
وجود دارد، که میتواند یک آدم دُرشت اندام را در
خودش جا بدهد، بدون آن که از بیرون دیده شود.
حالا از پدرش میخواست که صبح زود، پیش از
روشن شدن هوا برود داخل آن حُفره پنهان شود و
وقتی که قاضی از او پرسش کرد، به جای درخت به
نفع او شهادت بدهد. زیرک در آخرِ صحبت گفت:
«پدرجان! اگر این کار را خوب انجام بدهی، نه
تنها تمام این گنج مال ما می شود، بلکه خوشدل
هم در دادگاه محکوم می شود و ما میتوانیم به
عوض کیسۀ طلا، نصف خانۀ او را بگیریم!» پدر
زیرک با این نقشه مخالف بود. او با زبان نصیحت
به پسرش گفت: «پسرم! دست از مکر و حیله بردار،
که این کار آخر و عاقبت ندارد. گیرم که مردم را
فریب دادی و بُردی، خداوند را که نمیتوانی فریب
بدهی!» امّا گوش زیرک اصلاً بدهکار نصیحت و
پند نبود و روی خواستهاش اصرار میکرد. پیرمرد
گفت: «پس دست از سرِ من بردار و بعد از یک عمر
زندگی سالم، مرا بد نام و بدبخت نکن!»
زیرک، دست بردار نبود حِرص پول و ثروت
او را کور و کَر کرده بود و توجّهی به خواهش و
التماس پدر پیرش نداشت. آن قدر در گوش پیرمرد
خواند و او را وسوسه کرد که بالاخره پیرمرد راضی
شد، اگرچه دلش با این کار نبود و میترسید....
(ادامه دارد)
از بدنه اصلی در دسترس قرار داشت. این ویژگی باعث
میشد تا تعمیر قطار آسانتر انجام شود. طرح سپر
جلوی لوکوموتیو به شکلی که میبینید نیز در آن زمان
تازگی داشت.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 365صفحه 15