مرغ و خروس های تو را ندزدیده ام! مرا آزاد کن.» اما
مرد کشاورز به حرف او توجهی نمی کرد.
مرد کشاورز که خشم و عصبانیت، عقل او را از بین
برده بود، نفهمید چه میکند. او دُم روباه را آتش زد.
روباه بیچاره ازترس اینکه آتش به بدنش برسد، شروع
کرد به دویدن.
روباه این طرف و آن طرف میدوید و کمک میخـواسـت.
امـا مـرد کشاورز، نه تنها به او کمک نمی کرد، بلکه به حال او میخندید. او به طرف مزرعۀ گندم دوید. گندمها که رسیده و خشک شده بودند، از آتش دُم روباه، آتش گرفتند و شعله ور شد. روباه در میان گندمزار میدوید و همه جای مزرعه را
آتش میزد. ناگهان چشم مرد کشاورز به مزرعۀ گندمش
افتاد که در آتش میسوخت. او بر سر خود زد و گفت: «وای
بیچاره شدم! مزرعهام سوخت. گندم هایم از بین رفت!»
اما دیگر فایده نداشت. او به دست خود، آتش در مزرعهاش
انداخته بود...
قصه ی آتش در گندمزار بود که از مجموعه قصه های شیرین جهان انتخاب شده بود. این مجموعه قصه به بهای 3000 تومان چاپ و منتشر شده و در دسترس شماست.
نام پرنده: مرغ پوتوی خاکستری
اندازه: حدود 40 سانتی متر
گستردگی در جهان: مرکز و جنوب آمریکا
زیستگاه: جنگل
غذا: حشرات
سایر ویژگی ها:
مجلات دوست کودکانمجله کودک 342صفحه 35