یکی از فرقهایش قضیۀ عدالت اجتماعی است. هیچ یک از رژیمهای دنیا، غیر از آن رژیم توحیدی انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است؛ در نظر نداشته است که معنویات را ترقی بدهد. آنها همه در دنبال این بوده اند که این مادیات را استفاده از آن بکنند و یک نظام مادی در عالم ایجاد کنند. و انبیا اصلش آمده اند برای تزکیۀ نفوس انسانی؛ تعلیم و تربیت کتاب و حکمت و مهار کردن این طبیعت. که انسان قبل از مهار کردن طبیعت به دست انبیا به طور اصلاح، همه چیز را می خواهد. انسان کما اینکه یکی از موجودات عالم است؛ و یک حیوانی است، منتها حیوان قابل تربیت. هیچ یک از ... قوایی که در انسان است محدود نیست. انسان شهوتش محدود نیست. به اینکه نظام داشته باشد. مثل سایر حیوانات؛ بلکه از سایر حیوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نیست به اینکه در یک موردی اِعمال غضب بکند، در یک موردی نکند؛ غیر محدود است. سلطۀ بر سایر کشورها، بر سایر گروهها، محدود نیست که با یک نظمی بر آنها غلبه کند؛ غیر محدود است. انسان شهوتش همچو غیر محدود است که هیچ مرزی ندارد. هیچ فرقی مابین افراد نیست. اگر
غضب کند هیچ مرزی ندارد که در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصی که باید مهار کنند این قوای انسان را تا مهار نکنند، غیر محدود و مطلق است. انبیا آمده اند که با تعلیم و تربیت الهی و با تزکیۀ نفوس مهار کنند این قوه های غیر محدود انسان را.
خطر افسار گسیختگی
این مقدمه را که من عرض کردم برای این است که ما الآن در معرض یک خطر عظیم واقع هستیم که این خطر از خطر رژیم سابق برای ما بیشتر است؛ و آن، خطر افسارگسیختگی است. خطر افسار گسیختگی که انسان بعد از اینکه خودش را آزاد دید، بعد از اینکه دیوارهای استبداد را شکسته دید، بعد از اینکه از زندان 35 میلیونی بیرون آمد، حالا افسار گسیخته بشود؛ هر چه می خواهد بکند. یعنی بر خلاف آن تعلیماتی که انبیا از صدر عالم تا حالا آورده اند که مهار کنند این قوای انسان را، مهار کنند این قدرتهایی که انسان دارد، مهار کنند این شهواتی که انسان دارد، حالا که ما، ملت ما، به واسطۀ همتی که کردند و به واسطۀ آن ایمانی که داشتند، خدای تبارک و تعالی آنها را موفق کرد و غالب شده اند بر طاغوت، حالا مهار گسیخته بشود.
این خطر، خطر بزرگی است، که تعالیم انبیا را به باد می دهد؛ زحمتهای رسول اکرم را به باد می دهد؛ آبروی اسلام را از بین می برد. الآن آبروی اسلام بسته است به اعمال شما مردم ایران، که مردم همۀ عالم متوجهند به اینکه ببینند چه می کنید. اینکه الآن آزادی به دست شما آمد و از اختناق بیرون رفتید، آیا چه می کنید؟ آیا افسار گسیخته شدید؟ دیگر حدی ندارد کارها؟ مرزی ندارد کارها؟ پاسدارید و تفنگ دارید و قوه دارید و قدرت دارید، به خانه ها می ریزید، مال مردم را می برید، هتک آبروی مردم را می کنید؟ یا نه؛ تربیت، تربیت اسلامی است؛ حد و مرز دارد، حدود دارد در اسلام. اگر ـ چنانچه ـ یک کسی با دیگری هم دشمنی داشته باشد ـ که در اسلام نباید داشته باشد ـ اگر چنانچه کسی فرزند کسی را کشته باشد، حقی که اسلام به او داده این است که روی موازین آن قصاص بکنند. هیچ حق دیگری ندارد. یعنی اگر فرزند یک نفر را، فرزندهای یک نفر را، عشیرۀ
یک نفر را، یک نفر قتل عام بکند و همه را بکشد، در اسلام این است که این را باید قصاص کرد و کشت. بیش از این حقی برای کسی قائل نیست. یک فحش حق ندارد به او بدهد؛ یک سیلی حق ندارد ... بزند.
حفظ آبروی اسلام و کشور
آیا امروز که قدرت دست مردم آمده است و در مقابل همۀ قدرتها خود مردم هم قدرت پیدا کرده اند، پاسبانها قدرت دارند، سپاهیها قدرت دارند، آیا قدرت را روی موازین کتاب و سنت، روی تعلیمات رسول اکرم، اعمال می کنند. یا هرچه پیش آمده آمد؟ حالایی که قدرت داشت، هرجا که می تواند این قدرت را اعمال می کند؛ دنبال این نیست که روی حق باشد، دنبال این نیست که روی عدالت باشد؛ دنبال این است که اِعمال قدرت خودش را بکند. همان افسار گسیختگی که حیوانات دارند. حیوانات افسار گسیخته اند. میزان ندارد کارشان. انسان را که انبیا تربیت می خواهند بکنند، می خواهند محدودش کنند به یک حدودی؛ روی قوانینی؛ روی مرز و بومی باشد. آیا امروز که ایران یک مرکزی شده است که چشمهای دنیا به این مرکز دوخته شده و همۀ عالم دارند دانشمندانشان مطالعه می کنند در احوال این مملکت و این ملت، آیا این ملت حالا دنبال این مطلب هست که ما یک کاری بکنیم که حفظ آبروی اسلام بشود؟ ما می گوییم جمهوری اسلامی، آیا به جمهوری اسلامی اعتقاد داریم؟ یا همین گفتیم جمهوری اسلامی و هر کاری خواستیم کردیم؟ آیا رباخورها به جمهوری اسلامی اعتقاد دارند و باز مشغولند؟ آیا آن اشخاصی که ظلم می کردند و حالا قدرت دست یک اشخاص دیگر افتاده و اینها با قدرت هستند، به جمهوری اسلامی معتقد هستند؟ اگر معتقد هستند به جمهوری اسلامی، باید حکومت اسلامی مثل حکومت علی بن ابیطالب ـ سلام الله علیه ـ باشد. مردمی که در این حکومت زندگی می کنند همه اسلامی باشند؛ تابع باشند. اینطور نباشد که کارهایی بشود که در خارج منعکس بشود که اینها یک مشت وحشی بودند؛ وقتی که از دام بیرون افتادند، خودشان بدتر کردند!
خطری زیانبار برای اسلام
برادرهای من! خواهرهای من! امروز آبروی اسلام بسته به اعمال ماهاست، اعمال شماهاست. امروز آبروی اسلام بسته به اعمال روحانیین است. روحانیین که مربی انسانها هستند، به جای انبیا نشسته اند، مبعوث از طرف انبیا هستند. آبروی اسلام امروز، آبروی اسلام در ایران امروز، بسته به اعمال همه است، و خصوصاً روحانیون. اگر خدای نخواسته از این طایفه یک اشتباهی صادر بشود، یک خطایی صادر بشود، این به پای اسلام تمام می شود. متوجه باشید که مسئولیت بزرگ است. همه مسئولیم، همه مسئولید لکن روحانیون بیشتر مسئولند. مبادا یکوقت اعمالی صادر بشود از این طایفه، که همان طور که گفته می شود، و اشخاص مغرض گفته اند و می گویند، که «ما از زیر بار دیکتاتوری رضاخان بیرون آمدیم و زیر بار دیکتاتوری آخوندها واقع شدیم»! آخوند دیکتاتور نیست؛ و دیکتاتور آخوند نیست. اگر رسول اکرم، امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ خدای نخواسته دیکتاتور بودند، آخوند هم باید دیکتاتور باشد؛ لکن آنها نبودند. آنها هیچ وقت اِعمال قدرت را بر غیر موضعش نمی کردند؛ آنها آن بودند که ـ به حسب نقل ـ وقتی که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ غلبه کرد بر یک دشمنی و او تف انداخت به صورت امیرالمؤمنین، پا شد. لکن یک قدری چیز شد گفته می شود که آمدند بعد او را از بین بردند. و از ایشان سؤال شد، گفت ترسیدم که برای خدا نباشد؛ برای این باشد که او به من اهانت کرده. ... اهانت به یک موجودی که هر که او را اهانت کند واجب القتل است. هرکه به رسول خدا اهانت کند، هر که به ائمۀ هدی اهانت کند، واجب القتل است. در عین حال برای اینکه خودش بوده و یک حقی برای خودش بوده و می خواسته که خالص باشد این کاری را که می فرماید، تأمل کرد تا اینکه مبادا یکوقت یک خللی در قصد واقع بشود.
آقایان علمای اعلام مسئولیتشان زیاد است؛ چنانکه شغلشان از همۀ شغلها شریفتر است. شغلْ شغل انبیاست، و مسئولیتْ مسئولیت انبیا. و همه و همه مسئول هستیم. همه
هستیم که باید با رعایت صحیح رفتار کنیم: کُلُّکُم رَاعٍ. همه باید مراعات حدود را بکنیم. مراعات اموری را که باید بکنیم بکنیم. همه باید بندۀ خدا باشیم. بندۀ خدا در احکام: هر چه فرموده است عمل بکنیم؛ نه هر چه خواستیم. ... امروز آبروی اسلام بسته به اعمال شما آقایان شما برادرها، شما خواهرها؛ و بالاتر علما؛ برای اینکه علما در رأس هستند. اگر در رأس یک خطایی خدای نخواسته واقع بشود، سرایت می کند. در رأس علما هستند. و اگر در رأس یک خطایی واقع بشود، مردم او را پای انبیا ... و می گویند تعلیم آنهاست. لااقل دشمنهای ما می گویند اسلام همین بوده است.
الآن دشمنها دنبال این هستند که این نهضت را، این نهضت اسلامی را، یک کاری بکنند که لکه دار بشود. شکست مهم نیست؛ لکه دار شدن مهم است. اگر ما با آبرومندی شکست بخوریم اهمیتی ندارد. انبیا هم شکست می خوردند. اگر نهضت ما خدای نخواسته با آبرومندی از بین برود، آبرو محفوظ است؛ در تاریخ محفوظ خواهد ماند. شکست خوردیم، حضرت امیر هم از معاویه شکست خورد. اما اگر شکست معنوی بخوریم، اگر حالا که اسلام دست ما آمده است، امانت است پیش ما، اگر ما به این امانت خیانت بکنیم، اگر خدای نخواسته از حدود تجاوز بکنیم، این نهضت آلوده می شود؛ در خارج گفته می شود این هم اسلام! پای اسلام حساب می کنند. نمی دانند که اسلام این نیست.
موقعیت خطیر علمای اسلام
اگر ما خطا بکنیم، ما خطاکاریم نه اسلام. کاری نکنید و کاری نکنند و علما کاری نکنند و بزرگان قوم کاری نکنند و متفکران کاری نکنند که اسلام لکه دار بشود، که مکتب لکه دار بشود. ما خودمان از بین برویم اشکالی ندارد؛ نهضتمان هم از بین برود اشکالی ندارد؛ لکن اگر خدای نخواسته مکتبمان از بین برود، مکتب که مکتب توحید است، مکتب اسلام است، مکتب خداست؛ اگر ما کاری بکنیم که این مکتب لکه دار بشود، در دنیا بگویند که وقتی که کار به دست خود مردم افتاد، وقتی کار به دست پاسداران اسلام
افتاد، گفتند ما پاسداران اسلامیم، اگر کار به دست علمای اسلام افتاد، گفتند ما علمای اسلام هستیم، ما جانشین انبیا هستیم؛ اگر یکوقت خطا واقع بشود، این مسئله از این خطاهای کوچک نیست. امروز مسائل بزرگ است. امروز خطاها کوچکش هم بزرگ است. امروز اسلام در دست ماست، تا ما چه بکنیم. قرآن کریم در دست ماست تا ما چه بکنیم. آیا کاری بکنیم که به ما بگویند که این هم اسلام! پای اسلام حساب می شود.
برادرها! از پاسداری خوب پاسداری کنید. لشکر اسلام باشید. پاسدار اسلام و قرآن باشید. پاسداری از اسلام بکنید. همین دیروز به من اطلاع دادند که یک پاسدار در قم یک کسی را همین طوری کشته است! کشته می شود؛ قصاص می شود. شما حق دارید او را قصاص کنید. و به دست شما می دهند و کشته خواهد شد. من امروز گفتم باید کشته بشود. ... هر که قدرت دستش است هر کاری می خواهد نباید بکند. موازین دارد، میزان دارد مطلب. کشتن یک مسلمان میزان دارد. بیخود است مگر! کشتن یک بشر میزان دارد؛ بی میزان نمی شود کسی را کشت.
من امیدوارم که خداوند ماها را بیدار کند. خداوند ماها را هوشیار کند. خداوند به ما ایمان عنایت کند. خداوند ان شاءالله شما را سعادتمند کند. خواهران و برادران من را هرجا هستند سعادتمند کند؛ و از عهدۀ این مسئولیتی که بر دوش همه است، ان شاءالله با توفیق خدای تبارک و تعالی همه از این عهده بیرون بیاییم. خداوند همه را حفظ کند.
والسلام علیکم و رحمة الله