عرت شم. یک باد و دو باد و نیم بادی داشتم. یک چرخ و دو چرخ و نیم چرخی میداد. توی راه، وقتی می آمدی، عر و عر میکردی، باد را ندیدی؟ " الاغ گفت:" آسیاب!قربون قد و بالای بلندت شم. یک قد و دو قد و نیم قدت شم. باد رو دیدم نشسته بود روی بلندی چی می خورد؟ نون قندی، می گفت من ارباب هستم و دیگه آسیاب را نمی چرخونم،" آسیاب فهمید که باد راست راستی نمی خواهد او را بچرخاند. غصهاش شد و زد زیر گریه ...
قسمتی از داستان کتاب بود که خواندید. کتاب "آسیاب ، بچرخ" به قیمت 1350 تومان چاپ و منتشر شده ودر دسترس شماست.
در خیابان استفاده می شود. امروزه نژاد این اسب با اسب عرب مخلوط شده و قدرت مقاومت و دوندگی اسب جاوا بهتر شده است.
رنگ: رنگهای تیره و ابلق
مجلات دوست کودکانمجله کودک 419صفحه 36