آسیاب ، بچرخ!
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. در دهکدهای یک آسیاب بادی بود. هر روز باد می آمد و یک چرخ و دو چرخ و نیم چرخی به آسیاب میداد. آسیاب میخندید و تند و تند گندمها را آرد میکرد. اما یک روز، آسیاب هر چه منتظر ماند از باد خبری نشد. آسیاب صدا زد، فریاد کشید؛ اما باد نبود که نبود. دلنگ ... دلنگ ... گوسالهای که یک زنگوله به گردن داشت، از راه رسید، آسیاب گفت: "آهای گوساله! قربون دلنگ و دلنگت شم. یک دلنگ و دو دلنگ و نیم دلنگ شم. یک باد و دو باد و نیم بادی داشتم.
نام اسب : بربر
ویژگی کلی: اسب بربر در مراکش ، الجزایر، تونس و لیبی زندگی میکند. نزدیکی نژاد این اسب با اسب عرب زیاد است اماب ه زیبایی و قدرت آن نیست.
رنگ : رنگ اصلی مشکی و کهر است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 419صفحه 34