کسی که موهایم را شانه زد
مژگان کلهر
روسری راتا بالای ابروهایم پایین کشیده ام و زانوهایم را چسبانده ام به شکمم. به موهایم فکر می کنم به موهایی که نیستند و به سری که درست مثل کف دستم صاف، صاف است.
دیگر حتی گریه هم نمی کنم در آهنی زیرزمین جیر جر می کند و فروغ سرش را می آورد تو :" پاشو، بیا بالا گفتم که پرپشت تر می شود."
نگاهش که می کنم، دلم می خواهد سرش داد بکشم. دلم می خواهد خفه شان کنم، همه شان را اما می ترسم هنوز سرش از لای در پیداست موهایش را رنگ کرده و فارسی را با لهجه غلیظ ترکی حرف می زند.
سر به دست آوردن غذای کافی، بر سر جفت، با حمله دایناسورهای گوشتخوار به گیاهخوار صورت می گرفت.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 415صفحه 33