مهمانهای ناخوانده
فریده فرجام
در یک ده کوچک پیرزنی زندگی می کرد. این پیرزن، یک حیاط داشت قد یک غربیل که یک درخت داشت، قد یک چوب کبریت، پیرزن خوش قلب و مهربان بود، بچه ها خیلی دوستش داشتند.
یک روز غروب ، وقتی آفتاب از روی ده پرید و خانه ها تاریک شد. پیرزن چراغ را روشن کرد و گذاشت روی تاقچه، چادرش را انداخت سرش رفت. دم در خانه که هوایی بخورد ، آشنایی ببیند، دلش باز بشود.
همین طور که داشت با بچه ها صحبت می کرد، نم نم باران شروع شد.
بوی کاهگل از دیوارها بلند شد. پیرزن بچه ها را روانه خانه کرد و خودش به اتاق برگشت.
نام: یحیی توره
سن: 26 ساله
ملیت: ساحل عاج
باشگاه قبلی: موناکو
باشگاه فعلی: بارسلونا
مجلات دوست کودکانمجله کودک 413صفحه 33