یک چشمه پیدا شده...!»
آنها وقتی با هاجر روبه رو شدند جا خوردند.
یکی از مردها از او پرسید: «تو کیستی بانو؟... این جا
چه اتفاقی افتاده؟!»
هاجر که هنوز هم با تعجب به آب نگاه میکرد،
ماجرای آمدنشان را برای آنها تعریف کرد.
آنها برای اسماعیل و هاجر غذا آماده کردند.
از آن به بعد اسم آن چشمه زمزم شد. کم کم
خیلی های دیگر به مکه آمدند، آن جا آباد شد و آب
چشمه هم هیچ وقت نخشکید.
ابراهیم برای دیدن هاجر و اسماعیل، چند بار به
مکه آمد. هر بار وقتی مکه را آبادتر از همیشه
میدید خوشحال میشد. در یکی از روزها
جبرییل قسمتی از زمین مکه را خط کشید
و گفت: «دستور خداست که در این جا
خانه ی کعبه ساخته شود.»
پدر و پسر دست به کار شدند
و ساختمان زیبای خانه ی خدا
ساخته شد. مردم با شوق به
آن جا پا گذاشتند و محلی برای
عبادت خدا پیدا کردند.
1. آهسته باش، آهسته باش (ای آب)
2. آنها از طایفهای بودند به اسم «جُرهم»،
که در آن نزدیکی، زندگی میکردند.
نام پرنده: طوطی کاکلی
اندازه: بیش از 70 سانتی متر
گستردگی در جهان: گینه نو، شمال غرب استرالیا
زیستگاه: جنگل های بارانی
غذا: دانه های خوراکی، غلات، میوه ها
سایر ویژگی ها: یک تخم میگذارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 342صفحه 9