سخنرانی
ایمان مبدأ پیشرفت نهضت
سخنرانی در جمع پاسداران مسجد نبی اکرم تهران (ایمان مبدأ پیشرفت نهضت)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 28 خ‍رداد ‭1358

زمان (قمری) : 23 رج‍ب‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 201

موضوع : ایمان مبدأ پیشرفت نهضت

زبان اثر : فارسی

حضار : پاسداران مسجد نبی اکرم تهران

سخنرانی در جمع پاسداران مسجد نبی اکرم تهران (ایمان مبدأ پیشرفت نهضت)

سخنرانی

‏زمان: 28 خرداد 1358 / 23 رجب 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ایمان مبدأ پیشرفت نهضت‏

‏حضار: پاسداران مسجد نبی اکرم تهران ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

لزوم اجرای قوانین اسلام

‏     من امیدوارم که همۀ ما پاسداران اسلام باشیم. امیدوارم که همۀ مسلمین از پاسداران‏‎ ‎‏قرآن کریم باشند؛ و همۀ مسلمین از پاسداران امام زمان باشند. من از شما پاسدارها که‏‎ ‎‏لباس پاسداری پوشیده اید تشکر می کنم. در این مدتها شما در هر جا هستید پاسداری‏‎ ‎‏می کنید و از این نهضت طرفداری می کنید و از آقای بطحایی هم تشکر می کنم که‏‎ ‎‏زحمت کشیدند و با شما آمدند اینجا.‏

‏     ما آنکه مقصدمان است اسلام است. به غیر اسلام نباید فکر کنیم. به غیر قوانین اسلام‏‎ ‎‏نباید فکر کنیم. مقصود ما این است که هر جای این مملکت برویم اسلام را ببینیم. اینطور‏‎ ‎‏نباشد که رأی بدهیم به جمهوری اسلامی، لکن هر جا برویم از اسلام خبری نباشد.‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی معنایش این است که یک جمهوری باشد که قوانینش همان قوانین‏‎ ‎‏اسلام باشد. تمام قوانینی که غیر از قانون اسلام است قانون نیست؛ مورد رضای ما و ملت‏‎ ‎‏ما نیست. ملت ما که به خیابانها ریختند، به پشت بامها رفتند، شب و روز زحمت کشیدند،‏‎ ‎‏جوانهایشان را دادند، خونشان را دادند، این برای اسلام بود. اگر اسلام نبود، همچو کاری‏‎ ‎‏نمی کردند.‏

قدرت الهی در انقلاب اسلامی

‏     این اسلام بود که شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتی داد که در مقابل این‏‎ ‎‏قدرتهای شیطانی بزرگ ایستادید و نترسیدید. این قدرتی بود که خدا به شما داد؛ و الاّ ما‏‎ ‎‏که بندگان ضعیفی هستیم که چیزی نداریم. ما در مقابل یک تفنگ هم همه مان عاجزیم.‏

‏و همین ما که در مقابل یک تفنگ عاجز بودیم و از یک پاسبان می ترسیدیم، همین ملتی‏‎ ‎‏که از پاسبان می ترسید، خدا یک قدرت به او داد آمد در خیابان و فریاد زد که ما این‏‎ ‎‏رژیم را نمی خواهیم. اساس را گفت نمی خواهیم. این قدرتی بود که خدا به شما داد و‏‎ ‎‏باید از خدا تشکر کنیم. این قدرتی بود که ایمان به خدا این قدرت را آورد؛ این تحولی‏‎ ‎‏بود که به دست خدا واقع شد. الآن هم باز جوانهایی گاهی می آیند پیش من و می گویند‏‎ ‎‏دعا کنید که ما شهید بشویم. شهادت را می خواهند. این یک تحولی بود که در این ملت‏‎ ‎‏پیدا شد که برایشان زندگی این دنیا خیلی مطرح نبود؛ شهادت را می خواستند. اگر مطرح‏‎ ‎‏بود این امور مادی این زندگی، نمی رفتند در مقابل توپ، در مقابل تانکها، مسلسلها.‏‎ ‎‏رفتند در مقابل توپ و تانک، از بچۀ اینقدری رفت تا بزرگها، از دانشگاهی رفت تا‏‎ ‎‏علمای مذهب؛ از بازاری رفت تا کارگر؛ ارتش هم جزو شما شد. یک ارتشی که سالهای‏‎ ‎‏طولانی اینها برای خودشان درست کرده بودند برای مطالب خودشان بود دیدید که در‏‎ ‎‏ظرف یک مدت کمی همین ارتش پشت به آنها کرد، و رو به شما کرد؛ این قدرت خدا‏‎ ‎‏بود. این چیزی بود که خدا به شما عنایت کرد و باید این عنایت خدا را حفظ کنید. حفظ‏‎ ‎‏این عنایت خدا، که منشأ همۀ پیروزیها ان شاءالله خواهد شد به این است که این قدمهای‏‎ ‎‏دیگری هم که ما باید برداریم، همه با هم پشتیبانی کنیم. ‏

عدم امکان پیروزی انقلاب اسلامی، از دید مادی

‏     همان طوری که از اول ایمان مبدأ این شد که این نهضت پیش برود. و اجتماع همۀ‏‎ ‎‏شما به واسطۀ ایمانی که در دلتان بود اسباب این شد که همچو قدرت شیطانی را در هم‏‎ ‎‏کوبیدید. این یک عنایتی بود، عنایت خاصی بود از خدای تبارک و تعالی و لهذا حساب‏‎ ‎‏همۀ اشخاصی که به مادیات فکر می کردند آن اشخاصی که توجه به معنویات نداشتند،‏‎ ‎‏همۀ حسابهایشان باطل از کار در آمد، روی حسابهای مردمی که حسابهایشان روی همین‏‎ ‎‏حسابهای دنیاست و به معنویات نظری ندارند، روی آن حساب، حق با آنها بود که امکان‏‎ ‎‏ندارد که این قدرت از بین برود. این را مکرر به ما می گفتند، خصوصاً این آخر در پاریس‏

‏هی دستجات می آمدند و بعضیها، نه اینکه سوءنیت داشتند، خیرخواه بودند، لکن اشتباه‏‎ ‎‏داشتند، روی حساب مادیت روی حسابهای اهل دنیا نباید یک ملتی که هیچ ندارد ـ حالا‏‎ ‎‏شما این چهار تا اسلحه ای که دارید بعد از انقلاب بوده است. قبل که هیچ نداشتید.‏‎ ‎‏غنیمت است اصلاً این. و الاّ قبلاً که نداشتید ـ یک ملتی که هیچ ندارد جز یک مشتِ‏‎ ‎‏خالی، یک ملتی که زنهایش همیشه در پرده بود و پایشان را بیرون نمی گذاشتند، یک‏‎ ‎‏ملتی که حاضر نبودند یک قدم برای یک اموری بردارند، یک تحولی واقع شد، تحول‏‎ ‎‏الهی، که همین ملت که هیچ نداشتند بر آنها که همه چی داشتند مقدّم شد.‏

توجه ننمودن به منافع شخصی

‏     مشتهای شما با ایمانی که پشتش بود بر این تانکهای غول پیکر غلبه کرد. خونهای‏‎ ‎‏جوانهای ما بر مسلسلها غلبه کرد. این چیزی بود که خدا به شما داد و باید این را حفظش‏‎ ‎‏کنید. الآن به فکر این نباشید که ما پاسدارها مثلاً ـ نیستید شماها ـ ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ ما پاسدارها حقوق‏‎ ‎‏بِهمان نمی دهند؛ کم می دهند. همان طوری که آن وقت که در حال انقلاب بودید و در‏‎ ‎‏حال جلو رفتن و شکستن سد بودید، هیچ کدام نمی نشستید فکر بکنید که ما شب که‏‎ ‎‏برویم منزل شام چی هست. اصلاً این فکر در ذهن هیچ کس نبود، من می دانم نبود، اگر‏‎ ‎‏بود نمی آمدند جان بدهند. آن روزی که شما راه افتادید به میدان و توی خیابانها، آنها با‏‎ ‎‏ابزار غول پیکر و شما با مشت، هیچ به فکر این نبودید که حقوقم کم است، حقوق مطرح‏‎ ‎‏نبود، جان مطرح نبود، تا حقوق برسد. این روحیه، شما را غلبه داد. این را حفظش کنید‏‎ ‎‏این چیزی که شما را غلبه داد! مادامی که آن هست پیش شما، شما پیروزید، دعا کنید‏‎ ‎‏باشد. جدیت کنید، جدیت کنید که نگهش دارید. خدا به شما یک عنایتی کرده است.‏‎ ‎‏این عنایت را حفظش کنید، نگهش دارید، نگه داشتنش به این است که حالا تا آن‏‎ ‎‏قدمهایی که اصول مسائل درست می شود باز به فکر اینکه من حقوقم کم است، من‏‎ ‎‏رتبه ام کم است، به این فکر نباشید. ‏

‏     حالا باید همه، همان طوری که از اول مقصد را نگاه می کردید و به مطالب خودتان‏

‏توجه نداشتید، حالا هم مقصد را نگاه کنید به مطالب خودتان توجه نکنید. من این مطلب‏‎ ‎‏را برای شما تنها نمی گویم؛ من برای همه دارم می گویم. بازاری حالا نباید به فکر‏‎ ‎‏منفعت بردن باشد. کارگر به فکر این نباشد که حقوقش کم است، دهقان به فکر این نباشد‏‎ ‎‏که امسال زراعت چطور است، باران آمده یا نه. اینها فکرهایی است که شما را از آن‏‎ ‎‏قدرت باز می دارد؛ از آن قدرت الهی باز می دارد. شما «قیاملله » کردید. آن وصیتی که‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی به پیغمبراکرم فرمود که به آنها بگو من یک حرف دارم، یک‏‎ ‎‏موعظه دارم؛ هیچ چیز دیگر من نمی گویم، یک موعظه: ‏اِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُواِلله ِ.‎[1]‎‎ ‎‏نهضت کنید برای خدا. یک نفر هستی، برای خدا نهضت کن، پیروز می شوی. همه‏‎ ‎‏هستید، با هم برای خدا نهضت کنید. ‏

نشانه های قیام لله

‏     شما برای خدا نهضت کردید، دلیلش اینکه جان را گذاشتید کف دست و راه افتادید‏‎ ‎‏در خیابانها و فریاد کردید اسلام. این دلیل بر این است که شما برای خدا کردید این کار را.‏‎ ‎‏اگر برای خدا نبود، خوب، کسی جان برادرش را، خودش را نمی دهد. تو می دانی که‏‎ ‎‏دارد تفنگ می آید، دارند مسلسل می بندند؛ دارد توپ می آید، تانک می آید، سرباز‏‎ ‎‏مسلح است. این دلیل بر این است که برای خدا این کار انجام گرفت. همین وصیت خدا‏‎ ‎‏موعظه ای که خدا کرده است، عمل شد: ‏أعظکم بواحدة‏. یکی. ‏إنما أعظکم بواحدة‏. به آنها بگو‏‎ ‎‏که من فقط یک موعظه دارم و آن این است که نهضت شما، قیام شما، برای خدا باشد.‏‎ ‎‏توی این همه چیز هست، توی این یک کار، یک موعظه، همه چیز هست. شما این‏‎ ‎‏موعظۀ خدا را پذیرفتید تا حالا، نگذارید از دستتان برود. قیاملله باشد، برای خدا؛ از حالا‏‎ ‎‏به بعد هم برای خدا. شما شبها خیلیهاتان، یا همه تان، تا صبح بیدارید، آن وقتی که جوان‏‎ ‎‏باید بخوابد در بستر، شما ایستاده اید و تفنگتان به دوشتان است، این اگر برای خدا نباشد‏‎ ‎‏برای کی هست؟ کسی زور نگفته به شما. یکوقت این است که یک صاحب منصب‏

‏ایستاده آنجا و تفنگش را کشیده می گوید باید بایستید اینجا؛ آن برای خدا نیست؛ برای‏‎ ‎‏صاحب منصب است، برای تفنگ است. کسی حالا به شما فشاری نیاورده که پا شوید‏‎ ‎‏بایستید تا صبح. این «لله » است. برای خدا. جوانی که باید در دل شب بخوابد، اقتضای‏‎ ‎‏جوانی این است که بخوابد، شما نمی خوابید، تفنگ را به دوش کشیدید و خودتان را در‏‎ ‎‏معرض هلاکت گذاشتید. شیاطین باز دنبال هستند که خدای نخواسته بزنند؛ و شما‏‎ ‎‏ایستادید و دارید از اسلام طرفداری می کنید، این برای خداست. اگر برای خدا نبود، چه‏‎ ‎‏کاری بود که انسان خوابش را بگذارد کنار و بیاید در یک جایی که معرض خطر است، از‏‎ ‎‏مورد اطمینان، از معرض امان، از خواب دست بردارد بیاید در معرض این خطر و خواب‏‎ ‎‏عزیزش را از دست بدهد. این نمی شود غیر از خدا. زور هم که نیست. هیچ کس هم به‏‎ ‎‏شما نگفته، فقط یک قدرت در شما هست، آن قدرت ایمان است، این را حفظش کنید.‏‎ ‎‏این همان است که شما را تا اینجا پیروز کرده است و همۀ حرفهای مادیین را باطل کرده‏‎ ‎‏است. حرفهای کمونیستها با همین باطل می شود. اگر فقط دنیاست و فقط همین است، این‏‎ ‎‏قدرت که زمین زد آن قدرتهای بزرگ را! اگر همین بود نمی شد. شما همه می گفتید‏‎ ‎‏معقول نیست؛ امکان ندارد. بیایید بسازید. یک قدری شما هم پایین بیایید از آن چیزی‏‎ ‎‏که ... می گویید. ایمان بود که شما را به اینجا رساند و این ایمان را حفظ کنید تا شما را به‏‎ ‎‏آخر برساند.‏

تأیید طرح دولت و تصویب قانون اساسی

‏     ما حالا باید قانون اساسی را آنطوری که اسلامی باشد، اساس را تحکیم کند، باید آن‏‎ ‎‏را تصویب کنیم و این هم باید زود تصویب بشود. این طرحی که دولت داده است همین‏‎ ‎‏طرح صحیح است. و اگر بخواهد آنطوری که این غربزده ها می گویند که شما هم مطابق‏‎ ‎‏مثلاً چیزهایی که دنیا می پسندد یک مجلسی درست کنید، با پانصد ـ ششصد نفر آدم، و‏‎ ‎‏بعدش یکی یکی بنشینند همه شان آنجا، این معنایش این است که ما تا دو ـ سه سال دیگر‏‎ ‎‏بنشینیم و عزا بگیریم و آنها قوه پیدا بکنند! طرحی است که یا از غرب ریخته شده است؛‏

‏یا از آنجایی که شاه آنجا هست. از آنجا این طرح آمده بیرون، وارداتی است! این طرح‏‎ ‎‏قبول نیست. ما می خواهیم زود کلک قضیه کنده شود. مملکت اسلامی بشود ان شاءالله . و‏‎ ‎‏حالا همه تان و همه مان باید دنبال همین معنا باشیم که همین طرحی که دولت گفته است،‏‎ ‎‏همین را ما تعقیبش کنیم و این هم مطابق با همان چیزهایی است که آنها می خواهند منتها‏‎ ‎‏آنها یک چیز دیگر می خواهند که جیبهاشان پر بشود و اسلام جیب پر کن نیست! اسلام با‏‎ ‎‏ضعفاست.‏

احقاق حقوق محرومان

‏     اسلام آن است که امیرش می فرماید، رئیسش می فرماید که من می ترسم که در آن‏‎ ‎‏طرف ـ به حسب نقل ـ آن طرف مملکت یک کسی گرسنه باشد؛ شاید آنجاها کسی‏‎ ‎‏چیزی نداشته باشد بخورد؛ زندگی ام باید این باشد که دلم آرام باشد که اگر او آنجا‏‎ ‎‏گرسنه است، من هم اینجا گرسنه ام. اسلام این است. البته خودش می فرماید شما قدرت‏‎ ‎‏ندارید و صحیح می فرماید، ماها قدرت نداریم، اما این قدرت را داریم که جیبهایمان را‏‎ ‎‏دیگر پر نکنیم! برای عرض می کنم که املاک زیاد و قصرهای ... . این را قدرت داریم که‏‎ ‎‏از مال این فقرا و از مال این ضعفا، این پول نفت، پول زیادی که ما نمی توانیم خیلی‏‎ ‎‏تصورش را بکنیم، اکثرش به جیب این خانواده رفته؛ اکثرش توی جیب اینها، اینها و دور‏‎ ‎‏و بری شان. آنقدرش که به جیب اینها رفته. و آنقدرش هم به جیب امریکا رفته. ما‏‎ ‎‏می خواهیم این لقمه را از توی دهن اینها بیرون بیاوریم بدهیم به فقرا این کارگرهای‏‎ ‎‏صنعت نفت ما با آن زحمت، با آن بیچارگی کار بکنند، آن وقت برود توی شکم این‏‎ ‎‏چیزدارها و آنهایی که در خارج برای خودشان املاک درست کردند، برای خودشان‏‎ ‎‏پارک درست کردند؟ این صحیح است؟! ما می خواهیم از توی شکم اینها این را بیرون‏‎ ‎‏بیاوریم پخشش کنیم بین همین ملت. همینهایی که این انقلاب را بپا کردند.‏

‏     و من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت شما را می خواهم و دلم به شماها‏‎ ‎‏خوش است. ان شاءالله خداوند همه تان را حفظ کند. موفق باشید.‏

‎ ‎

  • - بخشی از آیۀ 46 سورۀ سبأ.