سخنرانی
ضرورت مبارزه با عاملین خرید و فروش مواد مخدر
سخنرانی در جمع کارکنان سازمان مبارزه با اعتیاد (مواد مخدر)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 12 ت‍ی‍ر ‭1358

زمان (قمری) : 8 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1399

مکان: قم

شماره صفحه : 394

موضوع : ضرورت مبارزه با عاملین خرید و فروش مواد مخدر

زبان اثر : فارسی

حضار : کارکنان سازمان مبارزه با اعتیاد

سخنرانی در جمع کارکنان سازمان مبارزه با اعتیاد (مواد مخدر)

سخنرانی 

‏زمان: 12 تیر 1358 / 8 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ضرورت مبارزه با عاملین خرید و فروش مواد مخدر ‏

‏حضار: کارکنان سازمان مبارزه با اعتیاد‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

مبارزه با فساد

‏     اصل قضیۀ مبارزه با فساد مطلقاً و با این قِسم از فساد که اعتیاد باشد، هیچ اشکال ندارد‏‎ ‎‏و مطلبی است که باید بشود، و باید هم دولت و اشخاصی که می توانند کمک کنند که این‏‎ ‎‏فساد برداشته بشود، در این هیچ اشکالی نیست. هر عقلی و هر عاقلی این معنا را تصدیق‏‎ ‎‏دارد که با اینطور فسادها، که جوانهای ما را به نیستی تقریباً می کشد، باید مبارزه بشود؛ و‏‎ ‎‏آنهایی که معتاد هستند باید آنها را در مراکزی، از اعتیاد بیرون بیاورند. و بالاتر،‏‎ ‎‏جلوگیری از فروش و خرید و پخش اینطور مواد بی اشکال لازم است. از نظر شرع هم‏‎ ‎‏باید، این کار بشود. من حالا کیفیت اینکه ... وضعش چه جور است، این را دیگر من الآن‏‎ ‎‏اطلاعی ندارم، اگر آقایان، یک برنامه ای دارند و آن برنامه موافق با مصالح است و موافق‏‎ ‎‏با همین قضیه است که برای جلوگیری از اعتیاد و برای اینکه معتادین را معالجه بکنند،‏‎ ‎‏بسیار امر صحیحی است و لازم. البته فساد در این مملکت هم منحصر به اعتیاد نیست.‏‎ ‎‏اعتیاد ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ اینطور فسادها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ دامن زدند، زیاد کردند. اصل برنامه این بوده است که‏‎ ‎‏جوانهای ما را به فساد بکشند. ‏

تبلیغات دامنه دار چند صد ساله

‏     اینها برای اینکه مبادا یک قدرتی یک وقت در مقابلشان قیام کنند، هر جا که احتمال‏‎ ‎‏یک قدرتی می دادند آن را با تمام قوا سرکوب کردند. احتمال می دادند که روحانیت‏‎ ‎‏جلوی آنها را بگیرد، زمان رضاخان هر که یادش است می داند با روحانیت چه کردند. و‏

‏بعدش هم به آن طرز نبود. به طرز شیطنت گری بدتر در زمان این یکی بود. دانشگاه را‏‎ ‎‏احتمال می دادند که یک وقت در مقابل اینها بایستد، دانشگاه را هم با طرحهایی‏‎ ‎‏نگذاشتند دانشگاه صحیح برای این مملکت باشد. مردم را احتمال می دادند که اگر اتکا‏‎ ‎‏بکنند به اسلام یا اتکا کنند به روحانیت، کاری از آنها بیاید. ‏‏[‏‏آنها را‏‏]‏‏ از روحانیت و اسلام‏‎ ‎‏جدیت می کردند که جدا کنند؛ مردم را بدبین کنند به روحانیت؛ بلکه بتوانند بدبین بکنند‏‎ ‎‏به اصل همۀ مکتبهای توحیدی و اسلامی. از این جهت تبلیغات دامنه دار‏‏[‏‏ی‏‏]‏‏که باید‏‎ ‎‏گفت چند صد ساله طوری کرده بود که جوانهای ما اشخاصی که درست به عمق مسائل‏‎ ‎‏سیاسی نمی رسیدند. اینها هم باورشان آمده بود که اسلام، یا هر مکتب توحیدی، خلاف‏‎ ‎‏مسیر ملتهاست، و جلوگیری از رشد می کند؛ جلوگیری از تمدن می کند. اگر یادتان باشد،‏‎ ‎‏در زمان «محمدرضا»، در اوایل این نهضت، یک وقت در یکی از کلامش گفت که این‏‎ ‎‏معممین، روحانیین می خواهند که مملکت برگردد به حال سابق؛ حتی کسی سوار اتومبیل‏‎ ‎‏هم نشود؛ سوار طیاره هم نشود؛ اینها با این هم مخالفند. اینها می خواهند مثل همان سابق‏‎ ‎‏مثلاً با الاغ این طرف و آن طرف بروند! همان وقتی که بعض مراجع‏‎[1]‎‏ با طیاره رفته بودند‏‎ ‎‏به مشهد، همان وقت هم ایشان این حرف را می زد که ما هم بالای منبر گفتیم، که همین‏‎ ‎‏حرفی که این می زند الآن بعضی مراجع با طیاره رفتند مشهد. چه طور این حرف را‏‎ ‎‏می زند؟ روحانیت با فساد مخالف است، نه با تمدن. این رژیم بود که به اسم «تمدن» فساد‏‎ ‎‏را رایج کرد. مراکز فحشا در تهران ـ آنطوری که می گویند ـ بیشتر از مراکز کتابفروشی‏‎ ‎‏است! مشروبفروشی از کتاب فروشی می گویند در تهران زیادتر بوده؛ حالا البته دیگر‏‎ ‎‏ان شاءالله نیست. ‏

برنامه های حساب شده برای افساد و اختلاف

‏     اینها می خواستند که هر قوه ای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب بایستد و اربابها‏‎ ‎‏بایستد و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را‏

‏از او بگیرند. فکر را چه طور بگیرند؟ به اعتیاد به مشروبات، به اعتیاد به هروئین و امثال‏‎ ‎‏این مخدرات که فکر انسان را می گیرد؛ انسان را از میان تهی می کند، مراکز فحشایی که‏‎ ‎‏سرتاسر مملکت بود، مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود، خوب، این هم جوانها را‏‎ ‎‏مشغول می کرد به یک امور شهوانی که بکلی افکار را از دستشان می گرفت. این یک‏‎ ‎‏برنامه بود ... این برنامه روی یک حساب ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ نه اینکه همین طوری می شد. یک‏‎ ‎‏حساب، حسابِ دقیق این کارها انجام می گرفت. و الآن روی یک حساب دقیق دارد یک‏‎ ‎‏کار دیگر انجام می گیرد. شما گمان نکنید که همین طوری الآن صد تا گروه پیدا شده، صد‏‎ ‎‏تا گروه اظهار وجود کردند، صد تا بیشتر می گویند هست! اظهار وجود کرده اند، این‏‎ ‎‏همین طوری نیست صد گروه در یک مملکتی اظهار وجود کنند؛ یعنی صد گروه با هم‏‎ ‎‏اختلاف پیدا بکنند؛ یعنی صد گروه با اسلام مخالف باشند بیشترشان. این همین طوری‏‎ ‎‏نیست که مِن باب اتفاق هر گروهی دلشان خواسته؛ ‏‏[‏‏تشکیل بدهند‏‏]‏‏ خیر، یک دستی در‏‎ ‎‏کار است، که یا اینها دانسته هستند که خیانتکارند، چنانکه بسیاریشان اینطورند؛ یا ملتفت‏‎ ‎‏نیستند و توجه به مسائل سیاسی ندارند.‏

‏     در یک موقعی که همۀ قدرتها جمع شد با هم و ملت را با هم منسجم کرد، ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ الآن که‏‎ ‎‏وقت این است که نتیجه گرفته بشود و سازندگی بشود، در این موقع آمدند گروههای‏‎ ‎‏مختلف؛ دستجات مختلف؛ احزاب مختلف؛ هرکسی یک طرفی یک گروهی درست‏‎ ‎‏کرد؛ بسیاریشان در مقابل نهضت و در مقابل اسلام، و بسیاریش هم اسم این را نمی برند،‏‎ ‎‏لکن واقعش همین طور است. اینها یک مسائلی است که حساب کردند رویش خارجیها.‏‎ ‎‏حساب کردند رویش آنهایی که مطالعه کردند در افکار ما، در عادات ما، در جمعیتهای‏‎ ‎‏ما. ‏

مدعیان دروغین طرفداری از خلق

‏     آنها از هر راهی می خواهند نگذارند که این نهضت به ثمر برسد. بتوانند از این‏‎ ‎‏شلوغ کاریهایی که در مرز و در جاهای دیگر الآن یک جمعیتی آمده اند اینجا که‏

‏خرمنهای ما را آتش زدند، و مشغول آتش زدن خرمن هستند. این فرض کنید که یک‏‎ ‎‏دسته ای هستند که اینهایی که آتش می زنند خرمنها را و اولاً نمی گذاشتند کشت بکنند،‏‎ ‎‏بعد نمی گذاشتند برداشت کنند. حالا هم که خرمن کردند، آتش می زنند، این همان‏‎ ‎‏گروهی هستند که می گویند ما طرفدار مردم هستیم؛ طرفدار خلق هستیم. طرفداری از‏‎ ‎‏خلق را اینطور می دانند که نگذارند اینها زراعت کنند؛ بعد هم نگذارند اینها زراعتشان را‏‎ ‎‏بردارند؛ بعد هم اگر خرمن کردند، خرمنها را آتش بزنند. این طرفداری آنهاست! مثل‏‎ ‎‏«تمدن بزرگ» شاه است. طرفداری آنها این است که این ملت را بخواهند ضعیف نگاه‏‎ ‎‏دارند؛ این ملت را بخواهند فقیر نگه دارند؛ این ملت را مختلف ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ متشتت قرار بدهند،‏‎ ‎‏تا اینکه آنهایی که اینها را فرستادند برای این کار، آنها بیایند قبضه کنند همه چیز ما را.‏

مواد مخدر، سلاح استعمار بر ضد نسل جوان

‏     از چیزهای مهمی که در این باب بوده همین قضیۀ مواد مخدر بود که با حساب مواد‏‎ ‎‏مخدره می آید، نه این است که یک قاچاقچی این کار را می کند، یا قاچاقچیهایی؛ خیر،‏‎ ‎‏اینها حساب دارد، اینها روی حساب فهمیدند دانشگاه را باید چه طوری نگذارند عمل‏‎ ‎‏بکند؛ مدارس علمی را باید چه جوری نگذارند کار بکند ـ عرض می کنم که ـ جوانها را‏‎ ‎‏چه جوری باید نگذارند که مفید برای جامعه باشند نگذارند رشد بکنند. یک قسمش هم‏‎ ‎‏همین است که با اعتیاد، با هروئین و با تریاک و با امثال ذلک این کارها را رواج بدهند.‏‎ ‎‏اینها یک مسائل حساب شده است؛ شما اینها را پای چهار تا قاچاقچی حساب نکنید. این‏‎ ‎‏«قاچاقچی بزرگها» این کارها را می کنند؛ این دستهای خارجی دارد این کارها را می کند.‏‎ ‎‏اینطور نیست که این مفسده هایی که الآن در ایران دارد می شود مثلاً شما این را پای یک‏‎ ‎‏جمعیتی حساب بکنید که شلوغکارند؛ نخیر این روی حسابِ صحیح ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ دقیقِ پیشِ‏‎ ‎‏خودشان حساب شده است که باید این مملکت که بناست اسلامی بشود، و اگر ان شاءالله ‏‎ ‎‏اسلامی بشود، دست اینها دیگر تا آخر کوتاه است، نه به نفتش می توانند دست بزنند و نه‏‎ ‎‏به مس اش می توانند و نه به سایر چیزهایش.‏


‏     اینها می خواهند که نگذارند این نهضت به آخر برسد. تا می توانستند همه جمع شدند‏‎ ‎‏که نگذارند محمدرضا برود، همه قوا جمع شدند که نگذارند او برود، خوب؛ نشد؛ ملت‏‎ ‎‏قیام کردند و نشد، بعد که او رفت، جمع شده بودند که بختیار را نگه دارند که آن هم‏‎ ‎‏تالی‏‎[2]‎‏ او بود، او هم یکی از نوکرها بود. بعد که او ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم ملت خارجش کرد. کوشش‏‎ ‎‏می کردند که خوب ‏‏[‏‏شاه‏‏]‏‏ باشد. بعد از اینکه یک عده ای، حتی اشخاص محترم، هم‏‎ ‎‏کوشش به اینکه خود او بماند، بعدش کوشش به اینکه بختیار باشد، و بعد از کوشش به‏‎ ‎‏اینکه این شورای سلطنتی باشد و ما انتخابات را درست کنیم، اینها همه یک‏‎ ‎‏[‏‏برنامه‏‏]‏‏هایی بود که هی تزریق می کردند، که یک اشخاص بی اطلاعی از آنها قبول‏‎ ‎‏می کردند و «طرح» می دادند؛ ملت قبول نکرد این حرف را از آنها، همۀ اینها را زد کنار.‏‎ ‎‏حالا که همه ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ زدند کنار و از آن جهت هم مأیوس هستند، بعد آمدند سراغ انتخابات،‏‎ ‎‏انتخابات را منع می کردند؛ یک دسته تحریم کردند، بعضیها تحریم کردند قضیۀ رفراندم‏‎ ‎‏را، بعضیها تحریم کردند رفراندم را؛ و بعضیها آتش زدند! گروهی آتش زدند صندوقها‏‎ ‎‏را! با سلاح نگذاشتند مردم رأی بدهند. خوب، اینجا هم شکست خوردند، و مردم رأی‏‎ ‎‏دادند: رأیی که در دنیا سابقه نداشت. اکثریتی که در دنیا سابقه نداشت ‏‏[‏‏رأی‏‎ ‎‏]‏‏دادند اینها.‏‎ ‎‏از این هم دستشان کوتاه شد، بعد آمدند سراغ قانون اساسی. باز بنا کردند یک کارشکنی‏‎ ‎‏کردن که نه، باید مجلس مؤسسان باشد. اگر مجلس مؤسسان نباشد چه خواهد شد! برای‏‎ ‎‏اینکه نگذارند جلو برود، از این هم دستشان کوتاه شد، حالا افتادند دنبال همین که همین‏‎ ‎‏هیأت هم نگذارند درست بشود. اصلاً تمام اینها یک نقشه های حساب شده است. نه آن‏‎ ‎‏کسی که در سرحدات و اینها به اسم مثلاً کمونیستی و به اسم نمی دانم کذا شلوغ کاری‏‎ ‎‏می کنند، اینطور است که یک دسته ای خودشان همین طوری آمده اند می کنند. نه اینکه‏‎ ‎‏هروئین و رواج هروئین در سرتاسر مملکت ... همین طوری شده، و مِن باب اتفاق شده‏‎ ‎‏است؛ نه، اینها همه روی نقشه است.‏


تفکیک وظایف برای مبارزه با فسادها

‏     نقشه کشیده اند اینها که نگذارند این نهضت به ثمر برسد، چه بکنند. از همۀ اطراف‏‎ ‎‏خرابکاری. یک خرابکاری هایشان همین است که جوانها را نگذارند یک جوان صحیح‏‎ ‎‏بار بیاید. که اگر یک نهضتی بشود، از این نیروی جوانی باید استفاده بشود، نگذارند‏‎ ‎‏نیروی جوانی به ثمر برسد. ‏

‏     بنابراین، خوب مسئله ای است که همۀ جوانب باید جلوگیری بشود؛ و البته همه‏‎ ‎‏جوانب را هم همه کس نمی تواند. هر دسته ای باید یک گوشه اش را بگیرند و درست‏‎ ‎‏بکنند. یک دسته مبارزه با مواد مخدره بکنند، یک دسته مبارزه با مشروبات بکنند، یک‏‎ ‎‏دسته مبارزه ـ عرض بکنم ـ با فسادهای دیگر بکنند؛ و همین طور. تا ان شاءالله بلکه این‏‎ ‎‏نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامی آنطوری که اسلام فرموده است، نه آنطوری که‏‎ ‎‏هواهای نفسانی بخواهد بکند آنی که اسلام فرموده است اگر ان شاءالله این تحقق پیدا‏‎ ‎‏بکند، سعادت برای این ملت و سایر ملتها ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. ان شاءالله کشیده می شود به سایر ملتها.‏

‏     و من توفیق شما را در این مجاهدت از خدا می خواهم و البته هرکس هم بتواند کمک‏‎ ‎‏کند به شما، کمک به امر خیری است. لکن اصل حالا تشکیلاتتان چه جور است و وضع‏‎ ‎‏چه جوری است، اینها را دیگر من اطلاعی ندارم. همان کلیات مطلب را من عرض کردم. ‏

‎ ‎

  • - آقای سیدهادی میلانی.
  • ـ تابع، پیرو.