مداد
ناصر کشاورز
نوک تیز مداد من
شکست، آن را تراشیدم
کمی کوتاه شد قدش
غمی توی دلش دیدم
نوکش شد تیز اما حیف
کمی از عمر او کم شد
من از بس دوستش دارم
دل من ضرب در غم شد
در این فکرم که با دقت
مدادم را نگه دارم
نوکش را نشکنم هرگز
دل او را نیازارم
نمی خواهم مداد من
بیفتد باز از دستم
مدادم می زند لبخند
که با او مهربان هستم
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 343صفحه 10