مجله خردسال 236 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 236 صفحه 22

پدرمن... پدر من کارگر است. او در یک کارخانه­ی ماشین­سازی کار می­کند. ما خودمان ماشین نداریم. یک روز به پدرم گفتم: «امروز یک ماشین برای خودمان درست کنید!» پدر خندید و گفت: «درست کردن ماشین کار خیلی خیلی سختی است. من به تنهایی نمی­توانم یک ماشین واقعی درست کنم. در کارخانه، کارگرهای زیادی کار می­کنند و با کمک دستگاه­های مختلف یک ماشین درست می­شود.» یک روز پدر من یک عکس از کارخانه برایم آورد. آن­جا بزرگ بود. پر از دستگاه و پر از کارگرهایی که همه مثل پدرم لباس پوشیده بودند. کاش آن­ها یک روز فقط برای خودشان ماشین بسازند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 236صفحه 22