سخنرانی
جامعه ایران، زنده و در حال تکامل
سخنرانی در جمع معلولان و بانوان جهادگر (جامعه در حال تکامل)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 23 خ‍رداد ‭1358

زمان (قمری) : 18 رج‍ب‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 146

موضوع : جامعه ایران، زنده و در حال تکامل

زبان اثر : فارسی

حضار : مجروحان و معلولان انقلاب از زنجان ـ بانوان جهادگر کازرون

سخنرانی در جمع معلولان و بانوان جهادگر (جامعه در حال تکامل)

سخنرانی

‏زمان: 23 خرداد 1358 / 18 رجب 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: جامعۀ ایران، زنده و در حال تکامل‏

‏حضار: مجروحان و معلولان انقلاب از زنجان ـ بانوان جهادگر کازرون‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

تحولی شورانگیز و اطمینان بخش

‏     شما گروههای مختلف، عزیز هستید. و من باید برای هر گروه صحبت کنم. لکن چون‏‎ ‎‏نه وقت من و نه حال من اقتضا دارد، آن جهت مشترک را که بین همه است صحبت‏‎ ‎‏می کنم. و آن مطلبی است که برای من اطمینان آور و شورانگیز است: آن مطلب مشترکی‏‎ ‎‏که بین شما سه گروه و سایر گروههای ایران هست این تحولی است که پیدا شده است.‏‎ ‎‏یک نحو تحولی در جوانهای ما، پیرهای ما، بچه های ما، همۀ قشرها، پیدا شده که این‏‎ ‎‏تحول موجب اطمینان خاطر است. و من بارها گفته ام که این تحول روحی از آن پیروزی،‏‎ ‎‏که خیلی هم بزرگ بود، بالاتر است. این چه تحولی است که شما جوانهایی که همه تان تیر‏‎ ‎‏خوردید، ناقص شده است بعض اعضایتان، در زحمت بودید، مع ذلک، آمدید باز‏‎ ‎‏عرضه می کنید خودتان را بر اسلام. و اینکه جان خودمان را برای اسلام حاضریم فدا‏‎ ‎‏کنیم. و این چه تحولی است که خانمها از راههای دور پا می شوند می روند به مراکزی که‏‎ ‎‏جنگ است و آدمکشی است و همۀ ناراحتیهاست؛ می روند برای کمک به برادرهای‏‎ ‎‏خودشان. و این چه تحولی است که این خانمها از کازرون می آیند اینجا؛ و باز عرضه‏‎ ‎‏می کنند ما برای اسلام حاضریم همه جور فداکاری بکنیم. این تحول را کی آورده؟ غیر از‏‎ ‎‏خدا کسی می تواند همچو تحولی در یک ملتی؟ نه یک جمعی؛ نه شما عده ای که در این‏‎ ‎‏اتاق مجتمع هستید؛ و نه اهل یک آستان؛ و نه اهل یک ناحیه؛ در یک کشور سی و چند‏‎ ‎‏میلیونی و خارج از کشور هم.‏


جامعۀ زنده و صدای آن

‏     در چند روز پیش از این، چند وقت پیش از این، یک جمعیتی از خارج آمد، که‏‎ ‎‏گمانم این است که از امریکا بود، آمده بودند برای جهاد سازندگی از امریکا. جوانها پا‏‎ ‎‏می شوند می آیند اینجا برای اینکه بروند با این رعیتهای خودشان و این جمعیت و‏‎ ‎‏مستمندانی که هستند کمک کنند. من به آنها گفتم که اگر چه شما از باب اینکه خوب،‏‎ ‎‏ورزیده در کار درو و این کارها نیستید، کار هم از شما مثل رعیتها نمی آید، لکن این کار‏‎ ‎‏شما اینقدر ارزنده است که وقتی این کشاورزها و زارعها دیدند که از امریکا یک‏‎ ‎‏دسته ای آمدند که کمک کنند، همدرد با آنها باشند، قدرت آنها چند برابر می شود. شما‏‎ ‎‏قدرت می دهید به آن جمعیتی که می روید آنجا کار بکنید. این خانمهایی که از راههای‏‎ ‎‏دور پا شده اند و رفته اند به مرکزی که همه جور خطر هست، این کار یک قدرت می دهد‏‎ ‎‏به جامعه؛ جامعه را زنده می کند. این خانمهایی که از جاهای دور آمدند اینجا می گویند‏‎ ‎‏ما همه طور حاضریم برای فداکاری؛ مثل همۀ شما که این مطلب را می گویید؛ این صدا از‏‎ ‎‏یک جامعۀ زنده بلند می شود. این جامعه قبل از اینها اینطور نبود. شما هیچ کدام حاضر‏‎ ‎‏نبودید که در زمان طاغوت یک قدم بردارید که احتمال بدهید یک دردسری ایجاد‏‎ ‎‏می کند. هیچ حاضر نبودید. و اینها هم حاضر نبودند که اگر در طاغوت یک جنگی واقع‏‎ ‎‏می شود، اینها بروند و عرضه کنند خودشان را کمک کنند. و آنها هم حاضر نبودند‏‎ ‎‏خودشان را عرضه کنند به طاغوت و بگویند چه.‏

بهترین حالات، خدمت به خدا و بندگان او

‏     این یک معنایی است که شما همه اسلام را می دانید که برای همه است؛ و اسلام یک‏‎ ‎‏رژیمی است یک حکومتی است عادلانه، الهی، از این جهت برای خدا کار می کنید. این‏‎ ‎‏کارها کارهایی است که برای خداست. و این تحول هم تحولی است که به دست خدا‏‎ ‎‏انجام گرفته. هیچ کس نمی تواند قلوب را برگرداند از حالی به حالی. «مقلب القلوب»‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی است؛ «محول الاحوال» خدای تبارک و تعالی است. و بحمدالله ‏

‏این «مقلب القلوب» و این «محول الاحوال» حال شما را به «احسن حال» متحول کرد.‏‎ ‎‏«احسن حال» این است که برای او و برای بندگان او خدمت کنید و برای احکام او خدمت‏‎ ‎‏کنید و شما همه بحمدالله برای او خدمت می کنید و برای بندگان او و برای مخلوق او. این‏‎ ‎‏حال بهترین حالهایی است که برای ما هست و برای شما. و بحمدالله موفق هستید. و‏‎ ‎‏خداوند توفیق شما را هر چه بیشتر کند.‏

زیان بیان پی درپی کاستیها و نارساییها

‏     و یک مطلب دیگری که باز باید بگویم، و ما مبتلای به این هستیم، شاید بسیاری از‏‎ ‎‏روزها ـ امروز هم غیر از شما هم بودند اشخاصی ـ بیان اشکالاتی که الآن هست. در همۀ‏‎ ‎‏نواحی، هر جا بروید اشکالات هست. زیاد است. و ما هم می دانیم اشکالات هست. لکن‏‎ ‎‏الآن وقت این نیست که هی اشکالات را بیان کنید. بیان اشکالات بسیاری اش موجب این‏‎ ‎‏می شود که یکجور سستی پیدا بشود در ملت، و یک خوف در آن پیدا بشود. آن‏‎ ‎‏طمأنینه ای که از برای ملت ما لازم است باشد، بحمدالله هست، این را باید حفظش کرد.‏

‏     در کردستان با دست اجانب، با دست احزابی که مربوط به اجانب بودند، آشوب‏‎ ‎‏حاصل شد؛ و آشوب بزرگی هم بود؛ و ملت و دولت ما غلبه کردند بر آنها و آنها را از بین‏‎ ‎‏بردند. حالا یک ریشه های کمی در بعض از اطراف آنجا، مثل جنگلها، مثل بعضی‏‎ ‎‏روستاها، هست. آن را نباید شما خیال کنید که نه، توطئه باقی است. خیر، آن وقت هم که‏‎ ‎‏بود چیزی نبود. ملتی که یک قدرت شیطانی به این بزرگی را شکست، ملتی که آن‏‎ ‎‏کودتایی که ما در تهران بودیم و بنابر این بود که کودتا بکنند و همۀ سران قوم را بکشند و‏‎ ‎‏چه بکنند، به طوری که مرحوم تیمسار قرنی به من گفت، همین جا گفت: سه ساعت و نیم‏‎ ‎‏طول کشید جنگ مردم با طاغوت! ملتی که با دست خالی تانکها و توپها و مسلسلها را‏‎ ‎‏شکست داد این دیگر نباید بترسد از اینکه در کردستان یک فرض کنید حزبی یا یک‏‎ ‎‏جمعی یک کاری انجام می دهند. اینها برای این ملت دیگر مطرح نیست، البته اسباب‏‎ ‎‏زحمت می شوند؛ اسباب کشتار یک دستۀ بیگناه می شوند؛ لکن کاری از اینها نمی تواند‏

‏انجام بگیرد که مورد خطری برای ما باشد. هیچ دیگر خطری در کار نیست.‏

نهراسیدن ملت از مسائل ناگوار

‏     ایران بحمدالله از خطر دور است، این تحولی که در ملت پیدا شده که زنها ریختند در‏‎ ‎‏خیابانها و پیشدستی کردند بر مردها و مردها را تشجیع کردند و این قدرت را در هم‏‎ ‎‏شکستند. یک ملتی که چنین زنهایی دارد و چنین جوانهایی دارد از چی بترسد؟ خوفی‏‎ ‎‏در کار نیست. اگر آن سابق و آن سستیها بود و آن سردیها بود، خوف بود و خطر؛ اما با‏‎ ‎‏وضعی که فعلاً ایران دارد که یک شخصی، شخصیتی، یک نفر مجاهد‏‎[1]‎‏ که از دستش‏‎ ‎‏می رود یک چنین انقلاب دامنه داری، یک چنین انفجاری در آن پیدا می شود، یک‏‎ ‎‏ملت زنده ای است که دیگر ترس ندارد. از این هم که مثلاً آن فرد از دست ما رفته است،‏‎ ‎‏با اینکه بسیار ناگوار بود، لکن خوفی نیست در کار. خود ملت دیگر کارهایش را دارد‏‎ ‎‏انجام می دهد. دیگر نه من مطرح هستم، و نه هیچکس . خود ملت مطرح هست؛ و خود‏‎ ‎‏ملت پیش می برد.‏

انتخابات مجلس و ریاست جمهوری

‏     و من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که این روحیۀ قوی شما و این قلب پر ایمان‏‎ ‎‏شما، که خدای تبارک و تعالی به شما اعطا کرده است، محفوظ بماند. و همۀ شما دست به‏‎ ‎‏هم بدهید اختلافات را کنار بگذارید، مناقشات کمتر بکنید، تا اینکه این نهضت تا آن قدم‏‎ ‎‏آخرش، که عجالتاً در مراحل اوّلی مجلس شورای ملی و رئیس جمهور و اینها درست‏‎ ‎‏بشوند. همۀ این آشفتگیها را مجلس شورا، که مجلس خودتان است ‏‏[‏‏پایان می دهد‏‏]‏‏ باید‏‎ ‎‏کوشش کنید که خودتان انتخاب کنید. افرادی که متعهد هستند، متدین هستند، ملی‏‎ ‎‏هستند، چپ و راستی نیستند، اینها را تعیین کنید. و ان شاءالله . وقتی مجلس شورای ملی‏‎ ‎‏یک همچو مجلسی شد که از خودتان بود و افراد خودتان در آن بود و به اختیار خودتان‏‎ ‎‏بود، هیچ خوفی دیگر برای ما نیست ان شاءالله .‏

‎ ‎

  • - شهید مرتضی مطهری.