علیرضا گیوهچی/ 12 ساله/ از قم
نقاشی زهرا
یکی بود یکی نبود یه ماهی قرمز قشنگ تو تنگ بلوری آب بود، نه تو آکواریوم خونهی شما، نه تو حوضچهی قدیمی خونهی مادربزرگ، ماهی قرمز ما همراه دوستاش تو نقاشی زهرا بودند. ماهی قرمز خیلی خوشگل و شیطان بود. از این طرف آب شنا میکرد به اون طرف آب، توی نقاشی زهرا هوا آفتابی بود و ماهی قرمز خیلی خوشحال بود از اینکه زهرا برای نقاشی یک خورشید زرد و سوزان کشیده بود. ماهی قرمز با رنگین کمان، یه ماهی رنگی رنگی، دور و بر هم دیگه میچرخیدند تا نزدیک یه کشتی رسیدند. تور ماهیگیری توی آب پهن شده و در کمین ماهی کوچولوها ولو شده بود. ماهی قرمز تا به خودش اومد، دید که گرفتار شد. تور جمع شد و به طرف بالا. ماهی رنگین کمان دوستشرو نگاه میکرد که توی تور گیر کرد. هر چه سعی کرد اونرو نجات بده نشد که نشد. حالا باید چکار بکنه رنگین کمان؟ اطرافشرو نگاه کرد، کسیرو پیدا نمیکرد. روی آب اومد. کنار نقاشی، زهرا خوابش برده بود. ماهی رنگین کمان از دریا پرید بیرون و کنار دست زهرا افتاد. زهرا احساس خیسی کرد. یه قطره آب دریا خورد روی دست و صورتش. از خواب پرید. ای وای ماهی رنگین کمان داره میمیره! چی میخواد به من بگه؟! زهرا نقاشیرو نگاه کرد. ماهی قرمز گرفتار شده. رنگین کمان پرید توی آب. زهرا هم سریع برای نقاشی یه اره ماهی کشید. اونرو انداخت توی دریا، اره ماهی و رنگین کمان رفتند تا ماهی قرمزرو نجات بدهند. اره ماهی شروع کرد به پاره کردن تور و ماهی قرمزرو نجات داد. ماهی قرمز و ماهی رنگین کمان کنار دفتر زهرا روی آب آمدند و از زهرا تشکر کردند. زهرا هم دفتر نقاشیرو بست و ماهیها با خیال راحت خوابیدند.
شهین حیدریان از رشت
زهر امعصومپورفرد/ 16 ساله/ از قم زهرا داودآبادی/ کلاس اول دبستان/ از داودآباد
لطیفه:
رئیس بیمارستان
رئیس بیمارستان پس از گزارش مفصّلی که به بازرس تیمارستان
داد، گفت: از وضع تیمارستان و مریضها کاملاً راضیام. فقط در بین
بیماران مردی هست که اصرار دارد برج ایفل را به من بفروشد و ا
ز مدتها پیش مرا درگیر خود کرده است.
بازرس گفت: خوب، چرا نمیخَری؟!!!!!
رئیس تیمارستان گفت: راستش خیلی گران میگوید، اگر
کمی ارزانتر حساب میکرد، حتماً میخریدم!!!!!
یه روز.....!
یه روز یه نفر از حال میره، از پذیرایی بیرون میآد!
یه روز.....!
یه روز یه نفر عینک آفتابی میزنه و میره دریا. وقتی دریا را
میبینه میگه: آه، چقدر نوشابه!
آیین ارتباط
نماز، چون دریچهای
به کوچه باغِ پاکی است
نماز، بال و پر زدن
از این جهان خاکی است
نماز میکند مرا
رفیق با فرشتهها
نماز میبرد مرا
به اوج آسمان، خدا
مصطفی طاعتیزاده 12 ساله از تهران
فاطمه معصومی/ 8 ساله/ از رفسنجان
نام جاندار: میگوی پیستول
اندازه: حدود دو سانتیمتر
گستردگی: اقیانوس هند و آرام
زیستگاه: مناطق کم عمق آب، اطراف صخرهها
تغذیه: ماهیهای کوچک، سخت پوستان کوچک
مجلات دوست کودکانمجله کودک 349صفحه 3