خسته شدهاند. امّا بیشتر فضای این پارک و محوّطۀ
اطران را دستفروشهای بمبئی با بساطِ خودشان پر
کردهاند و کاسبی میکنند. چه جایی بهتر از اینجا؟ مگر
کسی بهتر از این جهانگردان امریکایی و اروپایی پول خرج
میکند؟ آن هم دُلار!... توی بساط دستفروشها
همه جور چیز پیدا میشود. از انواع بادکنکهای
رنگارنگ فو قالعاده بزرگ بگیر تا کفش و جوراب
برای بچّهها، گُل سر و زیورآلات بدلی، تیشرت
و روسری و زیر پیراهن و... اسباببازیهای
عجیب و غریب. غیر از اینها، در بساط بعضی
از فروشندهها موادّ غذایی و خوراکی هم
هست. بیشتر از همه بادام زمینی و بادام هندی
و تمبرهندی به چشم میخورد. امّا نارگیل
و آناناس هم کم نیست. چند نفری هم بساط
غذاهای حاضری و سرپایی عَلَم کردهاند که کلّی
هم مشتری دارند، بخصوص در بین خودِ هندیها!
غذاهایی مثل یک نوع کوکوی سبزی، دُلمه،
کوفته برنجی، پیراشکی و سمبوسه و..... حتّی در
میان این بسا طها، میوههای قاچشده را قاچ قاچ
میفروشند و در میان چند تشت بزرگِ پر از
پر از یخ، انواع نوشابههای غیر الکلی مثل «کوکاکولا»
روی هم تلمبارشده، که در هوای گرم و شرجی
اینها، واقعاً میچسبد. یک عدّه ماهیگیری بینوا
هم ماهیهای کوچکی را که صبح زود با قلاّب از
همین ناحیة ساحلی صید کردهاند، به سیم و نخ
کشیدهاند و با صدای بلند میفروشند.
(ادامه دارد)
کاپیتان از اوتو میخواهد که آنچه درباره
گیاه و جوانهها در حافظه رایانههای سفینه
وجود دارد را برایش آشکارسازی کند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 374صفحه 9